آیه قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلينَ [68]
گفتند: «او را بسوزانيد و معبودهاى خود را يارى كنيد، اگر كارى از شما ساخته است».
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- فَاسْتَشَارَ نُمْرُودُ قَوْمَهُ فِی إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) {فَ} قَالُوا لَهُ حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ فَقَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) کَانَ فِرْعَوْنُ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) وَ أَصْحَابُهُ لِغَیْرِ رِشْدَهًٍْ فَإِنَّهُمْ قَالُوا لِنُمْرُودَ حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ وَ کَانَ فِرْعَوْنُ مُوسَی (علیه السلام) وَ أَصْحَابُهُ لِرِشْدَهًٍْ فَإِنَّهُ لَمَّا اسْتَشَارَ أَصْحَابَهُ فِی مُوسَی (علیه السلام) قَالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ أَرْسِلْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٍ فَحَبَسَ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) وَ جَمَعَ لَهُ الْحَطَبَ حَتَّی إِذَا کَانَ الْیَوْمُ الَّذِی أَلْقَی فِیهِ نُمْرُودُ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) فِی النَّارِ بَرَزَ نُمْرُودُ وَ جُنُودُهُ وَ قَدْ کَانَ بُنِیَ لِنُمْرُودَ بِنَاءٌ یَنْظُرُ مِنْهُ إِلَی إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) کَیْفَ تَأْخُذُهُ النَّارُ فَجَاءَ إِبْلِیسُ وَ اتَّخَذَ لَهُمُ الْمَنْجَنِیقَ لِأَنَّهُ لَمْ یَقْدِرْ أَحَدٌ أَنْ یَتَقَارَبَ مِنَ النَّارِ وَ کَانَ الطَّائِرُ إِذَا مَرَّ فِی الْهَوَاءِ یَحْتَرِقُ فَوُضِعَ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) فِی الْمَنْجَنِیقِ وَ جَاءَ أَبُوهُ فَلَطَمَهُ لَطْمَهًًْ وَ قَالَ لَهُ ارْجِعْ عَمَّا أَنْتَ عَلَیْهِ وَ أَنْزَلَ الرَّبُّ (مَلَائِکَتَهُ) إِلَی السَّمَاءِ الدُّنْیَا وَ لَمْ یَبْقَ شَیْءٌ إِلَّا طَلَبَ إِلَی رَبِّهِ وَ قَالَتِ الْأَرْضُ یَا رَبِّ لَیْسَ عَلَی ظَهْرِی أَحَدٌ یَعْبُدُکَ غَیْرُهُ فَیُحْرَقُ وَ قَالَتِ الملائکهًْ یَا رَبِّ خَلِیلُکَ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) یُحْرَقُ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَمَا إِنَّهُ إِنْ دَعَانِی کَفَیْتُهُ وَ قَالَ جبرئیل یَا رَبِّ خَلِیلُکَ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) لَیْسَ فِی الْأَرْضِ أَحَدٌ یَعْبُدُکَ غَیْرُهُ سَلَّطْتَ عَلَیْهِ عَدُوَّهُ یُحْرِقُهُ بِالنَّارِ فَقَالَ اسْکُتْ إِنَّمَا یَقُولُ هَذَا عَبْدٌ مِثْلُکَ یَخَافُ الْفَوْتَ هُوَ عَبْدِی آخُذُهُ إِذَا شِئْتُ فَإِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ فَدَعَا إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) رَبَّهُ بِسُورَهًِْ الْإِخْلَاصِ یَا اللَّهُ یَا وَاحِدُ یَا أَحَدُ یَا صَمَدُ یَا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ نَجِّنِی مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِکَ قَالَ فَالْتَقَی مَعَهُ جبرئیل فِی الْهَوَاءِ وَ قَدْ وُضِعَ فِی الْمَنْجَنِیقِ فَقَالَ یَا إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) هَلْ لَکَ إِلَیَّ مِنْ حَاجَهًٍْ فَقَالَ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) أَمَّا إِلَیْکَ فَلَا وَ أَمَّا إِلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ فَنَعَمْ فَدَفَعَ إِلَیْهِ خَاتَماً عَلَیْهِ مَکْتُوبٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) رَسُولُ اللَّهِ أَلْجَأْتُ ظَهْرِی إِلَی اللَّهِ وَ أَسْنَدْتُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ وَ فَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی النَّارِ کُونِی بَرْداً فَاضْطَرَبَتْ أَسْنَانُ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) مِنَ الْبَرْدِ حَتَّی قَالَ وَ سَلاماً عَلی إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) وَ انْحَطَّ جبرئیل وَ جَلَسَ مَعَهُ یُحَدِّثُهُ فِی النَّارِ وَ نَظَرَ إِلَیْهِ نُمْرُودُ فَقَالَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهاً فَلْیَتَّخِذْ مِثْلَ إِلَهِ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) فَقَالَ عَظِیمٌ مِنْ عُظَمَاءِ أَصْحَابِ نُمْرُودَ إِنِّی عَزَمْتُ عَلَی النَّارِ أَنْ لَا تُحْرِقَهُ فَخَرَجَ عَمُودٌ مِنَ النَّارِ نَحْوَ الرَّجُلِ فَأَحْرَقَهُ وَ نَظَرَ نُمْرُودُ إِلَی إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) فِی رَوْضَهًٍْ خَضْرَاءَ فِی النَّارِ مَعَ شَیْخٍ یُحَدِّثُهُ فَقَالَ لِآزَرَ یَا آزَرُ مَا أَکْرَمَ ابْنَکَ عَلَی رَبِّهِ قَالَ وَ کَانَ الْوَزَغُ یَنْفُخُ فِی نَارِ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) وَ کَانَ الضِّفْدِعُ یَذْهَبُ بِالْمَاءِ لِیُطْفِئَ بِهِ النَّارَ قَالَ وَ لَمَّا قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِلنَّارِ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً لَمْ تَعْمَلِ النَّارُ فِی الدُّنْیَا ثَلَاثَهًَْ أَیَّام.
علیّبنابراهیم ( آن وقت نمرود با قوم خود دربارهی ابراهیم (مشورت کرد و آنها گفتند: قَالُوا لَهُ حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ دراینرابطه امام صادق (فرمود: همانا مشاوران نمرود در مورد ابراهیم (افراد نادان و گمراهی بودند، چون به نمرود گفتند: حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ. امّا مشاوران فرعون در مورد موسی (افرادی دانا و هدایت یافته بودند، چون به فرعون گفتند: موسی و برادرش را رها کن و مردانی را بهسوی شهرها بفرست، تا همهی ساحران دانا را گرد آورند. (اعراف/۱۱۲۱۱۱) آنها ابراهیم (را حبس کردند و هیزم بسیاری جمعآوری نمودند، تا روزیکه قرار بود ابراهیم (را در آتش بیفکنند فرا رسید، نمرود و سپاهیانش حاضر شدند و نمرود در برج بلندی به این مراسم نگاه میکرد تا ببیند، چگونه ابراهیم (در آتش میافتد و چون حرارت آن آتش بسیار زیاد بود، هیچکس نمیتوانست به اطرافش نزدیک شود و هر پرندهای از فاصلهی یک فرسخی آن آتش میگرفت و آنها نمیدانستند چگونه ابراهیم (را در آتش بیاندازند، ابلیس به نزدشان آمد و به آنها تعلیم داد که او را در منجنیق قرار دهند و در آتش بیفکنند، وقتی ابراهیم (را در منجنیق نهادند، پدرش به نزد او آمد و سیلی به گونهی او نواخت و گفت: «از عقیدهای که داری باز گرد». و درآنحال هیچچیز نبود که مانع این امر شود، جز دعای او به درگاه پروردگارش، دراینهنگام زمین عرضه داشت: «پروردگارا بر روی زمین هیچکس جز ابراهیم (تو را پرستش نمیکند و تو اجازه میدهی که او در آتش بسوزد»؟ و ملائکه نیز گفتند: «پروردگارا! ابراهیم (خلیل توست که اینک او را میسوزانند». خداوند عزّوجلّ فرمود: «اگر او از من درخواست نجات کند، من او را کفایت میکنم». و جبرئیل گفت: «پروردگارا اینک این خلیل توست که غیر از او هیچکس در روی زمین تو را عبادت نمیکند، آیا دشمن او را بر او مسلّط میسازی، تا او را به آتش بسوزانند»؟ خداوند خطاب کرد: «ساکت باش، تو که مانند او بندهای از بندگانم هستی از فوت او بیمناکی، لیکن من پروردگار اویم و هر زمان که اراده کنم او را نجات میدهم، و اگر به درگاه من دعا کند، او را اجابت میکنم». آن وقت ابراهیم (پروردگارش را با سوره اخلاص ندا کرد و عرضه داشت: «ای خدا، ای یگانه، ای بیهمتا، ای بینیاز مطلق، ای آنکه نه زاییدهای و نه زادهشدهای و ای آنکه هیچکس مانند تو نیست، مرا به رحمت خود از آتش نجات بده». وقتی منجنیق پرتاب شد، جبرئیل، ابراهیم (را در هوا ملاقات کرد و گفت: «ای ابراهیم (آیا درخواستی نداری»؟ ابراهیم (گفت: «به شخص تو خیر، ولی به درگاه پروردگارم، آری». آن وقت جبرئیل به او انگشتری داد که بر آن نقش بسته بود: خدایی جز خدای یگانه نیست و محمّد (پیامبر خداست و من او را پشت و پناه خود قرار میدهم و به او تکیه میکنم و امر خود را به او وامیگذارم. دراینهنگام خداوند به آتش فرمان داد: «یا نارُ کُونِی بَرْداً». آنوقت از شدّت سرما دندانهای ابراهیم (به هم میخورد، تا آنکه فرمود: «وَ سَلاماً». آنگاه آتش بر ابراهیم (سرد و سلامت شد و ابراهیم (خود را میان گلستانی مشاهده کرد و جبرئیل نازل شد و با او در میان آن باغ گفتگو میکرد، درحالیکه اطرافشان پر از آتش بود، نمرود از بلندای برج به ابراهیم (نظر کرد و گفت: «هرکس میخواهد خدایی انتخاب کند باید خدایی همچون ابراهیم (برگزیند»! دراینهنگام فردی از بزرگان و اطرافیان نمرود گفت: «من به جانب آتش میروم تا ببینم چه شده که آتش نمیسوزاند، ناگهان شرارهای از آتش بر پیکر او فرود آمد و او را سوزاند». لیکن نمرود مشاهده میکرد که ابراهیم (در میان گلستانی با پیرمردی درحال گفتگوست، آن وقت نمرود به آزر گفت: «چقدر پسرت در نزد پروردگارش محترم و گرامی است». گفته شده که در آن روز وزغ در آتش ابراهیم (میدمید و قورباغه با خود آب میآورد تا آتش را خاموش کند. و گفته شده در اثر آن فرمان تکوینی خداوند که به آتش فرمود: کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً، آتش تا سه روز از عمل سوزاندن ساقط شده بود.
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) نَهَی عَنْ قَتْلِ سِتَّهًٍْ النَّحْلَهًِْ وَ النَّمْلَهًِْ وَ الضِّفْدِعِ وَ الصُّرَدِ وَ الْهُدْهُدِ وَ الْخُطَّاف ... وَ أَمَّا الضِّفْدِعُ فَإِنَّهُ لَمَّا أُضْرِمَتِ النَّارُ عَلَی إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) شَکَتْ هَوَامُ الْأَرْضِ إِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ اسْتَأْذَنَتْهُ أَنْ تَصُبَّ عَلَیْهَا الْمَاءَ فَلَمْ یَأْذَنِ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لِشَیْءٍ مِنْهَا إِلَّا الضِّفْدِعَ فَاحْتَرَقَ مِنْهُ الثُّلُثَانُ وَ بَقِیَ مِنْهُ الثُّلُث.
پیامبر ( رسول خدا (از کشتن شش جانور غدقن کرد؛ زنبور عسل، مورچه، قورباغه، جغد، هدهد و پرستو. ... امّا قورباغه چون آتش برا برای ابراهیم (افروختند همهی خزندههای زمین به خدای عزّوجلّ نالیدند و اجازه خواستند که آب بر آن بریزند و خدای عزّوجلّ به هیچکدام اجازه نداد جز قورباغه و دوسوّم آنها سوختند و یکسوّمش ماندند».