آیه وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ وَ لَيَزيدَنَّ كَثيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً وَ اللهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ [64]
كفر بسيارى از آنها مىافزايد. وما در ميان آنها تا روز قيامت عداوت ودشمنى افكنديم. هر زمان آتش جنگى [در برابر شما] افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و براى فساد در زمين، تلاش مىكنند؛ و خداوند، مفسدان را دوست ندارد.
الباقر (علیه السلام)- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) فَقُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ یا إِبْلِیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَ فَقَالَ الْیَدُ فِی کَلَامِ الْعَرَبِ الْقُوَّهًُْ وَ النِّعْمَهًُْ قَالَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَیْدِ وَ قَالَ وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ أَیْ بِقُوَّهًٍْ وَ قَالَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ أَیْ قَوَّاهُمْ وَ یُقَالُ لِفُلَانٍ عِنْدِی یَدٌ بَیْضَاءُ أَیْ نِعْمَهًْ.
امام باقر (علیه السلام)- محمّدبنمسلم گوید: از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: «آیه: ای ابلیس! چه چیز تو را مانع شد که برای چیزی که به دستان قدرت خویش خلقکردم، سجده آوری؟. (ص/۷۵) یعنی چه»؟ فرمود: «دست در زبان عرب بهمعنای قدرت و نعمت است، خداوند فرمود: و داود، بندهی ما را که دارای امکانات [متعدد] بود به یادآور. (ص/۱۷). و نیز فرمود: و آسمان را به قدرت خویش برافراشتیم. (ذاریات/۴۷). یعنی با نیرو. و بیگمان، ما [آسمان] گستریم. (ذاریات/۴۷). و فرمود: با روحی از ناحیهی خودش آنها را تقویت فرموده. (مجادله/۲۲). یعنی به آنها توان و نیرو داد. و در اصطلاح گفته میشود: فلانی در نزد من ید بیضاء دارد، یعنی نعمت دارد».
الصّادق (علیه السلام)- عَن حَنَانِبْنِسَدِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) عَنِ الْعَرْشِ وَ الْکُرْسِیِّ فَقَالَ إِنَّ لِلْعَرْشِ صِفَاتٍ کَثِیرَهًًْ مُخْتَلِفَهًًْ لَهُ فِیکُلِّ سَبَبٍ ... فَمِنِ اخْتِلَافِ صِفَاتِ الْعَرْشِ أَنَّهُ قَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی رَبِّ الْعَرْشِ رَبِّ الْوَحْدَانِیَّهًِْ عَمَّا یَصِفُونَ وَ قَوْمٌ وَصَفُوهُ بِیَدَیْنِ فَقَالُوا یَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ وَ قَوْمٌ وَصَفُوهُ بِالرِّجْلَیْنَ فَقَالُوا وَضَعَ رِجْلَهُ عَلَی صَخْرَهًِْ بَیْتِ الْمَقْدِسِ فَمِنْهَا ارْتَقَی إِلَی السَّمَاءِ وَ وَصَفُوهُ بِالْأَنَامِلِ فَقَالُوا إِنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) قَالَ إِنِّی وَجَدْتُ بَرْدَ أَنَامِلِهِ عَلَی قَلْبِی فَلِمِثْلِ هَذِهِ الصِّفَاتِ قَالَ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُون.
امام صادق (علیه السلام)- حنانبنسدیر گوید: از امام صادق (علیه السلام) دربارهی «عرش» و «کرسی» پرسیدم. فرمود: «عرش دارای صفات بسیار و متفاوتی است... از جمله ویژگیهای مختلف عرش آن است که خداوند فرمود: رَبِّ العَرْشِ عَمَّا یصِفُونَ؛ یعنی پروردگار یگانگی. عدّهای خداوند را دارای دو دست میدانستند و میگفتند: یَدُ الله مَغْلُولَةٌ گروهی نیز برای خداوند، دو پا قایلشده و گفتند: خداوند پایش را بر روی صخره بیتالمقدس گذاشت و از آنجا به آسمان عروج کرد و معتقد بودند که خداوند انگشت دارد و مدّعی شدند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده است: سرمای انگشتان خداوند را بر روی قلبم احساس کردم. خداوند در ردّ چنین ادعاهایی فرموده است: رَبِّ العَرْشِ عَمَّا یصِفُونَ.
الصّادق (علیه السلام)- إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا وَ جَعَلَنَا عَیْنَهُ فِی عِبَادِهِ وَ لِسَانَهُ النَّاطِقَ فِی خَلْقِهِ وَ یَدَهُ الْمَبْسُوطَهًَْ عَلَی عِبَادِهِ بِالرَّأْفَهًِْ وَ الرَّحْمَهًِْ. (الوِلَایَةُ
امام صادق (علیه السلام)- خدای عزّوجلّ ما را آفرید و آفرینش ما را نیکو گردانید و ما را انگاشت و صورتهای ما را نیکو ساخت و ما را در میان بندگانش چشم خود گردانید و زبان گویای خود در میان آفریدگانش و دست خود که بر بندگانش به رأفت و رحمت گشوده است. (ولایت
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أَنَا یَدُ اللَّهِ الْمَبْسُوطَهًُْ عَلَی عِبَادِهِ بِالرَّحْمَهًِْ وَ الْمَغْفِرَهًِْ. (قُولُ الیَهُودِ
امام علی (علیه السلام)- از امام صادق (علیه السلام) روایت است: امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: منم دست گشودهی خدا بر بندگانش از نظر مهربانی و آمرزش. (سخن یهود
الصّادق (علیه السلام)- عَن یَعْقُوبَبْنِشُعَیْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ قَالَ فَقَالَ لَیْسَ کَذَا وَ قَالَ بِیَدِهِ إِلَی عُنُقِهِ وَلَکِنَّهُ قَالَ قَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَشْیَاءِ.
امام صادق (علیه السلام)- یعقوببنشعیب گوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه: وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ الله مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدیهِمْ سؤال کردم. حضرت فرمود: «اینطور است». و با دست گردنشان را گرفتند. «ولی منظور ایشان این است که از کار جهان، فارغ شده است».
الصّادق (علیه السلام)- فِی قَوْلِ اللَّهِ یَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ یَعْنُونَ قَدْ فَرَغَ مِمَّا هُوَ کَائِنٌ لُعِنُوا بِما قالُوا قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ.
امام صادق (علیه السلام)- یَدُ الله مَغْلُولَةٌ؛ یعنی از کاری که انجام شده، فارغ شده است، لُعِنُوا بِما قالُوا بهخاطر آنچه که گفتند، مورد لعن قرار گرفتند، خداوند عزّوجلّ میفرماید: بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ.
الصّادق (علیه السلام)- عَن إِسْحَاقَبْنِعَمَّارٍ عَمَّنْ سَمِعَه عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ لَمْ یَعْنُوا أَنَّهُ هَکَذَا وَ لَکِنَّهُمْ قَالُوا قَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَمْرِ فَلَا یَزِیدُ وَ لَا یَنْقُصُ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ تَکْذِیباً لِقَوْلِهِمْ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ أَ لَمْ تَسْمَعِ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ یَمْحُوا اللهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ.
امام صادق (علیه السلام)- اسحاقبنعمّار از کسی که این روایت را از امام صادق (علیه السلام) شنیده، نقل میکند: امام (علیه السلام) دربارهی آیه: وَ قَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ الله مَغْلُولَةٌ فرمود: «منظورشان این نبود که واقعاً دست خدا بسته است، بلکه گفتند: از کار جهان، فارغ شده و کم و زیاد نمیکند و امور را تدبیر نمینماید. بنابراین خداوند متعال در تکذیب این سخن ایشان فرمود: غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاء یا اینکه نشنیدهای که خدای عزّوجلّ میفرماید: خدا آنچه را بخواهد، محو یا اثبات میکند و اصل کتاب نزد اوست. (رعد/۳۹)».
الرّضا (علیه السلام)- عَن الْحَسَنَبْنَمُحَمَّدٍ النَّوْفَلِیَّ یَقُول ... . فَوَجَّهَ الْمَأْمُونُ إِلَی الرِّضَا (علیه السلام) فَقَالَ ... یَا أَبَاالْحَسَنِ (علیه السلام) مَا تَقُولُ فِیمَا تَشَاجَرَا فِیهِ (مِنَ الْبَدَاءِ) قَالَ (علیه السلام) وَ مَا أَنْکَرْتَ مِنَ الْبَدَاءِ یَا سُلَیْمَانُ وَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ أَوَ لا یَذْکُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً... قَالَ سُلَیْمَانُ هَلْ رُوِّیتَ فِیهِ عَنْ آبَائِکَ شَیْئاً قَالَ نَعَمْ رُوِّیتُ عَنْ أَبِیعَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ إِنَّ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ عِلْمَیْنِ عِلْماً مَخْزُوناً مَکْنُوناً لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ مِنْ ذَلِکَ یَکُونُ الْبَدَاءُ وَ عِلْماً عَلَّمَهُ مَلَائِکَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَالْعُلَمَاءُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ یَعْلَمُونَه ... ثُمَّ قَالَ أَحْسَبُکَ ضَاهَیْتَ الْیَهُودَ فِی هَذَا الْبَابِ قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِکَ وَ مَا قَالَتِ الْیَهُودُ قَالَ قَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ یَعْنُونَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَمْرِ فَلَیْسَ یُحْدِثُ شَیْئاً فَقَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا.
امام رضا (علیه السلام)- حسنبنمحمّد نوفلی گوید: ... مأمون بهسوی امام رضا (علیه السلام) فرستاد و گفت: «یا ابا الحسن (علیه السلام)! دربارهی آنچه اینان در آن بحث و مشاجره میکنند (بداء) چه نظری دارید»؟ حضرت فرمود: «ای سلیمان! چطور «بداء» را قبول نداری؟ و حال آنکه خداوند میفرماید: و آدمی به یاد ندارد که او را پیش از این آفریدهایم و او خود چیزی نبوده است. (مریم/۶۷). سلیمان گفت: «آیا دراین باره، از پدران خود، روایت به شما رسیده است»؟ فرمود: «بله، از امام صادق (علیه السلام) این روایت برایم نقل شده است که ایشان فرمود: «خداوند دو علم دارد، علمی مخزون و علمی مکنون و پنهان، که کسی جز خودش از آن علم آگاهی ندارد، و بداء از آن علم نشأت میگیرد، و علمی که به ملائکه و پیامبرانش (علیهم السلام) تعلیم فرموده است و علمای اهل بیت پیامبر ما (صلی الله علیه و آله) نیز از آن آگاهند»... آنگاه حضرت رو به سلیمان نموده، فرمود: «گمان میکنم در این موضوع، همانند یهودیان فکر میکنی»!؟ سلیمان گفت: «از چنین چیزی به خدا پناه میبرم، مگر یهودیان چه میگویند»؟ حضرت فرمود: «یهودیان میگویند: یَدُ الله مَغْلُولَةٌ منظورشان این است که خداوند از کار خود فارغ شده و دست کشیده است و دیگر چیزی ایجاد نمیکند، خداوند هم در جواب میفرماید: غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا.
الرّضا (علیه السلام)- عَن بَکْرِبْنِصَالِحٍ قَالَ: سَمِعْتُ الرِّضَا (علیه السلام) یَقُولُ مَا تَقُولُ النَّاسُ فِی هَذِهِ الْآیَهًِْ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَیَّ آیَهًٍْ قَالَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ قُلْتُ اخْتَلَفُوا فِیهَا قَالَ أَبُوالْحَسَنِ (علیه السلام) وَ لَکِنِّی أَقُولُ نَزَلَتْ فِی الْوَاقِفَهًِْ إِنَّهُمْ قَالُوا لَا إِمَامَ بَعْدَ مُوسَی (علیه السلام) فَرَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِمْ بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ وَ الْیَدُ هُوَ الْإِمَامُ فِی بَاطِنِ الْکِتَابِ وَ إِنَّمَا عَنَی بِقَوْلِهِمْ لَا إِمَامَ بَعْدَ مُوسَیبْنِجَعْفَرٍ (علیه السلام).
امام رضا (علیه السلام)- بکربنصالح گوید: از امام رضا (علیه السلام) شنیدم میفرمود: «مردم دربارهی این آیه چه میگویند». عرض کردم: «فدایت شوم کدام آیه»؟ فرمود: این آیه: وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ الله مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ. گفتم: «در تفسیر آن اختلاف دارند». فرمود: «من میگویم این آیه دربارهی واقفیها نازل شده آنها میگویند بعد از موسیبنجعفر (علیه السلام) امامی نیست؛ خداوند آنها را رد میکند و میفرماید: دستهای خدا گشاده است. دست در باطن قرآن، امام است، منظور اشاره به این اعتقاد آنها است که میگویند: «پس از موسیبنجعفر (علیه السلام) امام نیست».
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- قَوْلُهُ وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتانِ قَالَ: قَالُوا قَدْ فَرَغَ اللَّهُ مِنَ الْأَمْرِ لَا یُحْدِثُ اللَّهُ غَیْرَ مَا قَدَّرَهُ فِی التَّقْدِیرِ الْأَوَّلِ فَرَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فَقَالَ بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ أَیْ یُقَدِّمُ وَ یُؤَخِّرُ وَ یَزِیدُ وَ یَنْقُصُ وَ لَهُ الْبَدَاءُ وَ الْمَشِیَّهًُْ.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ الله مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ؛ گفتهاند: خداوند از این کار فارغ شده جز آنچه که در تقدیر اوّل، مقدّر فرموده، ایجاد نمیکند؛ پس خداوند به آنها پاسخداد و فرمود: بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاء یعنی تقدیم و تأخیر میکند و میافزاید و میکاهد، برای او بداء حاصل میشود و مشیّت از آن اوست.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- وَ فِی قَوْلِهِ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ أیْ مُمْسِکهًٌْ عَنِ الرِّزْقِ فَنَسَبُوهُ إلَی الْبُخْلِ.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ الله مَغْلُولَةٌ؛ یعنی دستهای خدا بسته است و از دادن روزی امتناع دارد و نسبت به خدا، بخل نشان دادهاند.
الصّادق (علیه السلام)- إِنَّهُ لَنْ یَغْضَبَ اللَّهُ لِشَیْءٍ کَغَضَبِ الطَّلْحِ وَ السِّدْرِ إِنَّ الطَّلْحَ کَانَتْ کَالْأُتْرُجِّ وَ السِّدْرَ کَالْبِطِّیخِ فَلَمَّا قَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ نُقِصَتَا حَمْلَهُمَا فَصَغِرَ فَصَارَ لَهُ عَجَمٌ وَ اشْتَدَّ الْعَجَمُ فَلَمَّا أَنْ قَالَتِ النَّصَارَی الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ زَعِرَتَا فَخَرَجَ لَهُمَا هَذَا الشَّوْکُ وَ نُقِصَتَا حَمْلَهُمَا وَ صَارَ السِّدْرُ إِلَی هَذَا الْحَمْلِ وَ ذَهَبَ حَمْلُ الطَّلْحِ فَلَا یَحْمِلُ حَتَّی یَقُومَ قَائِمُنَا وَ قَالَ مَنْ سَقَی طَلْحَهًًْ أَوْ سِدْرَهًًْ فَکَأَنَّمَا سَقَی مُؤْمِناً مِنْ ظَمَإ. ٍ
امام صادق (علیه السلام)- برای خدا چیزی مانند درخت طلح و سدر خشم نگرفته. طلح به اندازه ترنج بود و سدر مانند خربزه، وقتی یهودیان گفتند: یَدُ الله مَغْلُولَةٌ میوه آنها کوچک شد و دارای دانه شدند، دانهای سخت. وقتی مسیحیان گفتند: الْمَسِیحُ ابْنُ الله این دو درخت کم برگ شدند و خاردار و میوه آنها کوچک شد، سدر به این کوچکی شد و میوه طلح از بین رفت و دیگر میوه نخواهد داد تا قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و فرمود: «هرکس درخت طلح و سدر را آب دهد، مثل این است که مؤمنی را از تشنگی سیراب نموده».
الباقر (علیه السلام)- عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیْءٍ حَتَّی تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً قَالَ هِیَ وَلَایَهًُْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام).
امام باقر (علیه السلام)- حمران نقل میکند: امام باقر (علیه السلام) در مورد آیه: یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیْءٍ حَتَّی تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً فرمود: «آن ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) میباشد».
الباقر (علیه السلام)- عَن جابِر عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللهُ کُلَّمَا أَرَادَ جَبَّارٌ مِنَ الْجَبَابِرَهًِْ هَلَکَهًَْ آلِ مُحَمَّدٍ (علیهم السلام) قَصَمَهُ.
امام باقر (علیه السلام)- جابر از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده که دربارهی آیه: کُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا الله فرمود: «هرگاه ستمگری از ستمگران خواست، آل محمّد (علیهم السلام) را به هلاکت برساند، خداوند، او را درهم شکست».
الزّهراء (سلام الله علیها)- أَیُّهَا النَّاسُ ... أَنْقَذَکُمُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتِی، وَ بَعْدَ أَنْ مُنِیَ بِبُهَمِ الرِّجَالِ، وَ ذُؤْبَانِ الْعَرَبِ، وَ مَرَدَهًِْ أَهْلِ الْکِتَابِ کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللهُ، أَوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیْطَانِ، وَ فَغَرَتْ فَاغِرَهًٌْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ، قَذَفَ أَخَاهُ فِی لَهَوَاتِهَا، فَلَا یَنْکَفِئُ حَتَّی یَطَأَ صِمَاخَهَا بِأَخْمَصِهِ، وَ یُخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَیْفِهِ.
حضرت زهرا (سلام الله علیها)- ای مردم... خداوند تبارکوتعالی شما را به برکت محمّد (صلی الله علیه و آله) بعد از آن همه ذلّت و خواری و ناتوانی نجات بخشید، او با شجاعان درگیر شد و با گرگهای عرب و سرکشان یهود و نصاری پنجه در افکند، ولی هر زمان آتش جنگ را برافروختند خدا آن را خاموش کرد. کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا الله و هرگاه شاخ شیطان نمایان میگشت و فتنههای مشرکان دهان میگشود، پدرم برادرش علی (علیه السلام) را در کام آنها میافکند و آنها را بهوسیلهی او سرکوب مینمود و او هرگز از این مأموریتهای خطرناک باز نمیگشت، مگر زمانی که سرهای دشمنان را پایمال میکرد و بینی آن را به خاک میمالید.