آیه يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ اتَّقُوا اللهَ وَ عَلَى اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ [11]
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! نعمت خدا را بر خويشتن، به ياد آوريد؛ آن زمان كه گروهى [از دشمنان]، قصد داشتند دست بهسوى شما دراز كنند [و شما را از ميان بردارند]، امّا خدا دستشان را از شما كوتاه كرد. از [مخالفت فرمان] خدا بپرهيزيد. و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكّل كنند.
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ یَعْنِی أَهْلَ مَکَّهًَْ مِنْ قَبْلِ أَنْ فَتَحَهَا فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ بِالصُّلْحِ یَوْمَ الْحُدَیْبِیَهًْ.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ مقصود اهل مکه است پیش از آنکه خداوند آن را فتح کند و با صلح در روز حدیبیه دستشان را از شما کوتاه داشت.
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِلَی الْمَدِینَهًِْ مِنْ بَدْرٍ لَمْ یُقِمْ بِالْمَدِینَهًْ ... ثُمَّ کَانَتْ غَزْوَهًُْ ذِی أَمَرٍ بَعْدَ مُقَامِهِ بِالْمَدِینَهًِْ بَقِیَّهًَْ ذِیالْحِجَّهًِْ وَ الْمُحَرَّمَ مَرْجِعَهُ مِنْ غَزْوَهًِْ السَّوِیقِ وَ ذَلِکَ لَمَّا بَلَغَهُ أَنَّ جَمْعاً مِنْ غَطَفَانَ قَدْتَجَمَّعُوا یُرِیدُونَ أَنْ یُصِیبُوا مِنْ أَطْرَافِ الْمَدِینَهًِْ عَلَیْهِمْ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ دُعْثُورُبْنُالْحَارِثِبْنِمُحَارِبٍ فَخَرَجَ فِی أَرْبَعِمِائَهًِْ رَجُلٍ وَ خَمْسِینَ رَجُلًا وَ مَعَهُمْ أَفْرَاسٌ وَ هَرَبَ مِنْهُ الْأَعْرَابُ فَوْقَ ذُرَی الْجِبَالِ وَ نَزَلَ (صلی الله علیه و آله) ذَا أَمَرٍ وَ عَسْکَرَ بِهِ وَ أَصَابَهُمْ مَطَرٌ کَثِیرٌ فَذَهَبَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لِحَاجَهًٍْ فَأَصَابَهُ ذَلِکَ الْمَطَرُ فَبَلَّ ثَوْبَهُ وَ قَدْ جَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَادِیَ أَمَرٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَصْحَابِهِ ثُمَّ نَزَعَ ثِیَابَهُ فَنَشَرَهَا لِتَجُفَّ وَ أَلْقَاهَا عَلَی شَجَرَهًٍْ ثُمَّ اضْطَجَعَ تَحْتَهَا وَ الْأَعْرَابُ یَنْظُرُونَ إِلَی کُلِّ مَا یَفْعَلُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَتِ الْأَعْرَابُ لِدُعْثُورٍ وَ کَانَ سَیِّدَهُمْ وَ أَشْجَعَهُمْ قَدْ أَمْکَنَکَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) وَ قَدِ انْفَرَدَ مِنْ بَیْنِ أَصْحَابِهِ حَیْثُ إِنْ غَوَّثَ بِأَصْحَابِهِ لَمْ یُغَثْ حَتَّی تَقْتُلَهُ فَاخْتَارَ سَیْفاً مِنْ سُیُوفِهِمْ صَارِماً ثُمَّ أَقْبَلَ مُشْتَمِلًا عَلَی السَّیْفِ حَتَّی قَامَ عَلَی رَأْسِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) بِالسَّیْفِ مَشْهُوراً فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) مَنْ یَمْنَعُکَ مِنِّی الْیَوْمَ قَالَ اللَّهُ وَ دَفَعَ جَبْرَئِیلُ فِی صَدْرِهِ فَوَقَعَ السَّیْفُ مِنْ یَدِهِ فَأَخَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ قَامَ عَلَی رَأْسِهِ فَقَالَ مَنْ یَمْنَعُکَ مِنِّی قَالَ لَا أَحَدَ وَ أَنَا أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) رَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهِ لَا أُکْثِرُ عَلَیْکَ جَمْعاً أَبَداً فَأَعْطَاهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) سَیْفَهُ ثُمَّ أَدْبَرَ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ لَأَنْتَ خَیْرٌ مِنِّی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَنَا أَحَقُّ بِذَلِکَ فَأَتَی قَوْمَهُ فَقِیلَ لَهُ أَیْنَ مَا کُنْتَ تَقُولُ وَ قَدْ أَمْکَنَکَ وَ السَّیْفُ فِی یَدِکَ قَالَ قَدْ کَانَ وَ اللَّهِ ذَلِکَ وَ لَکِنِّی نَظَرْتُ إِلَی رَجُلٍ أَبْیَضَ طَوِیلٍ دَفَعَ فِی صَدْرِی فَوَقَعْتُ لِظَهْرِی فَعَرَفْتُ أَنَّهُ مَلَکٌ وَ شَهِدْتُ أَنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) رَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهِ لَا أُکْثِرُ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ یَدْعُو قَوْمَهُ إِلَی الْإِسْلَامِ وَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهًُْ: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ ...
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- در کتاب اعلامالوری آمده است: هنگامی که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) از بدر مراجعت کردند در مدینه نماندند ... حضرت خاتم النبیین (صلی الله علیه و آله) هنگامیکه از غزوهی سویق برگشت بقیهی ماه ذیالحجه و محرّم را در مدینه اقامت فرمود. در این هنگام اطّلاع رسید که گروهی از غطفان اجتماع کرده و قصد دارند در اطراف مدینه دست به آشوب و بلوا بزنند، و ریاست آنها نیز با مردی به نام دعثوربنحارث بنمحارب است. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) به اتّفاق چهار صد و پنجاه نفر درحالیکه چند اسب نیز با خود داشتند به مقابلهی این جماعت پرداختند، این اعراب هنگامی که از حرکت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) مطّلع شدند به ارتفاعات کوهستانها فرار کردند، پیغمبر به اتّفاق اصحاب خود در محلّی بهنام ذا امر فرود آمدند، و آنجا لشکرگاه قرار دادند. هنگامی که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) با اصحاب خود در اینجا اقامت داشت باران زیادی بارید و آن جناب برای انجام امری به محلّی رفت و لباسهایش به خاطر بارش باران تر شده بود، پس از این حضرت لباسهای خود را بیرون آورد و آنها را فشارداد تا آبهای آن ریخت، و سپس بالای درختی انداخت تا خشک گردد، و خودش هم در زیر درخت به استراحت پرداخت. در این هنگام اعراب از دور ناظر این جریان بودند، و به رئیس خود «دعثور» که بسیار شجاع و بیباک بود گفتند: این محمّد است که اکنون از اصحاب خود دور افتاده و در اینجا راحت نشسته است، اینک شما میتوانید او را بکشید، و اگر او بخواهد اصحاب خود را به یاری بطلبد تا آنها برسند تو او را خواهی کشت. این مرد نیز بلافاصله شمشیر برّان و خونریزی را برداشت، و بهطرف حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) آمد و ناگهان با شمشیر کشیده بالای سر آن جناب ایستاد و گفت: «یا محمّد! جه کسی امروز قادر است مرا از کشتن تو بازدارد»؟، حضرت فرمود: «خداوند»! در این هنگام جبرئیل ضربتی به سینهی او نواخت و شمشیر از دستش رها شد، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بلافاصله شمشیر را برداشت و فرمود: «چه کسی قادر است از کشتن تو جلوگیری کند»؟!، عرض کرد: «هیچکس قدرت ندارد مرا از دست شما نجات دهد». دعثوربنحارث در این وقت کلمهی شهادتین را بر زبان جاری کرد. و گفت: «به خدا قسم من پس از این بر ضدّ شما مردم را جمع نخواهم کرد». پیغمبر (صلی الله علیه و آله) پس از این جریان شمشیر او را پس داد و از آن محل دور شد، وی هنگامی که از حضرت جدا شد روی خود را برگردانید و عرض کرد: «به خداوند سوگند تو از من بهتری». حضرت فرمود: «آری مطلب همین است و باید چنین باشد». وی موقعیکه پیش رفقایش برگشت، به او گفتند: «پس آن حرفها که میگفتی و از شجاعت خود تعریف میکردی کجا رفت؟! تو شمشیر بر دست گرفتی و فرصت مناسبی داشتی ولی نتوانستی محمّد را بکشی»، گفت: «شما راست میگویید، جریان از همین قرار بود، ولیکن من مردی دراز قد و سفید پوشی را دیدم که با دست خود بر سینهام زد که پشتم را به لرزه در آورد و فهمیدم که این شخص جز فرشته چیز دیگری نیست، و لذا اسلام را برگزیدم. اینک به خداوند سوگند من مردم را بر ضدّ او تحریک نخواهم کرد»، وی بعد از این مذاکرات خویشاوندان خود را بهطرف اسلام دعوت کرد و این آیهی شریفه در این مورد نازل شد: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ الله عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- نَزَلَتْ فِی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ عَلِیِّبْنِأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) وَزِیرِهِ حِینَ أَتَاهُمْ یَسْتَعِینُهُمْ فِی الْقَتِیلَیْنِ.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- دربارهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و وزیر او علیبنابیطالب (علیه السلام) نازل شده است؛ آنگاه که برای دریافت کمک به منظور پرداخت خون بهای دو کشته، نزد یهودیان بنیالنضیر رفته بودند.
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- مَا لِلَّهِ آیَهًٌْ أَکْبَرُ مِنْ قَوْلِهِ تَعَالَی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُم وَ اتَّقُوا اللهَ وَ عَلَی اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ.
امام علی (علیه السلام)- خدای تعالی آیهای بزرگتر از [این] سخنش ندارد: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ اتَّقُوا اللهَ وَ عَلَی اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤمِنونَ.