آیه لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةً إِلَّا اللهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ [22]
[درحالىكه] اگر در آسمان و زمين، جز خداوند يگانه، خدايان ديگرى بود، نظام جهان به هم مىخورد. منزّه است خداوند پروردگار عرش [و جهان هستى]، از آنچه وصف مىكنند!
الکاظم (علیه السلام)- عَنْ فَتْحِبْنِیَزِیدَ الْجُرْجَانِیِّ عَنْ أَبِیالْحَسَنِ (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَه یَعْلَمُ الْقَدِیمُ الشَّیْءَ الَّذِی لَمْ یَکُنْ أَنْ لَوْ کَانَ کَیْفَ کَانَ یَکُونُ قَالَ وَیْحَکَ إِنَّ مَسْأَلَتَکَ لَصَعْبَهًٌْ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ یَقُولُ لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللهُ لَفَسَدَتا وَ قَوْلَهُ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ قَالَ یَحْکِی قَوْلَ أَهْلِ النَّارِ أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ وَ قَالَ وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ فَقَدْ عَلِمَ الشَّیْءَ الَّذِی لَمْ یَکُنْ أَنْ لَوْ کَانَ کَیْفَ کَانَ یَکُونُ.
امام کاظم ( فتحبنیزید گرگانی گوید: به امام کاظم (عرض کردم: «خداوند قدیم آنچه را که نبوده میداند که اگر بود میشد چگونه میبود»؟ حضرت فرمود: «وای بر تو به درستی که مسائل تو دشوار است؛ آیا نشنیدهای که خدا میفرماید: لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللهُ لَفَسَدَتا و نیز فرمود: و نیست با خدا هیچ خدایی که در الوهیّت شریک او بوده باشد. (مؤمنون/۹۱). و کلام اهل دوزخ را چنین بازگو میکند که ما را خارج کن تا عمل صالحی انجام دهیم غیر از آنچه انجام میدادیم!. (فاطر/۳۷). و فرمود: یعنی و اگر بهحسب فرض باز گردانیده شوند به دنیا هرآینه برگردند بهسوی آنچه نهی شده بودند از آن. (انعام/۲۸). پس آنچه را که نبوده دانسته که اگر بود میشد، چگونه میبود». من برخاستم که دست و پای او را ببوسم حضرت سر خود را نزدیک آورد و من رو و سرش را بوسیدم و بیرون آمدم در حالی که از بهره و خیری که نصیب من شده بود چنان شاد و مسرور بودم که قابل توصیف نبود.
الحسین (علیه السلام)- لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللهُ لَفَسَدَتا وَ تَفَطَّرَتَا.
امام حسین ( اگر در آسمان و زمین، جز خداوند یگانه، خدایان دیگری بود، نظام جهان به هم میخورد و شکافته میشد.
الصّادق (علیه السلام)- إِنَّهُ لَوْ کَانَ مَعَهُ إِلَهٌ لَذَهَبَ کُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَ لَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَأَفْسَدَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا عَلَی صَاحِبِهِ.
امام صادق ( اگر با او معبود دیگری بود، هر یک از خدایان مخلوقات خود را میبرد [و ویژهی خود قرار میداد] و بعضی بر بعضی دیگر برتری میجستند و هریک از آنها بر دیگری [هجوم آورده، مخلوقات او را] تباه میساخت.
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ هِشَامِبْنِالْحَکَمِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) مَا الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ قَالَ اتِّصَالُ التَّدْبِیرِ وَ تَمَامُ الصُّنْعِ کَمَا قَالَ عَزَّوَجَلَّ لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللهُ لَفَسَدَتا.
امام صادق ( فضلبنیحیی گوید: به امام صادق (گفتم: «دلیل اینکه خدا یکی است، چیست»؟ فرمود: «پیوستگی تدابیر و کمال آفرینش، همانطور که خود خدا نیز بدان اشاره میکند؛ لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللهُ لَفَسَدَتَا».
الکاظم (علیه السلام)- عَنْ فَضْلِبْنِیَحْیَی قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاالْحَسَنِ (علیه السلام) عَنْ شَیْءٍ مِنَ الصِّفَهًِْ فَقَالَ لَا تُجَاوِزْ مَا فِی الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللهُ لَفَسَدَتا.
امام کاظم ( فضلبنیحیی گوید: از امام کاظم (دربارهی چیزی از صفت (توحید) پرسیدم، ایشان فرمود: «از آنچه که در قرآن است تجاوز نکن، خداوند متعال میفرماید: لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللهُ لَفَسَدَتا».
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- أَمَّا الرَّدُّ عَلَی الثَّنَوِیَّهًِْ مِنَ الْکِتَابِ فَقَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ مَا اتَّخَذَ اللهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ فَأَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَی أَنْ لَوْ کَانَ مَعَهُ آلِهَهًًْ لَانْفَرَدَ کُلُّ إِلَهٍ مِنْهُمْ بِخَلْقِهِ وَ لَأَبْطَلَ کُلٌّ مِنْهُمْ فِعْلَ الْآخَرِ وَ حَاوَلَ مُنَازَعَتَهُ فَأَبْطَلَ تَعَالَی إِثْبَاتَ إِلَهَیْنِ خَلَّاقَیْنِ بِالْمُمَانَعَهًِْ وَ غَیْرِهَا وَ لَوْ کَانَ ذَلِکَ لَثَبَتَ الِاخْتِلَافُ وَ طَلَبَ کُلُّ إِلَهٍ أَنْ یَعْلُوَ عَلَی صَاحِبِهِ فَإِذَا شَاءَ أَحَدُهُمْ أَنْ یَخْلُقَ إِنْسَاناً وَ شَاءَ الْآخَرُ أَنْ یَخْلُقَ بَهِیمَهًًْ اخْتَلَفَا وَ تَبَایَنَا فِی حَالٍ وَاحِدٍ وَ اضْطَرَّهُمَا ذَلِکَ إِلَی التَّضَادِّ وَ الِاخْتِلَافِ وَ الْفَسَادِ وَ کُلُّ ذَلِکَ مَعْدُومٌ وَ إِذَا بَطَلَتْ هَذِهِ الْحَالُ کَذَلِکَ ثَبَتَ الْوَحْدَانِیَّهًُْ بِکَوْنِ التَّدْبِیرِ وَاحِداً وَ الْخَلْقُ مُتَّفِقٌ غَیْرُ مُتَفَاوِتٍ وَ النِّظَامُ مُسْتَقِیمٌ وَ أَبَانَ سُبْحَانَهُ لِأَهْلِ هَذِهِ الْمَقَالَهًِْ وَ مَنْ قَارَبَهُمْ أَنَّ الْخَلْقَ لَا یَصْلُحُونَ إِلَّا بِصَانِعٍ وَاحِدٍ فَقَالَ لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللهُ لَفَسَدَتا ثُمَّ نَزَّهَ نَفْسَهُ فَقَالَ سُبْحانَ اللهِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّ الصَّانِعَ وَاحِدٌ حِکْمَةُ التَّدْبِیرِ وَ بَیَانُ التَّقْدِیر.
امام علی ( امّا ردّ ثنویّه [کسانی که اعتقاد به دو خدا دارند] از [طریق آیات] قرآن، سخن خدای عزّوجلّ است: خدا هرگز فرزندی اختیار نکرده و خدای دیگری با او نیست که اگر چنین میشد، هریک از خدایان مخلوقات خود را تحت تدبیر خود میبرد و بعضی از آنان بر بعضی دیگر برتری میجست [و جهان هستی به تباهی کشیده میشد] منزّه است خدا از آنچه آنان توصیف میکنند. (مؤمنون/۹۱). خدای تعالی آگاه نمود که اگر با او خدایانی بود، هر خدایی مخصوص خلق خود میشد و هریک از آنها کار دیگری را باطل میکرد و به نزاع با او اقدام میکرد، پس خدای تعالی اثبات دو خدای آفریننده را با مانعشدن [یک خدا نسبت به دیگری] و با غیر آن باطل نمود و اگر خدایی با خداوند بود، اختلاف [میان خدایان] پیدا میشد و هر خدایی در صدد برتری بر رفیقش برمیآمد؛ پس اگر یکی از آنها بخواهد انسانی بیافریند و دیگری بخواهد حیوانی بیافریند، در یک حالت اختلاف پیدا میکنند و از هم جدا میشوند و این، آنها را به تضاد و اختلاف و فساد وامیدارد درحالیکه همهی اینها باطل است [و تضاد و اختلافی در عالم وجود ندارد] و هنگامیکه این حالت باطل شد، یگانگی [خداوند] ثابت میشود به اینکه تدبیر [در عالم] یکی است و خلق با هم متّحد و بدون اختلافند و نظم [عالم] پایدار است و خداوند سبحان برای اهل این سخن و کسانی که [در افکار] نزدیک آنها هستند آشکار نمود که آفرینش جز به یک آفریننده درست نیست، پس فرمود: لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللهُ لَفَسَدَتا. سپس خود را منزّه شمرد و فرمود: پاک و منزّه است خدای یکتا از آنچه وصف میکنند. (صافات/۱۵۹). و دلیل بر یکی بودن آفریننده، درستی و متانت تدبیر و بیان مقدّرات [از ناحیهی او] است.
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- قَولُهُ لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللهُ لَفَسَدَتا فَإنَّهُ رَدٌّ عَلَی الثَّنَوِیَّهًِْ.
علیّبنابراهیم ( لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللهُ لَفَسَدَتَا؛ خداوند در این آیه، بتپرستی را رد میکند.
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ هِشَامِبْنِالْحَکَمِ فِی حَدِیثِ الزِّنْدِیقِ الَّذِی أَتَی أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) وَ کَانَ مِنْ قَوْلِ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) لَا یَخْلُو قَوْلُکَ إِنَّهُمَا اثْنَانِ مِنْ أَنْ یَکُونَا قَدِیمَیْنِ قَوِیَّیْنِ أَوْ یَکُونَا ضَعِیفَیْنِ أَوْ یَکُونَ أَحَدُهُمَا قَوِیّاً وَ الْآخَرُ ضَعِیفاً فَإِنْ کَانَا قَوِیَّیْنِ فَلِمَ لَا یَدْفَعُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا صَاحِبَهُ وَ یَتَفَرَّدُ بِالتَّدْبِیرِ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّ أَحَدَهُمَا قَوِیٌّ وَ الْآخَرَ ضَعِیفٌ ثَبَتَ أَنَّهُ وَاحِدٌ کَمَا نَقُولُ لِلْعَجْزِ الظَّاهِرِ فِی الثَّانِی فَإِنْ قُلْتَ إِنَّهُمَا اثْنَانِ لَمْ یَخْلُ مِنْ أَنْ یَکُونَا مُتَّفِقَیْنِ مِنْ کُلِّ جِهَهًٍْ أَوْ مُفْتَرِقَیْنِ مِنْ کُلِّ جِهَهًٍْ فَلَمَّا رَأَیْنَا الْخَلْقَ مُنْتَظِماً وَ الْفَلَکَ جَارِیاً وَ التَّدْبِیرَ وَاحِداً وَ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دَلَّ صِحَّهًُْ الْأَمْرِ وَ التَّدْبِیرِ وَ ائْتِلَافُ الْأَمْرِ عَلَی أَنَّ الْمُدَبِّرَ وَاحِدٌ ثُمَّ یَلْزَمُکَ إِنِ ادَّعَیْتَ اثْنَیْنِ فُرْجَهًٌْ مَا بَیْنَهُمَا حَتَّی یَکُونَا اثْنَیْنِ فَصَارَتِ الْفُرْجَهًُْ ثَالِثاً بَیْنَهُمَا قَدِیماً مَعَهُمَا فَیَلْزَمُکَ ثَلَاثَهًٌْ فَإِنِ ادَّعَیْتَ ثَلَاثَهًًْ لَزِمَکَ مَا قُلْتَ فِی الِاثْنَیْنِ حَتَّی تَکُونَ بَیْنَهُمْ فُرْجَهًٌْ فَیَکُونُوا خَمْسَهًًْ ثُمَّ یَتَنَاهَی فِی الْعَدَدِ إِلَی مَا لَا نِهَایَهًَْ لَهُ فِی الْکَثْرَهًِْ قَالَ هِشَامٌ فَکَانَ مِنْ سُؤَالِ الزِّنْدِیقِ أَنْ قَالَ فَمَا الدَّلِیلُ عَلَیْهِ فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) وُجُودُ الْأَفَاعِیلِ دَلَّتْ عَلَی أَنَّ صَانِعاً صَنَعَهَا أَ لَا تَرَی أَنَّکَ إِذَا نَظَرْتَ إِلَی بِنَاءٍ مُشَیَّدٍ مَبْنِیٍّ عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ بَانِیاً وَ إِنْ کُنْتَ لَمْ تَرَ الْبَانِیَ وَ لَمْ تُشَاهِدْهُ قَالَ فَمَا هُوَقَالَ شَیْءٌ بِخِلَافِ الْأَشْیَاءِ ارْجِعْ بِقَوْلِی إِلَی إِثْبَاتِ مَعْنًی وَ أَنَّهُ شَیْءٌ بِحَقِیقَهًِْ الشَّیْئِیَّهًِْ غَیْرَ أَنَّهُ لَا جِسْمٌ وَ لَا صُورَهًٌْ وَ لَا یُحَسُّ وَ لَا یُجَسُّ وَ لَا یُدْرَکُ بِالْحَوَاسِّ الْخَمْسِ لَا تُدْرِکُهُ الْأَوْهَامُ وَ لَا تَنْقُصُهُ الدُّهُورُ وَ لَا تُغَیِّرُهُ الْأَزْمَانُ.
امام صادق ( هشامبنحکم در حدیث زندیقی که نزد امام صادق (آمد، روایت میکند که ایشان به او فرمود: «سخن تو که مدّعی هستی خدا دوتاست، از دو حالت خارج نیست؛ یا دو تا خدای قوی و قدیم هستند و یا ضعیف میباشند و یا یکی قوی و دیگری ضعیف میباشد. اگر هر دوی آنان قوی هستند، چرا یکی از آنها دیگری را کنار نمیزند و خود تدبیر امر را به تنهایی در دست نمیگیرد؟ و اگر میپنداری که یکی از آنها قوی است و دیگری ضعیف، ناتوانی خدای دوّمی ثابت میشود که خدا همانطور که ما میگوییم یکی است. اگر بگویی که خدا دو تاست؛ یا باید از هر نظر با هم همسان باشند و یا از هر جنبهای با هم متفاوت باشند؛ درهرصورت، هنگامیکه میبینیم انسانها با نظم و ترتیب آفریده شدهاند و آسمان در حرکت است و تدبیر امر یکی است، و شب و روز و خورشید و ماه هریک کارشان را بهدرستی انجام میدهند، این درستی امور و تدابیر و یکپارچگی آنها بر این دلالت میکنند که مدبّر امور یکی است. و همچنین ادّعای دو خدایی، مستلزم این است که بین آنها شکافی باشد تا دو تا باشند و دراینصورت شکاف بین آنها خود خدای سوّمی میگردد که از قدیم با آنها بوده و این امر مقتضی سه خدایی است و در عقیدهی سه خدایی نیز همان موضوع شکافی را که در دو خدایی بود، وجود دارد و بین آنها نیز شکافی است که از آن پنج خدا میسازد. بههمینترتیب عدد به سمت بینهایت میرود و زیادتر میشود». هشام میگوید: «یکی از سؤالهای زندیق این بود که؛ دلیل بر وجود خدا چیست»؟ امام صادق (پاسخ داد: «وجود افعال انجام شده (پیدایش) دلالت بر این میکند که سازندهای آنها را به وجود آورده است. آیا نمیبینی که هرگاه به ساختمانی بزرگ مینگری، به این فکر میکنی که آن، سازندهای دارد، هرچند که سازنده آن را نمیبینی و مشاهده نمیکنی»؟ او گفت: «او (سازنده) کیست»؟ ایشان فرمود: «چیزی برخلاف اشیاء دیگر، سعی کن از گفتهام معنایی درک کنی. او شئ است بهمعنای حقیقی شیء بودن، با این تفاوت که او نه جسم است و نه صورت است و نه حس و لمس میشود. با حواس پنجگانه نیز درک نمیگردد. وَهْم او را درک نمیکند و روزگار نیز از او نمیکاهد و زمانها نیز تغییری در او ایجاد نمینماید».
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَمَرَ بِقَطْعِ لِصٍّ فَقَالَ اللِّصُّ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَدَّمْتُهُ فِی الْإِسْلَامِ وَ تَأْمُرُهُ بِالْقَطْعِ فَقَالَ لَوْ کَانَتِ ابْنَتِی فَاطِمَهًُْ (سلام الله علیها) فَسَمِعَتْ فَاطِمَهًُْ (سلام الله علیها) فَحَزِنَتْ فَنَزَلَ جبرئیل بِقَوْلِهِ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ فَحَزِنَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَنَزَلَ لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللهُ لَفَسَدَتا فَتَعَجَّبَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) مِنْ ذَلِکَ فَنَزَلَ جبرئیل وَ قَالَ کَانَتْ حَزِنَتْ مِنْ قَوْلِکَ فَهَذِهِ الْآیَاتُ لِمُوَافَقَتِهَا لِتَرْضَی.
پیامبر ( رسول خدا (فرمان داد تا دست دزدی را قطع کنند، دزد گفت: «این دست را در اسلام تقدیم کردهام ولی اکنون فرمان به قطع آن میدهی»؟ پیامبر (فرمود: «اگر دخترم فاطمه (نیز چنین کاری را انجام داده بود دست او را نیز قطع میکردم». هنگامیکه حضرت فاطمه (این سخن را شنید اندوهگین گردید، پس جبرئیل فرود آمد و این آیه را برای او تلاوت نمود: اگر برای خدا شریک قائل شوی ثواب عمل تو از بین خواهد رفت. (زمر/۶۵). و پس از نزول این آیه رسول خدا (محزون گردید، پس این آیه نازل گردید: لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللهُ لَفَسَدَتا. با نزول این آیه، پیامبراسلام (متعجّب گردید و لذا جبرئیل فرود آمده و گفت: چون حضرت فاطمه (از آن سخن تو دلگیر شد لذا این آیات برای جلب رضایت او نازل گردید.
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ حَنَانِبْنِسَدِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) عَنِ الْعَرْشِ وَ الْکُرْسِیِّ فَقَالَ إِنَّ لِلْعَرْشِ صِفَاتٍ کَثِیرَهًًْ مُخْتَلِفَهًًْ لَهُ فِی کُلِّ سَبَبٍ وَ صُنْعٍ فِی الْقُرْآنِ صِفَهًٌْ عَلَی حِدَهًٍْ فَقَوْلُهُ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ یَقُولُ الْمُلْکُ الْعَظِیمُ فَهُمَا فِی الْعِلْمِ بَابَانِ مَقْرُونَانِ لِأَنَّ مُلْکَ الْعَرْشِ سِوَی مُلْکِ الْکُرْسِیِّ وَ عِلْمَهُ أَغْیَبُ مِنْ عِلْمِ الْکُرْسِیِّ فَمِنْ ذَلِکَ قَالَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ أَیْ صِفَتُهُ أَعْظَمُ مِنْ صِفَهًِْ الْکُرْسِیِّ وَ هُمَا فِی ذَلِکَ مَقْرُونَانِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَلِمَ صَارَ فِی الْفَضْلِ جَارَ الْکُرْسِیِّ قَالَ إِنَّهُ صَارَ جَارَهُ لِأَنَّ عِلْمَ الْکَیْفُوفِیَّهًِْ فِیهِ وَ فِیهِ الظَّاهِرُ مِنْ أَبْوَابِ الْبَدَاءِ وَ أَیْنِیَّتِهَا وَ حَدِّ رَتْقِهَا وَ فَتْقِهَا فَهَذَانِ جَارَانِ أَحَدُهُمَا حَمَلَ صَاحِبَهُ فِی الظَّرْفِ وَ بِمِثْلِ صَرْفِ الْعُلَمَاءِ وَ لْیَسْتَدِلُّوا عَلَی صِدْقِ دَعْوَاهُمَا لِأَنَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ فَمِنِ اخْتِلَافِ صِفَاتِ الْعَرْشِ أَنَّهُ قَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی رَبِّ الْعَرْشِ رَبِّ الْوَحْدَانِیَّهًِْ عَمَّا یَصِفُونَ وَ قَوْمٌ وَصَفُوهُ بِیَدَیْنِ فَقَالُوا یَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ وَ قَوْمٌ وَصَفُوهُ بِالرِّجْلَیْنِ فَقَالُوا وَضَعَ رِجْلَهُ عَلَی صَخْرَهًِْ بَیْتِ الْمَقْدِسِ فَمِنْهَا ارْتَقَی إِلَی السَّمَاءِ وَ وَصَفُوهُ بِالْأَنَامِلِ فَقَالُوا إِنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) قَالَ إِنِّی وَجَدْتُ بَرْدَ أَنَامِلِهِ عَلَی قَلْبِی فَلِمِثْلِ هَذِهِ الصِّفَاتِ قَالَ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ یَقُولُ رَبِّ الْمَثَلِ الْأَعلی عمَّا بِهِ مَثَّلُوهُ وَ لِلهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَی الَّذِی لَا یُشْبِهُهُ شَیْءٌ وَ لَا یُوصَفُ وَ لَا یُتَوَهَّمُ فَذَلِکَ الْمَثَلُ الْأَعْلَی.
امام صادق ( حنانبنسدیر گوید: در مورد عرش و کرسی پرسیدم، فرمود: «عرش اوصاف بسیار و گوناگون دارد، برای هر وصفی در قرآن یک معنا آمده است، اینکه فرموده است: پروردگار عرش بزرگ. (مؤمنون/۸۶). میفرماید: «و هر دو باب دانش همراه هم هستند، زیرا ملک عرش جز ملک کرسی است: و علمش نهانتر از علم کرسی است، از این رو فرمود: پروردگار عرش بزرگ؛ یعنی وصفش بزرگتر از وصف کرسی است، با اینکه هر دو از نظر دانش مقرون هم هستند». گفتم: «قربانت گردم، پس چرا در فضیلت مانند کرسی است»؟ فرمود: «همانا برای آن مقرون آن شد که دانش چگونگی در آن است و آنچه از ابواب بداء و چگونگی مکان آن و رتق و فتق است در آن روشن است، پس این دو مقرون هم هستند و یکی جایگزین در دیگری است، و تعبیر علماء نمونه ای از آن است که آن را دگرگون می آورند تا دلیل باشد بر راستی ادعای آنان، زیرا او به رحمتش هر که را بخواهد مخصوص میسازد و اوست که نیرومند و با عزّت است. و نمونهی اختلاف وصف عرش این است که خدای تبارکوتعالی فرمود: پروردگار عرش پروردگار یگانگی است از آنچه وصف میکنند. (زخرف/۸۲). گروهی میگویند دو دست دارد و گفتند: «دست خدا [با زنجیر] بسته است. (مائده/۶۴)». گروهی او را به داشتن دو پا وصف کردند و گفتند: پای بر صخره بیت المقدّس نهاد و از آنجا به آسمان بالا رفت، و او را دارای انگشت شمردند و گفتند: محمّد (فرموده است: «من خنکی انگشتانش را بر دلم دریافتم» برای این وصفها است که فرمود: «پروردگار عرش (منزه است) از آنچه می ستایند». میفرماید: «پروردگار نمونههای برتر از آنچه نمونههای او آوردند است، و برای خدا است نمونه برتر که چیزی به او شبیه نیست، و وصف او شایسته نیست، و در وهم نیاید، این است نمونه برتر».
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ یَزِیدَبْنِالْأَصَمِّ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ عُمَرَبْنَالْخَطَّابِ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) مَا تَفْسِیرُ سُبْحَانَ اللَّهِ قَالَ إِنَّ فِی هَذَا الْحَائِطِ رَجُلًا کَانَ إِذَا سُئِلَ أَنْبَأَ وَ إِذَا سَکَتَ ابْتَدَأَ فَدَخَلَ الرَّجُلُ فَإِذَا هُوَ عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام)فَقَالَ یَا أَبَاالْحَسَنِ (علیه السلام) مَا تَفْسِیرُ سُبْحَانَ اللَّهِ قَالَ هُوَ تَعْظِیمُ جَلَالِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ تَنْزِیهُهُ عَمَّا قَالَ فِیهِ کُلُّ مُشْرِکٍ فَإِذَا قَالَهَا الْعَبْدُ صَلَّی عَلَیْهِ کُلُّ مَلَکٍ.
امام علی ( یزیدبناصمّ گوید: فردی از عمربنخطّاب سؤال کرد و گفت: «ای امیرالمؤمنین (! تفسیر سبحانالله چیست»؟ او گفت: «در پشت این دیوار مردی است که برای پرسیدن سؤال داناتراست و زمانیکه سکوت کرده است تو سؤالت را بپرس». مرد داخل شد و دید که او علیّبنابیطالب (است و گفت: «ای اباالحسن (! تفسیر سبحانالله چیست»؟ ایشان فرمود: «آن عبارت از بزرگداشت و پاکداشت خداوند عزّوجلّ است از آنچه مشرکان در مورد او میگویند و هرگاه که بندهای آن را بگوید، همهی فرشتگان بر او درود میفرستند. و در مورد سبحانالله احادیث زیادی را در ذیل تفسیر آیه: بگو: «این راه من است و با بصیرت کامل، همهی مردم را بهسوی خدا دعوت میکنیم!. (یوسف/۱۰۸). بیان داشتهایم».
السّجّاد (علیه السلام)- إِنَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَ خَلَقَ الْعَرْشَ أَرْبَاعاً لَمْ یَخْلُقْ قَبْلَهُ إِلَّا ثَلَاثَهًَْ أَشْیَاءَ الْهَوَاءَ وَ الْقَلَمَ و النُّورَ ثُمَّ خَلَقَهُ مِنْ أَنْوَارٍ مُخْتَلِفَهًٍْ فَمِنْ ذَلِکَ النُّورِ نُورٌ أَخْضَرُ اخْضَرَّتْ مِنْهُ الْخُضْرَهًُْ وَ نُورٌ أَصْفَرُ اصْفَرَّتْ مِنْهُ الصُّفْرَهًُْ وَ نُورٌ أَحْمَرُ احْمَرَّتْ مِنْهُ الْحُمْرَهًُْ وَ نُورٌ أَبْیَضُ وَ هُوَ نُورُ الْأَنْوَارِ وَ مِنْهُ ضَوْءُ النَّهَارِ ثُمَّ جَعَلَهُ سَبْعِینَ أَلْفَ طَبَقٍ غِلَظُ کُلِّ طَبَقٍ کَأَوَّلِ الْعَرْشِ إِلَی أَسْفَلِ السَّافِلِینَ لَیْسَ مِنْ ذَلِکَ طَبَقٌ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِ رَبِّهِ وَ یُقَدِّسُهُ بِأَصْوَاتٍ مُخْتَلِفَهًٍْ وَ أَلسِنَهًٍْ غَیْرِ مُشْتَبِهَهًٍْ وَ لَوْ أُذِنَ لِلِسَانٍ مِنْهَا فَأَسْمَعَ شَیْئاً مِمَّا تَحْتَهُ لَهَدَمَ الْجِبَالَ وَ الْمَدَائِنَ وَ الْحُصُونَ وَ لَخَسَفَ الْبِحَارَ وَ لَأَهْلَکَ مَا دُونَهُ لَهُ ثَمَانِیَهًُْ أَرْکَانٍ عَلَی کُلِّ رُکْنٍ مِنْهَا مِنَ الْمَلَائِکَهًِْ مَا لَا یُحْصِی عَدَدَهُمْ إِلَّا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لا یَفْتُرُونَ وَ لَوْ حَسَّ شَیْءٌ مِمَّا فَوْقَهُ مَا قَامَ لِذَلِکَ طَرْفَهًَْ عَیْنٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْإِحْسَاسِ الْجَبَرُوتُ وَ الْکِبْرِیَاءُ وَ الْعَظَمَهًُْ وَ الْقُدْسُ وَ الرَّحْمَهًُْ ثُمَّ الْعِلْمُ وَ لَیْسَ وَرَاءَ هَذَا مَقَال.
امام سجّاد ( همانا خداوند عزّوجلّ عرش را در چهار مرحله خلق کرد و قبل از آن تنها سه چیز آفریده بود، هوا و قلم و نور را، پس آن را از نورهای مختلفی به وجود آورد، و از جملهی آن نورها، نور سبز است که رنگهای سبز و زرد و سرخ و سفید از آن پدید آمده است و نور سفید، نور تمامی نورهاست که روشنایی صبح نیز از آن گرفته شده است. سپس عرش را هفتاد طبقه گرداند. استحکام هر طبقهای از عرش، بهمانند استحکام ابتدای عرش تا پایینترین مکان آن میباشد و در هر طبقهای فرشتگانی تسبیح خدای عزّوجلّ را میگویند و با آواهایی متفاوت و زبانهایی مختلف به تقدیس او میپردازند و اگر به یکی از آن زبانها اجازه داده شود تا صدایش را به قسمت پایین خود برساند، کوهها و شهرها و دژها نابود میشوند و دریاها منفجر میگردند و هرآنچه در پایین آن فرشته قرار دارد، هلاک میشود. عرش هشت ستون دارد و هر ستونی را تعدادی بیشمار از فرشته که عددشان را تنها خدا میداند، حمل میکنند و در شب و روز خدا را تسبیح میگویند و از اینکار خسته نمیشوند و اگر بهاندازهی یک چشمبههمزدن، احساسی از آنچه بالای عرش است، به چیزی منتقل شود، او احساس جبروت و کبریا و عظمت و پاکی و رحمت علم خداوند را درمییابد و هیچ گفتهای بالاتر از این وجود ندارد».