آیه ۱۸ - سوره احزاب

آیه قَدْ يَعْلَمُ اللهُ الْمُعَوِّقينَ مِنْكُمْ وَ الْقائِلينَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنا وَ لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَليلاً [18]

خداوند كسانى كه مردم را [از جنگ] باز مى‌داشتند و كسانى را كه به برادران خود مى‌گفتند: «به‌سوى ما بياييد [و خود را از معركه بيرون كشيد]» به خوبى مى‌شناسد؛ و آن‌ها [مردمى ضعيفند و] جز اندكى پيكار نمى‌كنند.

۱
(احزاب/ ۱۸)

أمیرالمؤمنین ( إلی معاویهًْ: ثُمَّ ذَکَرْتَ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِی وَ أَمْرِ عُثْمَانَ فَلَکَ أَنْ تُجَابَ عَنْ هَذِهِ لِرَحِمِکَ مِنْهُ فَأَیُّنَا کَانَ أَعْدَی لَهُ وَ أَهْدَی إِلَی مَقَاتِلِهِ أَ‌مَنْ بَذَلَ لَهُ نُصْرَتَهُ فَاسْتَقْعَدَهُ وَ اسْتَکَفَّهُ أَمْ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ فَتَرَاخَی عَنْهُ وَ بَثَّ الْمَنُونَ إِلَیْهِ حَتَّی أَتَی قَدَرُهُ عَلَیْهِ کَلَّا وَ اللَّهِ لَقَدْ عَلِمَ اللهُ الْمُعَوِّقِینَ مِنْکُمْ وَ الْقائِلِینَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنا وَ لا یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلًا وَ مَا کُنْتُ لِأَعْتَذِرَ مِنْ أَنِّی کُنْتُ أَنْقِمُ عَلَیْهِ أَحْدَاثاً فَإِنْ کَانَ الذَّنْبُ إِلَیْهِ إِرْشَادِی وَ هِدَایَتِی لَهُ فَرُبَّ مَلُومٍ لَا ذَنْبَ لَهُ.

امام علی ( [در جواب به معاویه فرمود]: پس از آن، آنچه میان من و عثمان روی داد یادآوری کرده‌ای، به‌خاطر نسبتی که با او داری پاسخ داده می‌شوی؛ از من و تو کدام یک دشمنی‌اش با او بیشتر بود، و راه را برای قتل او هموارتر کرد؟ آیا آنکه یاری‌اش را از او دریغ ننموده و از او خواست به جایش بنشیند و دست از اعمالش بردارد، یا کسی که عثمان از او یاری خواست و او یاری دادنش را به تأخیر انداخت، و سپاه مرگ را بر سرش ریخت تا قضای حق بر او جاری شد؟! به خدا قسم! چنین نیست، خداوند کسانی که مردم را [از جنگ] باز می‌داشتند و کسانی را که به برادران خود می‌گفتند: «به سوی ما بیایید [و خود را از معرکه بیرون کشید]» به خوبی می‌شناسد؛ و آن‌ها [مردمی ضعیفند و] جز اندکی پیکار نمی‌کنند. در مقام آن نیستم که از عیب گرفتنم بر بدعت‌های او عذرخواهی کنم، اگر ارشاد و راهنمایی کردنم گناه است، چه بسا کسی که سرزنش شود و او را گناهی نیست.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۱۰۴
بحار الأنوار، ج۳۳، ص۵۹/ نهج البلاغهًْ، ص۳۸۷/ نورالثقلین، فیه: «و ما کنت لأعتذر من أنی ... الی ِآِخر» محذوف
۲
(احزاب/ ۱۸)

الرّسول ( فی تفسیر القمی: وَ أَقْبَلَتْ قُرَیْشٌ فَلَمَّا نَظَرُوا إِلَی الْخَنْدَقِ قَالُوا: هَذِهِ مَکِیدَهًٌْ مَا کَانَتِ الْعَرَبُ تَعْرِفُهَا قَبْلَ ذَلِکَ فَقِیلَ لَهُمْ هَذَا مِنْ تَدْبِیرِ الْفَارِسِیِّ الَّذِی مَعَهُ فَوَافَی عَمْرُو بْنُ عَبْدِ وُدٍّ وَ هُبَیْرَهًُْ بْنُ وَهْبٍ وَ ضِرَارُ بْنُ الْخَطَّابِ إِلَی الْخَنْدَقِ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (قَدْ صَفَّ أَصْحَابَهُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَصَاحُوا بِخَیْلِهِمْ حَتَّی طَفِرُوا الْخَنْدَقَ إِلَی جَانِبِ رَسُولِ اللَّهِ (فَصَارُوا أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ (کُلُّهُمْ خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ (وَ قَدَّمُوا رَسُولَ اللَّهِ (بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ قَالَ رَجُلٌ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ هُوَ فُلَانٌ لِرَجُلٍ بِجَنْبِهِ مِنْ إِخْوَانِهِ: أَ مَا تَرَی هَذَا الشَّیْطَانَ عَمْرواً لَا وَ اللَّهِ مَا یُفْلِتُ مِنْ یَدَیْهِ أَحَدٌ فَهَلُمُّوا نَدْفَعْ إِلَیْهِ مُحَمَّداً (لِیَقْتُلَهُ وَ نَلْحَقْ نَحْنُ بِقَوْمِنَا، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ فِی ذَلِکَ الْوَقْتِ قَوْلَهُ قَدْ یَعْلَمُ اللهُ الْمُعَوِّقِینَ مِنْکُمْ وَ الْقائِلِینَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنا وَ لا یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلًا أَشِحَّةً عَلَیْکُمْ إلَی قَولِهِ وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللهِ یَسِیراً.

پیامبر ( در کتاب تفسیر قمی روایت است: قریش به‌سمت خندق آمدند و چون نگاه آنان به خندق افتاد، گفتند: «این نیرنگی است که نزد عرب، سابقه نداشته است». برخی به قریش گفتند: «این تدبیر مردی از سرزمین فارس است که یار محمّد (می‌باشد». در این هنگام عَمروبن‌عَبد وَدّ، هُبَیرَهًْ‌بن‌وَهب و ضِراربن‌خطّاب، به خندق رسیدند، درحالی‌که رسول خدا (اصحاب خود را جلوی خویش آرایش می‌داد. آن سه تن فریادی بر سر اسبان خود کشیده و از روی خندق جَسته و به آن‌سوی خندق که رسول خدا (در آنجا بود، رفتند و تمام یاران رسول خدا (پشت سر رسول خدا (قرار گرفتند و رسول خدا (را پیش انداختند و مردی از مهاجرین که فلانی بود به مرد کنار دست خود که از برادرانش بود، گفت: «آیا این شیطان (عمرو) را نمی‌بینی؟ به خداوند سوگند! هیچ‌کس قادر نیست از دست او جان سالم به در برد. بیایید محمّد (را پیش اندازیم تا با عمرو پیکار کند و ما به قوم خود بپیوندیم. دراین‌هنگام خداوند آیه‌ی قَدْ یَعْلَمُ اللهُ الْمعَوِّقِینَ مِنکُمْ وَ الْقَائِلِینَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنَا وَ لَا یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلًا * أَشِحَّةً عَلَیْکُمْ فَإِذَا جَاء الخَوْفُ رَأَیْتَهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ تَدُورُ أَعْیُنُهُمْ کَالَّذِی یُغْشَی عَلَیْهِ مِنَ المَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوکُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَی الخَیْرِ أُوْلَئِکَ لَمْ یُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللهُ أَعْمَالَهُمْ وَکَانَ ذَلِکَ عَلَی اللهِ یَسِیرًا را نازل کرد. (آن‌ها [در همه چیز] نسبت به شما بخیلند؛ و هنگامی‌که [لحظات] ترس [و بحرانی] پیش آید، می‌بینی آن‌چنان به تو نگاه می‌کنند، و چشم‌هایشان در حدقه می‌چرخد، مانند

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۱۰۴
القمی، ج۲، ص۱۸۲
بیشتر