آیه ۱۰ - سوره احزاب

آیه إِذْ جاؤُكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا [10]

[به خاطر بياوريد] زمانى را كه آن‌ها از طرف بالا و پايين [شهر] بر شما هجوم آوردند [و مدينه را محاصره كردند] و زمانى را كه چشم‌ها از شدّت وحشت خيره شده و دل‌ها به گلوگاه رسيده بود، و گمان‌هاى گوناگون بدى به خدا مى‌برديد.

۱
(احزاب/ ۱۰)

أمیرالمؤمنین ( عن أَبِی مَعْمَرٍ السَّعْدَانِی أَنَّ رَجُلًا أَتَی أَمِیرَ‌الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ‌بْنَ‌أَبِی‌طَالِبٍ (فَقَالَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (إِنِّی قَدْ شَکَکْتُ فِی کِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ (ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ وَ کَیْفَ شَکَکْتَ فِی کِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ قَالَ لِأَنِّی وَجَدْتُ الْکِتَابَ یُکَذِّبُ بَعْضُهُ بَعْضاً فَکَیْفَ لَا أَشُکُّ فِیهِ فَقَالَ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ (إِنَّ کِتَابَ اللَّهِ لَیُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ لَا یُکَذِّبُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ لَکِنَّکَ لَمْ تُرْزَقْ عَقْلًا تَنْتَفِعُ بِهِ فَهَاتِ مَا شَکَکْتَ فِیهِ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ قَالَ لَهُ الرَّجُل ... أَجِدُ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ وَ رَأَی الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها وَ قَالَ یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ وَ قَالَ وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا فَمَرَّةً یُخْبِرُ أَنَّهُمْ یَظُنُّونَ وَ مَرَّةً یُخْبِرُ أَنَّهُمْ یَعْلَمُونَ وَ الظَّنُّ شَکٌّ فَأَنَّی ذَلِکَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (وَ کَیْفَ لَا أَشُکُّ فِیمَا تَسْمَعُ ... قال (أَمَّا قَوْلُهُ إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ وَ قَوْلُهُ یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ وَ قَوْلُهُ لِلْمُنَافِقِینَ وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا فَإِنَّ قَوْلَهُ إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ یَقُولُ إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی أُبْعَثُ فَأُحَاسَبُ لِقَوْلِهِ مُلاقٍ حِسابِیَهْ وَ قَوْلِهِ لِلْمُنَافِقِینَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا فَهَذَا الظَّنُّ ظَنُّ شَکٍّ فَلَیْسَ الظَّنُّ ظَنَّ یَقِینٍ وَ الظَّنُّ ظَنَّانِ ظَنُّ شَکَّ وَ ظَنُّ یَقِینٍ فَمَا کَانَ مِنْ أَمْرِ مَعَادٍ مِنَ الظَّنِّ فَهُوَ ظَنُّ یَقِینٍ وَ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا فَهُوَ ظَنُّ شَکٍّ فَافْهَمْ مَا فَسَّرْتُ لَکَ قَالَ فَرَّجْتَ عَنِّی یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (فَرَّجَ اللَّهُ عَنْکَ.

امام علی ( ابومعمر سعدانی گوید: مردی خدمت حضرت امام علیّ‌بن‌ابی‌طالب (رسید و عرض کرد: «ای امیرمؤمنان (! من در کتاب نازل شده‌ی خداوند شک دارم». حضرت (به او فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند! چگونه در کتاب نازل شده‌ی خداوند شک کردهای»؟! عرض کرد: «بدان سبب که دیدهام آیات کتاب خدا یکدیگر را تکذیب میکنند، چگونه در آن شک نکنم»؟ حضرت (فرمود: «آیات کتاب خدا یکدیگر را تصدیق میکنند و هرگز تکذیب نمی‌کنند، امّا خِرَدی قسمت تو نشده است که از آن بهره جویی. حال بگو آنچه را که در کتاب خداوند عزّوجلّ بدان شک کردهای». آن مرد گفت: ... یافتهام که خداوند تبارک‌وتعالی میفرماید: و گنهکاران، آتش [دوزخ] را می‌بینند و یقین می‌کنند که با آن درمی‌آمیزند. (کهف/۵۳) و آن روز، خداوند جزای واقعی آنان را بی‌کم و کاست می‌دهد و می‌دانند که خداوند حق آشکار است!. (نور/۲۵). و وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا یک‌بار خبر میدهد که آنان گمان میکنند و بار دیگر خبر میدهند که آنان میدانند، حال آنکه گمان، شک است. چگونه این ممکن است ای امیرمؤمنان (؟! چگونه در آن چه شنیدی شک نکنم»؟ ... فرمود: «امّا کلام حق تعالی: من یقین داشتم که [قیامتی در کار است و] به حساب اعمالم می‌رسم!. (الحاقه/۲۰) آن روز، خداوند جزای واقعی آنان را بی‌کم و کاست می‌دهد و می‌دانند که خداوند حق آشکار است!. (نور/۲۵) و کلام او به منافقان: من یقین داشتم که [قیامتی در کار است و] به حساب اعمالم می‌رسم!. (الحاقه/۲۰) می‌فرماید که ظن داشتم که مبعوث می‌گردم و محاسبه می‌شوم. به کلام خداوند که فرموده مُلاقٍ حِسابِیَهْ و کلام آن جناب به منافقان: وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا این، ظنّ شک است و ظنّ یقین نیست. ظنّ بر دوگونه است: ظنّ شک و ظنّ یقین. آنچه که از ظن درباره‌ی امر معاد است، ظنّ یقین است و آنچه که از ظن درباره‌ی امر دنیاست، ظنّ شک است. پس آنچه را که برایت تفسیر کردم بفهم» آن مرد عرض کرد: «ای امیرالمؤمنین (اندوه مرا از بین بردی خدا اندوه را از تو ببرد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۹۴
بحار الأنوار، ج۹۰، ص۱۳۰/ التوحید، ص۲۵۷؛ بتفاوت لفظی
۲
(احزاب/ ۱۰)

أمیرالمؤمنین ( جَاءَ بَعْضُ الزَّنَادِقَهًِْ إِلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (وَ قَالَ لَوْ لَا مَا فِی الْقُرْآنِ مِنَ الِاخْتِلَافِ وَ التَّنَاقُضِ لَدَخَلْتُ فِی دِینِکُمْ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ (... قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ لِلْمُنَافِقِینَ وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا فَهُوَ ظَنُّ شَکٍّ وَ لَیْسَ ظَنَّ یَقِینٍ وَ الظَّنُّ ظَنَّانِ ظَنُّ شَکٍّ وَ ظَنُّ یَقِینٍ فَمَا کَانَ مِنْ أَمْرِ الْمَعَادِ مِنَ الظَّنِّ فَهُوَ ظَنُّ یَقِینٍ وَ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا فَهُوَ ظَنُّ شَک ... أَمَّا قَوْلُهُ فِی الْمُنَافِقِینَ وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا فَلَیْسَ ذَلِکَ بِیَقِینٍ وَ لَکِنَّهُ شَکٌّ فَاللَّفْظُ وَاحِدٌ فِی الظَّاهِرِ وَ مُخَالِفٌ فِی الْبَاطِنِ.

امام علی ( در کتاب احتجاج آمده است: یکی از زندیقان نزد امیرمؤمنان (رفت و گفت: «اگر در قرآن اختلاف و تناقض نبود، هرآینه به دینتان میگرویدم». حضرت علی (به او فرمود: ... «کلام خداوند عزّوجلّ درباره‌ی منافقان: وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا این ظنّ، شک است و ظنّ یقین نیست. ظن بر دوگونه است: ظنّ شک و ظنّ یقین. آنچه که از ظن درباره‌ی امر معاد است، ظنّ یقین است و آنچه که از ظن درباره‌ی امر دنیاست، ظنّ شک است ... و امّا کلام حق تعالی درباره‌ی منافقان وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا ظن، در اینجا به معنای یقین نیست، بلکه به معنای شک است. پس لفظ در ظاهر یکی است، امّا در باطن، دو معنای مخالف دارد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۹۶
بحار الأنوار، ج۹۰، ص۱۰۳/ الاحتجاج، ج۱، ص۲۴۴
۳
(احزاب/ ۱۰)

علی‌بن‌إبراهیم ( إِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ بنی‌قریظهًْ حین غدروا و خافوهم أصحاب رسول الله (وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ.

علیّ‌بن‌ابراهیم ( مراد از آیه: إِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ قبیله‌ی بنی‌قریظه می‌باشند که خیانت نمودند امّا اصحاب پیامبر (آن‌ها را ترساندند همانگونه که فرمود: وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الحَناجِرَ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۹۶
بحار الأنوار، ج۲۰، ص۲۳۱/ القمی، ج۲، ص۱۸۸
۴
(احزاب/ ۱۰)

الرّسول ( قَالَ أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیُّ: قُلْنَا یَوْمَ الْخَنْدَقِ: یَا رَسُولَ اللهِ (هَلْ مِنْ شَیْءٍ نَقُولُهُ، فَقَدْ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ؟ فَقَالَ: قُولُوا: اللَّهُمَّ اسْتُرْ عَوْرَاتِنَا وَ آمِنْ رَوْعَاتِنَا. قَالَ: فَقُلْنَاهَا، فَضَرَبَ وُجُوهُ أَعْدَاءِ اللَّهِ بِالرِّیحِ فَهَزَمُوا.

پیامبر ( ابوسعید خدری گوید در روز خندق جان‌ها به لب رسیده بود. گفتیم: «ای رسول خدا (چه دعایی بگویم»؟ فرمود: «بگویید خدایا زشتی‌های ما را بپوشان و ترس ما را از بین ببر». ما این ذکر را گفتیم و خداوند به‌وسیله‌ی باد بر صورت دشمنان کوبید و همگی شکست خوردند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۹۶
نورالثقلین
بیشتر