آیه فَأَوْحَيْنا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا فَإِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فيها مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَ أَهْلَكَ إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَ لا تُخاطِبْني فِي الَّذينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ [27]
ما به نوح وحى كرديم كه كشتى را در حضور ما و مطابق وحى ما بساز و هنگامىكه فرمان ما فرا رسد و [آب از] تنور بجوشد [كه نشانهی فرا رسيدن طوفان است] از هريك [از انواع حيوانات] يك جفت در كشتى سوار كن و [همچنين] خانوادهات را، مگر آنانى كه قبلاً وعدهی هلاكشان داده شده (همسر و فرزند كافرت) و ديگر دربارهی ستمكاران با من سخن مگو [و شفاعت مكن] كه آنان همگى غرق خواهند شد.
الباقر ( کَانَتْ شَرِیعَهًُْ نُوحٍ (أَنْ یُعْبَدَ اللَّهُ بِالتَّوْحِیدِ وَ الْإِخْلَاصِ وَ خَلْعِ الْأَنْدَادِ وَ هِیَ الْفِطْرَهًُْ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا وَ أَخَذَاللَّهُ مِیثَاقَهُ عَلَی نُوحٍ (وَ عَلَی النَّبِیِّینَ (أَنْ یَعْبُدُوا اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ لَا یُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ أَمَرَ بِالصَّلَاهًِْ وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ لَمْ یَفْرِضْ عَلَیْهِ أَحْکَامَ حُدُودٍ وَ لَا فَرَضَ مَوَارِیثَ فَهَذِهِ شَرِیعَتُهُ فَلَبِثَ فِیهِمْ نُوحٌ (أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَاماً یَدْعُوهُمْ سِرّاً وَ عَلَانِیَهًًْ فَلَمَّا أَبَوْا وَ عَتَوْا قَالَ رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ فَأَوْحَی اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ إِلَیْهِ أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما کانُوا یَفْعَلُونَ {یَعْمَلُونَ} فَلِذَلِکَ قَالَ نُوحٌ (وَ لا یَلِدُوا إِلَّا فاجِراً کَفَّاراً فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ.
امام باقر ( شریعت و دین نوح (چنین بود که باید خدا را از سر توحید و اخلاص پرستید و از پرستش مانندها و امثالی که برای او ساختهاند دست شست؛ این همان فطرتی است که مردم بر آن سرشته شدهاند. خداوند از نوح (و دیگر پیامبران پیمان گرفته است که او را بپرستند و شریکی برایش نگیرند، به نماز، امربهمعروف، نهیازمنکر و در نظر داشتن حلال و حرام، امر کرد، ولی احکام حدود و مواریث را بر او واجب نساخت و این آیین نوح (بود. و او در میان آنان نهصدوپنجاه سال، درنگ کرد. (عنکبوت/۱۴)» و در طول این مدّت در پنهان و پیدا آنها را به پرستش خدا فرا خواند و چون سربرتافتند و سرکشی در پیش گرفتند به پروردگارش گفت: من مغلوب [این قوم طغیانگر] شدهام، پس [مرا] یاری کن!. (قمر/۱۰) خداوند سبحان به او وحی فرستاد: جز آنها که [تاکنون] ایمان آوردهاند، دیگر هیچکس از قوم تو ایمان نخواهد آورد! پس، از کارهایی که میکردند، غمگین مباش!. (هود/۳۶) و ازهمین روی نوح (فرمود: و جز نسلی فاجر و کافر به دنیا نمیآورند. (نوح/۲۷) و خداوند فرمود: أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ.
الباقر ( مَکَثَ نُوحٌ (فِی قَوْمِهِ یَدْعُوهُمْ سِرّاً وَ عَلَانِیَهًًْ فَلَمَّا عَتَوْا وَ أَبَوْا قَالَ رَبِّ إِنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ فَأَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ وَ أَمَرَهُ بِغَرْسِ النَّوَی فَمَرَّ عَلَیْهِ قَوْمٌ فَجَعَلُوا یَضْحَکُونَ وَ یَسْخَرُونَ وَ یَقُولُونَ قَدْ قَعَدَ غَرَّاساً حَتَّی إِذَا طَالَ وَ صَارَ طُوَالًا قَطَعَهُ وَ نَجَرَهُ فَقَالُوا قَدْ قَعَدَ نَجَّاراً ثُمَّ أَلَّفَهُ فَجَعَلَهُ سَفِینَهًًْ فَمَرُّوا عَلَیْهِ فَجَعَلُوا یَضْحَکُونَ وَ یَسْخَرُونَ وَ یَقُولُونَ قَدْ قَعَدَ مَلَّاحاً فِی أَرْضِ فَلَاهًٍْ حَتَّی فَرَغَ مِنْهَا.
امام باقر ( نوح (در میان قوم خود ماند و آشکار و نهان آنها را دعوت کرد. هنگامیکه طغیان کردند و نپذیرفتند، گفت: من مغلوب [این قوم طغیانگر] شدهام، پس [مرا] یاری کن!. (قمر/۱۰) خداوند به او وحی کرد که أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ و دستور داد که هستهی خرما بکارد. گروهی از مردم بر او گذشتند و شروعکردند به خندیدن و مسخرهکردن و میگفتند: «نوح (باغبان شده است»! تا اینکه وقتی زمان زیادی گذشت و درخت، بلند و تنومند شد آن را قطع کرد و با آن نجّاری کرد، گفتند: «نوح (نجّار شده است» تا اینکه آن [چوبها] را جمع کرد و آنها را تبدیل به کشتی کرد». بر او میگذشتند و شروع به خندیدن و مسخرهکردن میکردند و میگفتند: «نوح در این سرزمین بیآب و علف دریانورد شده»! تا اینکه نوح (کار ساخت کشتی را تمام کرد.
الصّادق ( فِی مُحَاوِرَهًٍْ مَعَ مُفَضَّلٍ ... کَانَ نُوحٌ (رَجُلًا نَجَّاراً فَأَرْسَلَهُ اللَّهُ وَ انْتَجَبَه ... فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ یَا نُوحُ (أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ وَ أَوْسِعْهَا وَ عَجِّلْ عَمَلَهَا بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا فَعَمِلَ نُوحٌ (سَفِینَهًًْ فِی مَسْجِدِ الْکُوفَهًِْ بِیَدِهِ یَأْتِی بِالْخَشَبِ مِنْ بُعْدٍ حَتَّی فَرَغَ مِنْهَا ... فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فِی کَمْ عُمِلَ سَفِینَهًُْ نُوحٍ (وَ فُرِغَ مِنْهَا قَالَ فِی الدَّوْرَیْنِ فَقُلْتُ کَمِ الدَّوْرَانِ قَالَ ثَمَانُونَ سَنَهًًْ قُلْتُ فَإِنَّ الْعَامَّهًَْ تَقُولُ عَمِلَهَا فِی خَمْسِمِائَهًِْ عَامٍ قَالَ فَقَالَ کَلَّا کَیْفَ وَ اللَّهُ یَقُولُ وَ وَحْیِنا.
امام صادق ( [در گفتگویی با مفضّل فرمود:] نوح (مردی نجّار بود که خدا او را رسول قرار داد و برگزید، خداوند به او وحی کرد: «ای نوح (! کشتی بساز و او را وسیع (جادار) قرار بده و کار آن را در حضور ما و مطابق وحی ما، سریع انجام بده. نوح (کشتی را در مسجد کوفه با دست خود ساخت؛ از راه دور چوب میآورد تا اینکه از کار ساختن کشتی فارغ شد (کار را تمام کرد) ... [مفضّل گوید] گفتم: «فدایت شوم! در چه مدّت کشتی نوح (ساخته و تمام شد»؟ فرمود: «در دو دوره». گفتم: «این دو دوره چه مدّت بود»؟ فرمود: «هشتاد سال». گفتم: «مردم میگویند که پانصدسال طول کشید». [امام] فرمود: «اینگونه نیست! چگونه [اینطور باشد] و حال آنکه خداوند میفرماید: وَ وَحیِنا».
الصّادق ( فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَ فَارَ التَّنُّورُ الْآیَهًَْ رُوِیَ أَنَّهُ قِیلَ لِنُوحٍ (: إِذَا رَأَیْتَ الْمَاءَ یَفُورُ مِنَ التَّنُّورِ فَارْکَبْ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَکَ فِی السَّفِینَهًِْ فَلَمَّا نَبَعَ الْمَاءُ مِنَ التَّنُّورِ أَخْبَرَتْهُ امْرَأَتُهُ فَرَکِبَ.
امام صادق ( روایتشده که به نوح (گفته شد: «وقتی دیدی آب از تنور فَوَران میکند، تو و همراهانت در کشتی سوار شوید». وقتی آب از تنور جوشید، همسرش به او خبر داد و سوار کشتی شد.
الرّضا ( عَنْ عَبْدِالسَّلَامِبْنِصَالِحٍ الْهَرَوِیِّ عَنِ الرِّضَا (قَالَ: قُلْتُ لَهُ لِأَیِّ عِلَّهًٍْ أَغْرَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الدُّنْیَا کُلَّهَا فِی زَمَنِ نُوحٍ (وَ فِیهِمُ الْأَطْفَالُ وَ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ فَقَالَ مَا کَانَ فِیهِمُ الْأَطْفَالُ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْقَمَ أَصْلَابَ قَوْمِ نُوحٍ (وَ أَرْحَامَ نِسَائِهِمْ أَرْبَعِینَ عَاماً فَانْقَطَعَ نَسْلُهُمْ فَغَرِقُوا وَ لَا طِفْلَ فِیهِمْ مَا کَانَ اللَّهُ تَعَالَی لِیَهْلِکَ بِعَذَابِهِ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ وَ أَمَّا الْبَاقُونَ مِنْ قَوْمِ نُوحٍ (فَأُغْرِقُوا لِتَکْذِیبِهِمْ لِنَبِیِّ اللَّهِ نُوحٍ (وَ سَائِرُهُمْ أُغْرِقُوا بِرِضَاهُمْ تَکْذِیبَ الْمُکَذِّبِینَ وَ مَنْ غَابَ عَنْ أَمْرٍ فَرَضِیَ بِهِ کَانَ کَمَنْ شَاهَدَهُ وَ أَتَاهُ.
امام رضا ( عبدالسّلامبنصالح هروی گوید: «از امام رضا (پرسیدم: «چرا خداوند دنیا را [با تمامی مردم غیر از آنهایی که با حضرت نوح (بودند] غرق نمود با اینکه در میان ایشان اطفال و مردمان بیگناه بودند»؟! فرمود: «در میان آنها اطفال نبود؛ زیرا خداوند صلبهای مردان و ارحام زنان ایشان را چهل سال [قبل] عقیم و نازا کرده بوده و نسلشان قطع شده بود؛ درحالی که طفلی در میان ایشان نبود، غرق شدند. خداوند کسی را که گناه نداشته باشد، هلاک نمیکند و بیشتر آنها به جهت تکذیبنمودن پیغمبر خدا، حضرت نوح (و باقی آنها بهسبب رضایت [چون سکوت نمودند و اعتراضی نکردند] بر تکذیب ایشان، غرق گردیدند؛ زیرا هرکه از امری غایب باشد و به آن امر راضی باشد، مانند کسی است که حاضر باشد و آن امر را انجام داده باشد».
الرّسول ( لَمَّا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُهْلِکَ قَوْمَ نُوحٍ (أَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ أَنْ شُقَ أَلْوَاحَ السَّاجِ فَلَمَّا شَقَّهَا لَمْ یَدْرِ مَا یَصْنَعُ بِهَا فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ فَأَرَاهُ هَیْئَهًَْ السَّفِینَهًِْ وَ مَعَهُ تَابُوتٌ فِیهِ مِائَهًُْ أَلْفِ مِسْمَارٍ وَ تِسْعَهًٌْ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ مِسْمَارٍ فَسَمَّرَ بِالْمَسَامِیرِ کُلِّهَا السَّفِینَهًَْ إِلَی أَنْ بَقِیَتْ خَمْسَهًُْ مَسَامِیرَ فَضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَی مِسْمَارٍ مِنْهَا فَأَشْرَقَ فِی یَدِهِ وَ أَضَاءَ کَمَا یُضِیءُ الْکَوْکَبُ الدُّرِّیُّ فِی أُفُقِ السَّمَاءِ فَتَحَیَّرَ مِنْ ذَلِکَ نُوحٌ فَأَنْطَقَ اللَّهُ ذَلِکَ الْمِسْمَارَ بِلِسَانٍ طَلْقٍ ذَلْقٍ فَقَالَ لَهُ یَا جَبْرَئِیلُ مَا هَذَا الْمِسْمَارُ الَّذِی مَا رَأَیْتُ مِثْلَهُ قَالَ هَذَا بِاسْمِ خَیْرِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ مُحَمَّدِبْنِعَبْدِاللَّهِ أَسْمِرْهُ فِی أَوَّلِهَا عَلَی جَانِبِ السَّفِینَهًِْ الْیَمِینِ ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَی مِسْمَارٍ ثَانٍ فَأَشْرَقَ وَ أَنَارَ فَقَالَ نُوحٌ وَ مَا هَذَا الْمِسْمَارُ فَقَالَ مِسْمَارُ أَخِیهِ وَ ابْنُ عَمِّهِ عَلِیِّبْنِأَبِیطَالِبٍ فَأَسْمِرْهُ عَلَی جَانِبِ السَّفِینَهًِْ الْیَسَارِ فِی أَوَّلِهَا ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَی مِسْمَارٍ ثَالِثٍ فَزَهَرَ وَ أَشْرَقَ وَ أَنَارَ فَقَالَ هَذَا مِسْمَارُ فَاطِمَهًَْ فَأَسْمِرْهُ إِلَی جَانِبِ مِسْمَارِ أَبِیهَا ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَی مِسْمَارٍ رَابِعٍ فَزَهَرَ وَ أَنَارَ فَقَالَ مِسْمَارُ الْحَسَنِ فَأَسْمِرْهُ إِلَی جَانِبِ مِسْمَارِ أَبِیهِ ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَی مِسْمَارٍ خَامِسٍ فَأَشْرَقَ وَ أَنَارَ وَ بَکَی فَقَالَ یَا جَبْرَئِیلُ مَا هَذِهِ النَّدَاوَهًُْ فَقَالَ هَذَا مِسْمَارُ الْحُسَیْنِبْنِعَلِیٍّ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ فَأَسْمِرْهُ إِلَی جَانِبِ مِسْمَارِ أَخِیهِ ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ (وَ حَمَلْناهُ عَلی ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ قَالَ النَّبِیُّ (الْأَلْوَاحُ خَشَبُ السَّفِینَهًِْ وَ نَحْنُ الدُّسُرُ لَوْلَانَا مَا سَارَتِ السَّفِینَهًُْ بِأَهْلِهَا.
پیامبر ( هنگامیکه خداوند خواست قوم حضرت نوح (را نابود کند، به آن حضرت وحی کرد که تختههای چوب درخت ساج را دو نیم سازد. چون این کار را انجام داد، نمیدانست با آنها چه باید بکند. جبرئیل (همراه جعبهای که یکصدوبیستونه هزار میخ در آن بود، نازل شد و شکل کشتی را به او نمایاند. حضرت نوح (میخها را به تختهها کوبید تا پنج میخ باقی ستارهای پر نور در آسمان نورافشانی کند. نوح (تعجّب کرد. خداوند آن میخ را به سخن وا داشت و به زبان فصیح و گویا شد: «نوح (از جبرئیل (پرسید: «این چه میخی است که تاکنون مانند آن را ندیدهام»؟! گفت: «این میخ به نام بهترین مخلوق خداوند، حضرت محمّدبنعبداللَّه (است. آن را بر سمت راست جلوی کشتی بگذار». سپس نوح (دستش را به میخ دوّم زد؛ آن هم درخشید و پرتو افشاند. نوح (به جبرئیل (گفت: «این چه میخی است»؟! جبرئیل (گفت: «این میخ به نام برادر و پسر عمویش، علیّبنابیطالب (است؛ آن را در جلوی کشتی، سمت چپ بکوب». بعد نوح (به میخ سوّم دست زد؛ شکوفا شد و درخشید و نور داد. جبرئیل (گفت: «این میخ به نام حضرت فاطمه (است؛ آن را کنار میخی که به نام پدرش بود بکوب». دست برد و میخ چهارم را گرفت؛ آن هم روشنی داد و پرتو افشاند. جبرئیل (گفت: «این میخ به نام حضرت امام حسن (است؛ آن را در کنار میخی که به نام پدرش بود بکوب». سپس دستش را به میخ پنجم زد. از آن هم فروغی برخاست و نور افشاند و گریست. نوح (گفت: «جبرئیل (! این گریه و زاری چیست»؟ جبرئیل (گفت: «این میخ به نام حضرت حسینبنعلی (سرور شهیدان است؛ آن را در کنار میخی که به نام برادرش بود، بکوب». سپس پیامبراکرم (این آیهی شریفه را خواند: و او را بر [کشتی] ساختهشده از الواح و میخها سوار کردیم. (قمر/۱۳)؛ الواح، چوبهای کشتی و ما، میخهای آن بودیم و اگر ما نبودیم کشتی مسافرانش را حرکت نمیداد.
أمیرالمؤمنین ( یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (قَالَ (أَنَا الَّذِی حَمَلْتُ نُوحاً فِی السَّفِینَهًِْ بِأَمْرِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی أَخْرَجْتُ یُونُسَ (مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی جَاوَزْتُ بِمُوسَیبْنِعِمْرَانَ (الْبَحْرَ بِأَمْرِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی أَخْرَجْتُ إِبْرَاهِیمَ (مِنَ النَّارِ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی أَجْرَیْتُ أَنْهَارَهَا وَ فَجَّرْتُ عُیُونَهَا وَ غَرَسْتُ أَشْجَارَهَا بِإِذْنِ رَبِّی.
امیرالمؤمنین ( ای سلمان و جندب! آن دو گفتند: «لبیک یا امیرالمؤمنین»! حضرت فرمود: «منم آن کس که به دستور خدا نوح (را در کشتی بردم؛ من یونس (را با اجازهی خدا از شکم نهنگ خارج کردم؛ من با اجازهی خدا موسی (را از دریا گذراندم؛ من با اجازهی خدا ابراهیم (را از آتش نجات دادم؛ من با اجازهی خدایم، نهرها و چشمههایش را جاری و درختهایش را کاشتم».