آیه إِذْ جاؤُكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا [10]
[به خاطر بياوريد] زمانى را كه آنها از طرف بالا و پايين [شهر] بر شما هجوم آوردند [و مدينه را محاصره كردند] و زمانى را كه چشمها از شدّت وحشت خيره شده و دلها به گلوگاه رسيده بود، و گمانهاى گوناگون بدى به خدا مىبرديد.
أمیرالمؤمنین ( عن أَبِی مَعْمَرٍ السَّعْدَانِی أَنَّ رَجُلًا أَتَی أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّبْنَأَبِیطَالِبٍ (فَقَالَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (إِنِّی قَدْ شَکَکْتُ فِی کِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ (ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ وَ کَیْفَ شَکَکْتَ فِی کِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ قَالَ لِأَنِّی وَجَدْتُ الْکِتَابَ یُکَذِّبُ بَعْضُهُ بَعْضاً فَکَیْفَ لَا أَشُکُّ فِیهِ فَقَالَ عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ (إِنَّ کِتَابَ اللَّهِ لَیُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ لَا یُکَذِّبُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ لَکِنَّکَ لَمْ تُرْزَقْ عَقْلًا تَنْتَفِعُ بِهِ فَهَاتِ مَا شَکَکْتَ فِیهِ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ قَالَ لَهُ الرَّجُل ... أَجِدُ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ وَ رَأَی الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها وَ قَالَ یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ وَ قَالَ وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا فَمَرَّةً یُخْبِرُ أَنَّهُمْ یَظُنُّونَ وَ مَرَّةً یُخْبِرُ أَنَّهُمْ یَعْلَمُونَ وَ الظَّنُّ شَکٌّ فَأَنَّی ذَلِکَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (وَ کَیْفَ لَا أَشُکُّ فِیمَا تَسْمَعُ ... قال (أَمَّا قَوْلُهُ إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ وَ قَوْلُهُ یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ وَ قَوْلُهُ لِلْمُنَافِقِینَ وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا فَإِنَّ قَوْلَهُ إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ یَقُولُ إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی أُبْعَثُ فَأُحَاسَبُ لِقَوْلِهِ مُلاقٍ حِسابِیَهْ وَ قَوْلِهِ لِلْمُنَافِقِینَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا فَهَذَا الظَّنُّ ظَنُّ شَکٍّ فَلَیْسَ الظَّنُّ ظَنَّ یَقِینٍ وَ الظَّنُّ ظَنَّانِ ظَنُّ شَکَّ وَ ظَنُّ یَقِینٍ فَمَا کَانَ مِنْ أَمْرِ مَعَادٍ مِنَ الظَّنِّ فَهُوَ ظَنُّ یَقِینٍ وَ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا فَهُوَ ظَنُّ شَکٍّ فَافْهَمْ مَا فَسَّرْتُ لَکَ قَالَ فَرَّجْتَ عَنِّی یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (فَرَّجَ اللَّهُ عَنْکَ.
امام علی ( ابومعمر سعدانی گوید: مردی خدمت حضرت امام علیّبنابیطالب (رسید و عرض کرد: «ای امیرمؤمنان (! من در کتاب نازل شدهی خداوند شک دارم». حضرت (به او فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند! چگونه در کتاب نازل شدهی خداوند شک کردهای»؟! عرض کرد: «بدان سبب که دیدهام آیات کتاب خدا یکدیگر را تکذیب میکنند، چگونه در آن شک نکنم»؟ حضرت (فرمود: «آیات کتاب خدا یکدیگر را تصدیق میکنند و هرگز تکذیب نمیکنند، امّا خِرَدی قسمت تو نشده است که از آن بهره جویی. حال بگو آنچه را که در کتاب خداوند عزّوجلّ بدان شک کردهای». آن مرد گفت: ... یافتهام که خداوند تبارکوتعالی میفرماید: و گنهکاران، آتش [دوزخ] را میبینند و یقین میکنند که با آن درمیآمیزند. (کهف/۵۳) و آن روز، خداوند جزای واقعی آنان را بیکم و کاست میدهد و میدانند که خداوند حق آشکار است!. (نور/۲۵). و وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا یکبار خبر میدهد که آنان گمان میکنند و بار دیگر خبر میدهند که آنان میدانند، حال آنکه گمان، شک است. چگونه این ممکن است ای امیرمؤمنان (؟! چگونه در آن چه شنیدی شک نکنم»؟ ... فرمود: «امّا کلام حق تعالی: من یقین داشتم که [قیامتی در کار است و] به حساب اعمالم میرسم!. (الحاقه/۲۰) آن روز، خداوند جزای واقعی آنان را بیکم و کاست میدهد و میدانند که خداوند حق آشکار است!. (نور/۲۵) و کلام او به منافقان: من یقین داشتم که [قیامتی در کار است و] به حساب اعمالم میرسم!. (الحاقه/۲۰) میفرماید که ظن داشتم که مبعوث میگردم و محاسبه میشوم. به کلام خداوند که فرموده مُلاقٍ حِسابِیَهْ و کلام آن جناب به منافقان: وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا این، ظنّ شک است و ظنّ یقین نیست. ظنّ بر دوگونه است: ظنّ شک و ظنّ یقین. آنچه که از ظن دربارهی امر معاد است، ظنّ یقین است و آنچه که از ظن دربارهی امر دنیاست، ظنّ شک است. پس آنچه را که برایت تفسیر کردم بفهم» آن مرد عرض کرد: «ای امیرالمؤمنین (اندوه مرا از بین بردی خدا اندوه را از تو ببرد».
أمیرالمؤمنین ( جَاءَ بَعْضُ الزَّنَادِقَهًِْ إِلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (وَ قَالَ لَوْ لَا مَا فِی الْقُرْآنِ مِنَ الِاخْتِلَافِ وَ التَّنَاقُضِ لَدَخَلْتُ فِی دِینِکُمْ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ (... قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ لِلْمُنَافِقِینَ وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا فَهُوَ ظَنُّ شَکٍّ وَ لَیْسَ ظَنَّ یَقِینٍ وَ الظَّنُّ ظَنَّانِ ظَنُّ شَکٍّ وَ ظَنُّ یَقِینٍ فَمَا کَانَ مِنْ أَمْرِ الْمَعَادِ مِنَ الظَّنِّ فَهُوَ ظَنُّ یَقِینٍ وَ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا فَهُوَ ظَنُّ شَک ... أَمَّا قَوْلُهُ فِی الْمُنَافِقِینَ وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا فَلَیْسَ ذَلِکَ بِیَقِینٍ وَ لَکِنَّهُ شَکٌّ فَاللَّفْظُ وَاحِدٌ فِی الظَّاهِرِ وَ مُخَالِفٌ فِی الْبَاطِنِ.
امام علی ( در کتاب احتجاج آمده است: یکی از زندیقان نزد امیرمؤمنان (رفت و گفت: «اگر در قرآن اختلاف و تناقض نبود، هرآینه به دینتان میگرویدم». حضرت علی (به او فرمود: ... «کلام خداوند عزّوجلّ دربارهی منافقان: وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا این ظنّ، شک است و ظنّ یقین نیست. ظن بر دوگونه است: ظنّ شک و ظنّ یقین. آنچه که از ظن دربارهی امر معاد است، ظنّ یقین است و آنچه که از ظن دربارهی امر دنیاست، ظنّ شک است ... و امّا کلام حق تعالی دربارهی منافقان وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا ظن، در اینجا به معنای یقین نیست، بلکه به معنای شک است. پس لفظ در ظاهر یکی است، امّا در باطن، دو معنای مخالف دارد».
علیبنإبراهیم ( إِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ بنیقریظهًْ حین غدروا و خافوهم أصحاب رسول الله (وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ.
علیّبنابراهیم ( مراد از آیه: إِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ قبیلهی بنیقریظه میباشند که خیانت نمودند امّا اصحاب پیامبر (آنها را ترساندند همانگونه که فرمود: وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الحَناجِرَ.
الرّسول ( قَالَ أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیُّ: قُلْنَا یَوْمَ الْخَنْدَقِ: یَا رَسُولَ اللهِ (هَلْ مِنْ شَیْءٍ نَقُولُهُ، فَقَدْ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ؟ فَقَالَ: قُولُوا: اللَّهُمَّ اسْتُرْ عَوْرَاتِنَا وَ آمِنْ رَوْعَاتِنَا. قَالَ: فَقُلْنَاهَا، فَضَرَبَ وُجُوهُ أَعْدَاءِ اللَّهِ بِالرِّیحِ فَهَزَمُوا.
پیامبر ( ابوسعید خدری گوید در روز خندق جانها به لب رسیده بود. گفتیم: «ای رسول خدا (چه دعایی بگویم»؟ فرمود: «بگویید خدایا زشتیهای ما را بپوشان و ترس ما را از بین ببر». ما این ذکر را گفتیم و خداوند بهوسیلهی باد بر صورت دشمنان کوبید و همگی شکست خوردند.