آیه ۵۲ - سوره حجر

آیه إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ [52]

هنگامى‌كه بر او وارد ‌شدند و سلام‌كردند؛ [ابراهيم] گفت: «ما از شما بيمناكيم»!

۱
(حجر/ ۵۲)

الباقر (علیه السلام)- عَنْ أَبِی‌بَصِیرٍ قَالَ: ... قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) إِنَّ لُوطاً (علیه السلام) لَبِثَ فِی قَوْمِهِ ثَلَاثِینَ سَنَهًًْ یَدْعُوهُمْ إِلَی اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ وَ یُحَذِّرُهُمْ عَذَابَهُ وَ کَانُوا قَوْماً لَا یَتَنَظَّفُونَ مِنَ الْغَائِطِ وَ لَا یَتَطَهَّرُونَ مِنَ الْجَنَابَهًِْ وَ کَانَ لُوطٌ ابْنَ خَالَهًِْ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) وَ کَانَتِ امْرَأَهًُْ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) سَارَهًُْ (سلام الله علیها) أُخْتَ لُوطٍ وَ کَانَ لُوطٌ (علیه السلام) وَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) نَبِیَّیْنِ مُرْسَلَینِ مُنْذِرَینِ وَ کَانَ لُوطٌ (علیه السلام) رَجُلًا سَخِیّاً کَرِیماً یَقْرِی الضَّیْفَ إِذَا نَزَلَ بِهِ وَ یُحَذِّرُهُمْ قَوْمَهُ قَالَ فَلَمَّا رَأَی قَوْمُ لُوطٍ (علیه السلام) ذَلِکَ مِنْهُ قَالُوا لَهُ إِنَّا نَنْهَاکَ عَنِ الْعَالَمِینَ لَا تَقْرِ ضَیْفاً یَنْزِلُ بِکَ إِنْ فَعَلْتَ فَضَحْنَا ضَیْفَکَ الَّذِی یَنْزِلُ بِکَ وَ أَخْزَیْنَاکَ فَکَانَ لُوطٌ (علیه السلام) إِذَا نَزَلَ بِهِ الضَّیْفُ کَتَمَ أَمْرَهُ مَخَافَهًَْ أَنْ یَفْضَحَهُ قَوْمُهُ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ لِلُوطٍ عَشِیرَهًٌْ قَالَ وَ لَمْ یَزَلْ لُوطٌ (علیه السلام) وَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) یَتَوَقَّعَانِ نُزُولَ الْعَذَابِ عَلَی قَوْمِهِ فَکَانَتْ لِإِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) وَ لِلُوطٍ (علیه السلام) مَنْزِلَهًٌْ مِنَ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ شَرِیفَهًٌْ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ کَانَ إِذَا أَرَادَ عَذَابَ قَوْمِ لُوطٍ (علیه السلام) أَدْرَکَتْهُ مَوَدَّهًُْ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) وَ خُلَّتُهُ وَ مَحَبَّهًُْ لُوطٍ فَیُرَاقِبُهُمْ فَیُؤَخِّرُ عَذَابَهُمْ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) فَلَمَّا اشْتَدَّ أَسَفُ اللَّهِ عَلَی قَوْمِ لُوطٍ (علیه السلام) وَ قَدَّرَ عَذَابَهُمْ وَ قَضَی أَنْ یُعَوِّضَ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) مِنْ عَذَابِ قَوْمِ لُوطٍ بِغُلَامٍ عَلِیمٍ فَیُسَلِّیَ بِهِ مُصَابَهُ بِهَلَاکِ قَوْمِ لُوطٍ فَبَعَثَ اللَّهُ رُسُلًا إِلَی إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) یُبَشِّرُونَهُ بِإِسْمَاعِیلَ (علیه السلام) فَدَخَلُوا عَلَیْهِ لَیْلًا فَفَزِعَ مِنْهُمْ وَ خَافَ أَنْ یَکُونُوا سُرَّاقاً فَلَمَّا رَأَتْهُ الرُّسُلُ فَزِعاً مَذْعُوراً قَالُوا سَلاماً قالَ سَلَامٌ إِنَّا مِنْکُمْ وَجِلُونَ* قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا {رُسُلُ رَبِّکَ} نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ عَلِیمٍ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ الْغُلَامُ الْعَلِیمُ هُوَ إِسْمَاعِیلُ (علیه السلام) مِنْ هَاجَرَ (سلام الله علیها) فَقالَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) لِلرُّسُلِ (أَ بَشَّرْتُمُونِی عَلی أَنْ مَسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ* قالُوا بَشَّرْناکَ بِالْحَقِّ فَلا تَکُنْ مِنَ الْقانِطِینَ فَقالَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) فَما خَطْبُکُمْ بَعْدَ الْبِشَارَهًِْ قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمٍ مُجْرِمِینَ قَوْمِ لُوطٍ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْماً فَاسِقِینَ لِنُنْذِرَهُمْ عَذَابَ رَبِّ الْعَالَمِینَ.

امام باقر (علیه السلام)- ابوبصیر گوید: ... امام باقر (علیه السلام) فرمود: «حضرت لوط (علیه السلام) سی سال در میان قومش بود و آن‌ها را به‌سوی خدای عزّوجلّ دعوت می‌کرد و از عذاب الهی بیم می‌داد. آن‌ها قومی بودند که بعد از قضای حاجت خود را از آلودگی و نجاست پاک نمی‌کردند و بعد از جنابت، غسل نمی‌نمودند. و لوط (علیه السلام) پسر خاله‌ی حضرت ابراهیم (علیه السلام) و همسر حضرت ابراهیم (علیه السلام) ساره، خواهر لوط (علیه السلام) بود؛ و ابراهیم و لوط (علیها السلام) هر دو فرستاده و پیامبر خدا بودند تا مردم را بیم دهند. لوط (علیه السلام) مردی بخشنده و کریم بود و اگر میهمانی به خانه‌اش می‌آمد، از او پذیرایی می‌کرد و آن‌ها را از قوم خود [و عمل زشتشان] برحذر می‌داشت. وقتی قوم او چنین دیدند، گفتند: «ما تو را از رویاروشدن با مردم دیگر نهی می‌کنیم، نباید از میهمانی‌که به منزلت می‌آید پذیرایی کنی. اگر این کار را بکنی، میهمانت را رسوا می‌کنیم و تو را در برابر او خوار و ذلیل می‌گردانیم». از همین‌روی بود که وقتی به خانه‌ی لوط (علیه السلام) میهمان می‌آمد، حضورش را از دیگران پنهان می‌کرد از ترس اینکه مبادا قومش او را رسوا و بی‌آبرو کنند؛ زیرا لوط (علیه السلام) هیچ قوم و خویشی در میان آن‌ها نداشت [تا از او حمایت کنند]. لوط و ابراهیم (علیها السلام) پیوسته منتظر بودند عذاب الهی بر قوم لوط نازل شود؛ آن دو پیامبر (علیها السلام) نزد خدا منزلت و مقام والا و شریفی داشتند و هرگاه خداوند اراده می‌فرمود قوم لوط (علیه السلام) را عذاب کند، به دوستی ابراهیم (علیه السلام) با خود و محبّت لوط (علیه السلام) توجّه نموده و [به خاطر آن دو] مراعات قوم لوط را می‌کرد و عذابشان را به تأخیر می‌انداخت». [در ادامه] امام باقر (علیه السلام) فرمود: «چون خشم خدا بر قوم لوط [در اثر اصرار آنان بر گناهان] شدّت یافت و عذابشان را حتمی ساخت و خداوند حکم فرمود که به جبران عذاب قوم لوط (علیه السلام)، پسری دانا به ابراهیم (علیه السلام) بدهد تا غم هلاکت قوم لوط (علیه السلام) را با وجود آن پسر تسکین دهد، خداوند فرستادگانی را نزد ابراهیم (علیه السلام) فرستاد تا به او مژده‌ی تولّد اسماعیل (علیه السلام)را بدهند. فرستادگان، شبانگاه نزد ابراهیم (علیه السلام) رفتند و ابراهیم (علیه السلام) ترسید که مبادا آن‌ها دزد باشند. چون آنان او را ترسان و بیمناک دیدند آن‌ها سلام گفتند ابراهیم (علیه السلام) [نیز] گفت: «سلام ما از شما بیمناکیم! گفتند: نترس! قَالُواْ لاَ تَوْجَلْ ما فرستادگان پروردگارت هستیم که نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ عَلِیمٍ» امام باقر (علیه السلام) فرمود: «پسر دانا همان اسماعیل (علیه السلام) است که از هاجر بوده است». ابراهیم (علیه السلام) به فرستادگان گفت: «آیا به من [چنین] بشارت می‌دهید با اینکه پیر شده‌ام؟! به چه چیز بشارت می‌دهید»؟! گفتند: «تو را به حق بشارت دادیم از مأیوسان مباش»! (حجر/۵۵۵۴)». ابراهیم (علیه السلام) گفت: «مأموریت شما بعد از این بشارت چیست»؟ گفتند: «ما به‌سوی قومی گنهکار یعنی قوم لوط مأموریت یافته‌ایم (حجر/۵۸)؛ آن‌ها قومی بدکار هستند، تا آن‌ها را از عذاب پروردگار جهانیان بیم دهیم.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۷، ص۵۳۴
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۴۷/ العیاشی، ج۲، ص۲۴۴/ قصص الأنبیاءللراوندی، ص۱۱۸/ بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۷۰/ العیاشی، ج۲، ص۱۵۲/ البرهان/ نورالثقلین
بیشتر