آیه الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللهَ وَ كَفى بِاللهِ حَسيباً [39]
[پيامبران پيشين] كسانى بودند كه رسالتهاى الهى را تبليغ مىكردند و از او بيم داشتند، و از هيچكس جز خدا بيم نداشتند؛ و همين بس كه خداوند حسابگر [و پاداشدهنده اعمال آنها] است.
أمیرالمؤمنین ( رُوِیَ أَنَّ شَیْخاً حَضَرَ صِفِّینَ مَعَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (فَقَالَ لَهُ أَخْبِرْنَا یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (عَنْ مَسِیرِنَا هَذَا إِلَی الشَّامِ أَ بِقَضَاءٍ کَانَ مِنَ اللَّهِ وَ قَدَرٍ قَالَ نَعَمْ یَا أَخَا أَهْلِ الشَّامِ وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّهًَْ وَ بَرَأَ النَّسَمَهًَْ مَا وَطِئْنَا مَوْطِئاً وَ لَا هَبَطْنَا وَادِیاً وَ لَا عَلَوْنَا تَلْعَهًًْ إِلَّا بِقَضَاءٍ مِنَ اللَّهِ وَ قَدَرٍ فَقَالَ الشَّامِیُّ عِنْدَ اللَّهِ أَحْتَسِبُ عَنَایَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (وَ مَا أَظُنُّ أَنَّ لِی أَجْراً فِی سَعْیِی إِذْ کَانَ قَضَاءُ اللَّهِ عَلَیَّ وَ قَدَرُهُ فَقَالَ لَهُ (إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعْظَمَ لَکُمُ الْأَجْرَ عَلَی مَسِیرِکُمْ وَ أَنْتُمْ سَائِرُونَ وَ عَلَی مَقَامِکُمْ وَ أَنْتُمْ مُقِیمُونَ وَ لَمْ تَکُونُوا فِی شَیْءٍ مِنْ حَالاتِکُمْ مُکْرَهِینَ وَ لَا إِلَیْهَا مُضْطَرِّینَ وَ لَا عَلَیْهَا مُجْبَرِینَ فَقَالَ الشَّامِیُّ فَمَا ذَاکَ الْقَضَاءُ وَ الْقَدَرُ الَّذِی سَاقَانَا وَ عَنْهُمَا کَانَ مَصِیرُنَا وَ انْصِرَافُنَا فَقَالَ (یَا أَخَا أَهْلِ الشَّامِ لَعَلَّکَ ظَنَنْتَهُ قَضَاءً لَازِماً وَ قَدَراً حَتْماً لَوْ کَانَ ذَلِکَ کَذَلِکَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ وَ سَقَطَ الْوَعْدُ وَ الْوَعِیدُ وَ الْأَمْرُ وَ النَّهْیُ وَ مَا کَان الْمُحْسِنُ أَوْلَی بِثَوَابِ الْإِحْسَانِ مِنَ الْمُسِیءِ وَ الْمُسِیءُ أَوْلَی بِعُقُوبَهًِْ الذَّنْبِ مِنَ الْمُحْسِنِ تِلْکَ مَقَالَهًُْ عَبْدَهًِْ الْأَوْثَانِ وَ خُصَمَاءِ الرَّحْمَنِ وَ حِزْبِ الشَّیْطَانِ وَ شُهَدَاءِ الزُّورِ وَ قَدَرِیَّهًِْ هَذِهِ الْأُمَّهًِْ وَ مَجُوسِهَا إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَمَرَ عِبَادَهُ تَخْیِیراً وَ نَهَاهُمْ تَحْذِیراً وَ کَلَّفَ یَسِیراً وَ أَعْطَی عَلَی الْقَلِیلِ کَثِیراً وَ لَمْ یُطَعْ مُکْرِهاً وَ لَمْ یُعْصَ مَغْلُوباً وَ لَمْ یُکَلِّفْ عَسِیراً وَ لَمْ یُرْسِلِ الْأَنْبِیَاءَ لَعِباً وَ لَمْ یُنْزِلِ الْکِتَابَ إِلَی عِبَادِهِ عَبَثاً وَ لَا خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ عَذَابِ النَّارِ قَالَ الشَّامِیُّ فَمَا الْقَضَاءُ وَ الْقَدَرُ اللَّذَانِ کَانَ مَسِیرُنَا بِهِمَا وَ عَنْهُمَا قَالَ الْأَمْرُ مِنَ اللَّهِ بِذَلِکَ وَ الْحُکْمُ ثُمَّ تَلَا وَ کانَ أَمْرُ اللهِ قَدَراً مَقْدُوراً فَقَامَ الشَّامِیُّ فَرِحاً مَسْرُوراً لَمَّا سَمِعَ هَذَا الْمَقَالَ فَقَالَ فَرَّجْتَ عَنِّی فَرَّجَ اللَّهُ عَنْکَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِین (.
امام علی ( پیرمردی در جنگ صفین همراه امیرالمؤمنین علی (بود و گفت: «ای امیرالمؤمنین (! آیا این حرکت ما به شام طبق قضا و قدر الهی بوده است»؟ فرمود: «ای برادر شامی! آری، سوگند به آنکس که دانه را میشکافد و انسانها را آفرید هیچجا را نپیمودیم و در هیچ درّهای فرود نیامدیم و بالای هیچ تپّهای نرفتیم مگر به قضا و قدر خداوند»! مرد شامی گفت: «در اینصورت رنج خود را به حساب خدا منظور میکنم، زیرا اگر به قضا و قدر خداوند بوده است فکر نمیکنم برای من در این کوششم پاداشی باشد». علی (فرمود: «همانا که خداوند برای شما در این مسیر چه در حال حرکت و چه در حال توقّف پاداش بزرگ منظور فرموده است، زیرا شما در هیچ مورد مجبور و مضطر و بدون اختیار نبودهاید». مرد شامی پرسید: «پس این قضا و قدری که ما را در این راه برده و آورده است، چیست»؟ فرمود: «ای برادر شامی! شاید در گمان خود آن را قضای لازم و قدر محتوم میدانی. آری، اگر چنین باشد، پاداش و عقاب و بیم و بشارت و فرماندادن و بازداشتن همه باطل است و نیکوکار برای دریافت پاداشِ نیکو سزاوارتر از گنهکار نیست و گنهکار برای شکنجه شدن سزاوارتر از نیکوکار نیست. این گفتار بتپرستان و دشمنان خدا و گروه شیطان است و سخن کسانی است که دروغ و بهتان میزنند و سخن معتقدان به قَدَر و مجوس این امّت است. همانا خداوند به بندگان خود فرمان تخییری (اختیاری) و نهی تحذیری و تکلیف آسان و اندک فرموده است و در قبال اعمالِ کم پاداش بسیار عطا مینماید و هرگز او را به زور اطاعت نمیکنند و به اجبار معصیّت نمیورزند و تکلیف دشوار بر کسی نیست. خداوند متعال پیامبران (را یاوه و بازیچه و کتاب را بیهوده نفرستاده است و آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست، بیهوده نیافریده است. این گمان کافران است وای بر کافران از آتش [دوزخ]. (ص/۲۷) مرد شامی گفت: «پس منظور از قضا و قدری که رفت و برگشت ما به آن بستگی دارد، چیست»؟ فرمود: «فرمان و حکم خداوند که در این مورد است و سپس این آیه را تلاوت فرمود: وَ کانَ أَمْرُ اللهِ قَدَراً مَقْدُوراً مرد شامی وقتی این سخن را شنید، شادمان برخاست و گفت: «ای امیرالمؤمنین (! گره از کارم گشودی، خداوند برایت گشایش قرار دهد.
أمیرالمؤمنین ( عَن مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِیَّهًِْ قَال أَتَی رَأْسُ الْیَهُودِ عَلِیَّبْنَأَبِیطَالِبٍ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (عِنْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنْ وَقْعَهًِْ النَّهْرَوَانِ وَ هُوَ جَالِسٌ فِی مَسْجِدِ الْکُوفَهًِْ فَقَالَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَکَ عَنْ أَشْیَاءَ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا نَبِیٌّ (أَوْ وَصِیُّ نَبِیٍّ (قَالَ سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ یَا أَخَا الْیَهُودِ قَالَ إِنَّا نَجِدُ فِی الْکِتَابِ أَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ إِذَا بَعَثَ نَبِیّاً (أَوْحَی إِلَیْهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ مَنْ یَقُومُ بِأَمْرِ أُمَّتِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْ یَعْهَدَ إِلَیْهِمْ فِیهِ عَهْداً یُحْتَذَی عَلَیْهِ وَ یُعْمَلُ بِهِ فِی أُمَّتِهِ مِنْ بَعْدِه ... فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ (... نَحْنُ أَهْلُ بَیْتِ مُحَمَّدٍ (لَا سُقُوفَ لِبُیُوتِنَا وَ لَا أَبْوَابَ وَ لَا سُتُورَ إِلَّا الْجَرَائِدُ وَ مَا أَشْبَهَهَا وَ لَا وِطَاءَ لَنَا وَ لَا دِثَارَ عَلَیْنَا وَ یَتَدَاوَلُ الثَّوْبَ الْوَاحِدَ فِی الصَّلَاهًِْ أَکْثَرُنَا وَ تَطْوِی اللَّیَالِیَ وَ الْأَیَّامَ جُوعاً عَامَّتُنَا وَ رُبَّمَا أَتَانَا الشَّیْءُ مِمَّا أَفَاءَهُ اللَّهُ عَلَیْنَا وَ صَیَّرَهُ لَنَا خَاصَّهًًْ دُونَ غَیْرِنَا وَ نَحْنُ عَلَی مَا وَصَفْتُ مِنْ حَالِنَا فَیُؤْثِرُ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (أَرْبَابَ النِّعَمِ وَ الْأَمْوَالِ تَأَلُّفاً مِنْهُ لَهُمْ فَکُنْتُ أَحَقَّ مَنْ لَمْ یُفَرِّقْ هَذِهِ الْعُصْبَهًَْ الَّتِی أَلَّفَهَا رَسُولُ اللَّهِ (وَ لَمْ یَحْمِلْهَا عَلَی الْخُطَّهًِْ الَّتِی لَا خَلَاصَ لَهَا مِنْهَا دُونَ بُلُوغِهَا أَوْ فَنَاءِ آجَالِهَا لِأَنِّی لَوْ نَصَبْتُ نَفْسِی فَدَعَوْتُهُمْ إِلَی نُصْرَتِی کَانُوا مِنِّی وَ فِی أَمْرِی عَلَی أَحَدِ مَنْزِلَتَیْنِ إِمَّا مُتَّبِعٌ مُقَاتِلٌ وَ إِمَّا مَقْتُولٌ إِنْ لَمْ یَتَّبِعِ الْجَمِیعَ وَ إِمَّا خَاذِلٌ یَکْفُرُ بِخِذْلَانهِ إِنْ قَصَّرَ فِی نُصْرَتِی أَوْ أَمْسَکَ عَنْ طَاعَتِی وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّنِی مِنْهُ بِمَنْزِلَهًِْ هَارُونَ مِنْ مُوسَی (یَحُلُّ بِهِ فِی مُخَالَفَتِی وَ الْإِمْسَاکِ عَنْ نُصْرَتِی مَا أَحَلَّ قَوْمُ مُوسَی (بِأَنْفُسِهِمْ فِی مُخَالَفَهًِْ هَارُونَ وَ تَرْکِ طَاعَتِهِ وَ رَأَیْتُ تَجَرُّعَ الْغُصَصِ وَ رَدَّ أَنْفَاسِ الصُّعَدَاءِ وَ لُزُومَ الصَّبْرِ حَتَّی یَفْتَحَ اللَّهُ أَوْ یَقْضِیَ بِمَا أَحَبَّ أَزْیَدَ لِی فِی حَظِّی وَ أَرْفَقَ بِالْعِصَابَهًِْ الَّتِی وَصَفْتُ أَمْرَهُمْ وَ کانَ أَمْرُ اللهِ قَدَراً مَقْدُوراً وَ لَوْ لَمْ أَتَّقِ هَذِهِ الْحَالَهًَْ یَا أَخَا الْیَهُودِ ثُمَّ طَلَبْتُ حَقِّی لَکُنْتُ أَوْلَی مِمَّنْ طَلَبَهُ لِعِلْمِ مَنْ مَضَی مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ (وَ مَنْ بِحَضْرَتِکَ مِنْهُمْ بِأَنِّی کُنْتُ أَکْثَرَ عَدَداً وَ أَعَزَّ عَشِیرَهًْ.
امام علی ( محمّدبنحنفیّه گوید: پس از واقعهی نهروان و درحالیکه علیبنابیطالب امیرالمؤمنین (در مسجد کوفه بود، بزرگ یهودیان نزد آن حضرت آمده و گفت: «ای امیرالمؤمنین (من قصد دارم چیزهایی را از شما بپرسم که جز نبی یا وصیّ نبی پاسخ آنها را نمیداند». فرمود: «ای برادر یهود، هرچه میخواهی بپرس». گفت: «ما در کتاب (تورات) میخوانیم که خدای عزّوجلّ هرگاه پیامبری مبعوث فرموده، به وی وحی نموده که از اهل بیت خود یکی را برگزیند که پس از وی کار او را در میان اُمّتش دنبال کند و اینکه از امّتش عهدی در خصوص او بگیرد که پس از وی از آن عهد پیروی کنند و بر طبق آن عهد عمل کنند ...». امام علی (فرمود: ... «ولی ما اهل بیت در خانههای بدون سقف و در و بدون پوشش بودیم و جز شاخههای درختان و امثال آن برای مستور کردن خود چیزی نداشتیم؛ نه زیراندازی داشتم و نه بالاپوشی روی ما بود؛ یک پیراهن بیشتر نداشتیم که به نوبت برای نماز آن را میپوشیدیم، اکثر ما شب و روز را با گرسنگی میگذراندند و چنانچه گاهی چیزی به ما میرسید، رسول خدا (علیرغم حالتی که در آن به سر میبردیم، آن را به برخورداران از نعمت و ثروت میبخشید تا دل ایشان را به دست آورد، از این رو من سزاوارترین فردی بودم که این جمعی را که رسول خدا (گرد آورده بود، از هم نپاشم و به راهی نکشانم که راه نجاتی برای آنها نباشد و آیندهی آنان از بین برود؛ زیرا اگر من خود را به خلافت منصوب کرده و ایشان را دعوت میکردم مرا یاری کنند، به دو گروه تقسیم میشدند: یا به دنبال من حرکت کرده و میجنگیدند و بقیه به دلیل تبعیّت نکردن کشته میشدند یا مرا به حال خود وا میگذاشتند و از یاری من خودداری میکردند و از فرمانم سرپیچی مینمودند که در این صورت کافر میشدند، چون میدانستند که من منزلت هارون (از موسی (را نسبت به پیامبر (داشتم و اگر از من دست میکشیدند، آنگاه به سبب مخالفت با من به سرنوشت قوم موسی (که با هارون (به مخالفت برخاسته و از فرمانش سرپیچی کردند، دچار میگشتند. از این رو دیدم که اگر غصّهها را جرعه جرعه سر بکشم و آه از نهاد برنیآورده و شکیبایی پیشه کنم تا اینکه خداوند فرجی حاصل فرماید یا به آنچه خواست اوست حکم فرماید، برای بهدست آوردن بهره و نصیبم از خلافت بهتر است و نسبت به حفظ جمعی که رسول خدا (گرد آورده است و صفت آن را بیان کردم، کاری ملایمتر است. و فرمان خدا مقدر است و واقع خواهد شد؛ ای برادر یهود، اگر چنین نمیکردم و در پی احقاق حق خود بر میآمدم، از دیگران به آن سزاوارتر بودم، زیرا صحابهی رسول خدا (که وفات کردهاند و اینان که در اینجا حضور دارند، میدانستند که من هم افراد بیشتری در اختیار دارم و هم خاندان گرامیتری».