آیه ۹۶ - سوره انبیاء

آیه حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ [96]

تا آن ‌زمان‌كه [راه بر] «يأجوج» و «مأجوج» گشوده شود و آن‌ها از هر محلّ مرتفعى به‌سرعت عبور كنند.

۱
(انبیاء/ ۹۶)

الصّادق (علیه السلام)- سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ أَ نَبِیّاً کَانَ أَمْ مَلَکاً فَقَالَ لَا نَبِیّاً وَ لَا مَلَکاً بَلْ عَبْداً ... حَتَّی إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً قَالَ لَمْ یَعْلَمُوا صَنْعَهًَْ ثِیَابٍ ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً أَیْ دَلِیلًا حَتَّی إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا قالُوا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلی أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا فَقَالَ ذُو الْقَرْنَیْنِ ما مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْماً آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ فَأَمَرَهُمْ أَنْ یَأْتُوهُ بِالْحَدِید فَأَتَوْا بِهِ فَوَضَعَهُ بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ یَعْنِی بَیْنَ الْجَبَلَیْنِ حَتَّی سَوَّی بَیْنَهُمَا ثُمَ أَمَرَهُمْ أَنْ یَأْتُوا بِالنَّارِ فَأَتَوْا بِهَا فَنَفَخُوا تَحْتَ الْحَدِیدِ حَتَّی صَارَ مِثْلَ النَّارِ ثُمَّ صَبَّ عَلَیْهِ الْقِطْرَ وَ هُوَ الصُّفْرُ حَتَّی سَدَّهُ وَ هُوَ قَوْلُهُ حَتَّی إِذا ساوی بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّی إِذا جَعَلَهُ ناراً إِلَی قَوْلِهِ نَقْباً فَقَالَ ذُو الْقَرْنَیْنِ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّی فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَ کانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا قَالَ إِذَا کَانَ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ فِی آخِرِ الزَّمَانِ انْهَدَمَ ذَلِکَ السَّدُّ وَ خَرَجَ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ إِلَی الدُّنْیَا وَ أَکَلُوا النَّاسَ وَ هُوَ قَوْلُهُ حَتَّی إِذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُون.

امام صادق ( برخی از امام علی (پرسیدند: «ذوالقرنین پیامبر بود یا پادشاه»؟ حضرت پاسخ داد: «او نه پیامبر بود و نه پادشاه، بلکه بنده‌ای بود ... تا زمانی‌که به خاستگاه خورشید رسید [در آنجا] دید خورشید بر جمعیّتی طلوع می کند که در برابر [تابش] آفتاب، پوششی برای آن‌ها قرار نداده بودیم. [و سایبانی نداشتند]. (کهف/۹۰) [در مورد این آیه] فرمود: درست‌کردن لباس و خیّاطی نمی‌دانستند. سپس [بار دیگر] از اسبابی [که در اختیار داشت] بهره گرفت. (کهف/۸۹). یعنی از نشانه و برهان [استفاده کرد] [و همچنان به راه خود ادامه داد] تا هنگامی‌که به میان دوکوه رسید و در کنار آن‌دو [کوه] قومی را یافت که هیچ سخنی را نمی فهمیدند [و زبانشان مخصوص خودشان بود]... قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید [و روی هم بچینید]. به آن‌ها دستور داد که برای او آهن بیاورند؛ پس آن را آوردند و آن را بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ؛ یعنی بین دو کوه قرار داد تا وقتی‌که کاملاً میان آن دو را پوشانید. سپس به آن‌ها دستور داد که آتش بیاورند؛ پس آن را آوردند و دمیدند و زیر آهن افروختند تا اینکه آهن مانند آتش شد. سپس بر روی آن، «قطر» که همان «مس» است ریخت تا آن را بست [و شکاف‌های آن را با مس مذاب پر کرد] و آن سخن خداوند است: تا وقتی‌که کاملًا میان دو کوه را پوشانید، گفت: «[در اطراف آن آتش بیفروزید، و] در آن بدمید!» [آن‌ها دمیدند] تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، و گفت: «[اکنون] مس مذاب برایم بیاورید تا بر روی آن بریزم»! [سرانجام چنان سدّ نیرومندی ساخت] که آن‌ها [طایفه یأجوج و مأجوج] قادر نبودند از آن بالا روند و نمی‌توانستند نقبی در آن ایجاد کنند. (کهف/۹۷۹۶) و نمی‌توانستند سوراخی در آن ایجاد کنند. ذوالقرنین گفت: این رحمتی از جانب پروردگار من است؛ و هنگامی‌که وعده‌ی پروردگارم فرارسد، آن را درهم می‌کوبد و وعده‌ی پروردگارم حق است. (کهف/۹۸) آن سدّ قبل از روز قیامت در آخرالزّمان خراب می‌شود و «یأجوج» و «مأجوج» به‌سوی [مردم] دنیا می‌آیند و مردم را می‌خورند و آن سخن خداست: حَتَّی إِذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۵۲۸
بحارا لأنوار، ج۱۲، ص۱۷۸
بیشتر