آیه ۲۲ - سوره مائده

آیه قالُوا يا مُوسى إِنَّ فيها قَوْماً جَبَّارينَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ [22]

گفتند: «اى موسى! در آنجا، گروهى [نيرومند و] ستمگرند؛ و ما هرگز وارد آن نمى‌شويم تا آن‌ها از آن خارج ‌شوند؛ اگر آن‌ها از آن خارج ‌شوند، ما وارد ‌خواهيم‌ شد».

۱
(مائده/ ۲۲)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- فَإِنَّ بَنِی‌إِسْرَائِیلَ لَمَّا عَبَرَ بِهِمْ مُوسَی (علیه السلام) الْبَحْرَ نَزَلُوا فِی مَفَازَهًٍْ فَقَالُوا یَا مُوسَی (علیه السلام) أَهْلَکْتَنَا وَ قَتَلْتَنَا وَ أَخْرَجْتَنَا مِنَ الْعُمْرَانِ إِلَی مَفَازَهًٍْ لَا ظِلَّ وَ لَا شَجَرَ وَ لَا مَاءَ وَ کَانَتْ تَجِیءُ بِالنَّهَارِ غَمَامَهًٌْ تُظِلُّهُمْ مِنَ الشَّمْسِ وَ یَنْزِلُ عَلَیْهِمْ بِاللَّیْلِ الْمَنُّ فَیَقَعُ عَلَی النَّبَاتِ وَ الشَّجَرِ وَ الْحَجَرِ فَیَأْکُلُونَهُ وَ بِالْعَشِیِّ یَجِیءُ طَائِرٌ مَشْوِیٌّ فَیَقَعُ عَلَی مَوَائِدِهِمْ وَ إِذَا أَکَلُوا وَ شَبِعُوا طَارَ وَ مَرَّ وَ کَانَ مَعَ مُوسَی (علیه السلام) حَجَرٌ یَضَعُهُ فِی وَسَطِ الْعَسْکَرِ ثُمَّ یَضْرِبُهُ بِعَصَاهُ فَتَنْفَجِرُ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَهًَْ عَیْناً کَمَا حَکَی اللَّهُ فَیَذْهَبُ الْمَاءُ إِلَی کُلِّ سِبْطٍ فِی رَحْلِهِ وَ کَانُوا اثْنَیْ عَشَرَ سِبْطاً فَلَمَّا طَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ قَالُوا یا مُوسی لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها وَ الْفُومُ هِیَ الْحِنْطَهًُْ فَقَالَ لَهُمْ مُوسَی (علیه السلام) أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ فَقَالُوا یا مُوسی إِنَّ فِیها قَوْماً جَبَّارِینَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّی یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ فَنِصْفُ الْآیَهًِْ فِی سُورَهًِْ الْبَقَرَهًِْ وَ تَمَامُهَا وَ جَوَابُهَا لِمُوسَی (علیه السلام) فِی سُورَهًِْ الْمَائِدَهًْ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- هنگامی که حضرت موسی (علیه السلام) بنی‌اسرائیل را از دریا عبور داد، به بیابانی رسیدند و به موسی (علیه السلام) گفتند: «تو ما را به هلاکت افکندی، چون ما را از شهر و آبادی به بیابانی آورده‌ای که نه سایه‌ای دارد، نه درختی و نه آبی، لذا در روز ابری می‌آمد و سایبان آن‌ها از خورشید می‌شد و شب نیز از آن ابر ترنجبین فرو می‌ریخت و بر روی گیاهان و درختان و سنگ‌ها می‌افتاد و آن‌ها آن را برداشته و می‌خوردند و آخر شب مرغ بریان می‌آمد و در دسترس آن‌ها قرار می‌گرفت، وقتی می‌خوردند و سیر می‌شدند، پرنده مجدّداً پرواز می‌کرد و می‌رفت. و موسی (علیه السلام) سنگی داشت که آن را در وسط لشکریان خود قرار می‌داد، سپس با عصایش به آن ضربه می‌زد و دوازده چشمه از آن سنگ می‌جوشید، و هر قبیله‌ای از آبشخور جداگانه خود استفاده می‌کردند همانطورکه خداوند حکایت کرده پس آب به‌سوی آبشخور هر قبیله‌ای می‌رفت و آن‌ها دوازده قبیله بودند، پس آب با این همه چون مدّتی گذشت، گفتند: ای موسی! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفاء کنیم! از خدای خود بخواه که از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش، برای ما فراهم سازد. (بقره/۶۱) و منظور از فوم گندم است، موسی (علیه السلام) به آن‌ها گفت: آیا غذای پست‌تر را به‌جای غذای بهتر انتخاب می‌کنید؟! [اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان] در شهری فرود آیید زیرا هرچه خواستید، در آنجا برای شما هست. (بقره/۶۱) امّا آن‌ها گفتند: یا مُوسی إِنَّ فیها قَوْماً جَبَّارینَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّی یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُون این آیه نیمش در سوره‌ی بقره است و نیم دیگر و جوابش [جوابشان به موسی (علیه السلام)] در سوره‌ی مائده است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۷۰۴
بحارالأنوار، ج۱۳، ص۱۷۴/ القمی، ج۱، ص۴۷/ بحارالأنوار، ج۱۳، ص۱۷۴
۲
(مائده/ ۲۲)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- لَمَّا أَخْرَجَ مُوسَی (علیه السلام) بَنِی‌إِسْرَائِیلَ مِنْ مِصْرَ وَ أَنْزَلَهُمُ الْبَادِیَهًَْ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَی وَ انْفَجَرَ لَهُمْ مِنَ الْحَجَرِ اثْنَتَا عَشْرَهًَْ عَیْناً بَطِرُوا وَ قَالُوا لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ لَهُمْ مُوسَی أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ فَقَالُوا کَمَا حَکَی اللَّهُ إِنَّ فِیها قَوْماً جَبَّارِینَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّی یَخْرُجُوا مِنْها ثُمَّ قَالُوا لِمُوسَی (علیه السلام) فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ فَفَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ دُخُولَهَا وَ حَرَّمَهَا عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَکَانُوا یَقُومُونَ مِنْ أَوَّلِ اللَّیْلِ وَ یَأْخُذُونَ فِی قِرَاءَهًِْ التَّوْرَاهًِْ وَ الدُّعَاءِ وَ الْبُکَاءِ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- چون موسی (علیه السلام) قوم بنی‌اسرائیل را از مصر خارج کرد و در بیابان مقیم نمود و خداوند بر ایشان «مَنّ و سَلوی» را نازل فرمود و از دل سنگ، دوازده چشمه برای ایشان جوشید، دچار تکبّر و غرور شدند و گفتند: ای موسی! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفاء کنیم! از خدای خود بخواه که از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش، برای ما فراهم سازد. (بقره/۶۱) موسی (علیه السلام) به ایشان گفت: آیا غذای پست‌تر را به‌جای غذای بهتر انتخاب می‌کنید؟! [اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان] در شهری فرود آیید زیرا هرچه خواستید، در آنجا برای شما هست. (بقره/۶۱) و پاسخ آن‌ها چنین بود: إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتَّیَ یَخْرُجُواْ مِنْهَا و سپس به موسی (علیه السلام) گفتند: اذْهَبْ أَنتَ وَ رَبُّکَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ امّا خداوند ورودشان به شهر را برایشان واجب گردانید و دستیابی به آن را به مدّت چهل‌سال برایشان حرام گردانید. از این‌رو، بر روی زمین سرگردان بودند. آن‌ها از آغاز شب به خواندن تورات و دعا و زاری‌کردن می‌پرداختند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۷۰۶
بحارالأنوار، ج۱۳، ص۲۴۹/ القمی، ج۲، ص۱۴۴
۳
(مائده/ ۲۲)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- عَن سُلَیم قال حَدَّثَنِی عَبْدُ‌اللَّهِ‌بْنُ‌جَعْفَرِ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) قَالَ کُنْتُ عِنْدَ مُعَاوِیَهًَْ وَ مَعَنَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ (وَ عِنْدَهُ عَبْدُ‌اللَّهِ‌بْنُ‌عَبَّاس ... فَقَالَ ابْنُ‌عَبَّاسٍ (رحمة الله علیه) یَا مُعَاوِیَهًُْ إِنَّ أَمْرَ بَنِی‌إِسْرَائِیلَ أَعْجَبُ حَیْثُ قَالَتِ السَّحَرَهًُْ لِفِرْعَوْنَ فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِی هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا فَآمَنُوا بِمُوسَی (علیه السلام) وَ صَدَّقُوهُ وَ تَابَعُوهُ فَسَارَ بِهِمْ وَ بِمَنْ تَبِعَهُ مِنْ بَنِی‌إِسْرَائِیلَ فَأَقْطَعَهُمُ الْبَحْرَ وَ أَرَاهُمُ الْأَعَاجِیبَ وَ هُمْ مُصَدِّقُونَ بِهِ وَ بِالتَّوْرَاهًِْ مُقِرُّونَ لَهُ بِدِینِهِ فَمَرَّ بِهِمْ عَلَی قَوْمٍ یَعْبُدُونَ أَصْنَاماً لَهُمْ فَ قالُوا یا مُوسَی (علیه السلام) اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ فَعَکَفُوا عَلَیْهِ جَمِیعاً غَیْرَ هَارُونَ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ قَالَ لَهُمُ السَّامِرِیُّ هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسی (علیه السلام) وَ قَالَ لَهُمْ بَعْدَ ذَلِکَ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللهُ لَکُمْ فَکَانَ مِنْ جَوَابِهِمْ مَا قَصَّ اللهُ فِی کِتَابِهِ إِنَّ فِیها قَوْماً جَبَّارِینَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّی یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ قَالَ مُوسَی (علیه السلام) رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلَّا نَفْسِی وَ أَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ فَاحْتَذَتْ هَذِهِ الْأُمَّهًُْ ذَلِکَ الْمِثَالَ سَوَاءً وَ قَدْ کَانَتْ لَهُمْ فَضَائِلُ وَ سَوَابِقُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ مَنَازِلُ بَیْنَهُ قَرِیبَهًٌْ مِنْهُ مُقِرِّینَ بِدِینِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ الْقُرْآنِ حَتَّی فَارَقَهُمْ نَبِیُّهُمْ (صلی الله علیه و آله) فَاخْتَلَفُوا وَ تَفَرَّقُوا وَ تَحَاسَدُوا وَ خَالَفُوا إِمَامَهُمْ وَ وَلِیَّهُمْ حَتَّی لَمْ یَبْقَ مِنْهُمْ عَلَی مَا عَاهَدُوا عَلَیْهِ نَبِیَّهُمْ غَیْرَ صَاحِبِنَا الَّذِی هُوَ مِنْ نَبِیِّنَا بِمَنْزِلَهًِْ هَارُونَ مِنْ مُوسَی (علیه السلام) وَ نَفَرٍ قَلِیلٍ اتَّقَوُا اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ عَلَی دِینِهِمْ وَ إِیمَانِهِمْ وَ رَجَعَ الْآخَرُونَ الْقَهْقَرَی عَلَی أَدْبَارِهِمْ کَمَا فَعَلَ أَصْحَابُ مُوسَی (علیه السلام) بِاتِّخَاذِهِمُ الْعِجْلَ وَ عِبَادَتِهِمْ إِیَّاهُ وَ زَعْمِهِمْ أَنَّهُ رَبُّهُمْ وَ إِجْمَاعِهِمْ عَلَیْهِ غَیْرَ هَارُونَ وَ وُلْدِهِ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- سلیم از عبدالله‌بن‌جعفر روایت کرده است: ... ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) گفت: «ای معاویه، عجیب‌تر از مسأله‌ی ما، کار بنی‌اسرائیل است. ساحران به فرعون گفتند: هر حکمی می‌خواهی بکن تو تنها در این زندگی دنیا می‌توانی حکم کنی! ما به پروردگارمان ایمان آوردیم. (طه/۷۳۷۲)». آنان به موسی (علیه السلام) ایمان آوردند و او را تصدیق نمودند و تابع او شدند. او هم با آنان و تابعین خود از بنی‌اسرائیل به راه افتاد تا آنان را از دریا گذرانید و عجایب را به آنان نشان داد. و این درحالی بود که او را قبول داشتند و تورات را تصدیق می‌کردند و به دین او اقرار داشتند. حضرت موسی (علیه السلام) آنان را از کنار قومی که بتان خود را می‌پرستیدند عبور داد، به موسی گفتند: «تو هم برای ما معبودی قرار ده، همان‌گونه که آنها معبودان [و خدایانی] دارند»!. (اعراف/۱۳۸) سپس گوساله را اتّخاذ کردند و همگی به‌جز هارون و اهل بیتش ملازم آن شدند و سامری به آنان گفت: این خدای شما و خدای موسی است. (طه/۸۸) و سپس حضرت موسی (علیه السلام) به آنان گفت: ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتی کَتَبَ الله لَکُم. در جواب، آنچه خداوند در کتابش نقل‌کرده گفتند: إِنَّ فیها قَوْماً جَبَّارینَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّی یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُون تا آنجا که حضرت موسی (علیه السلام) عرض کرد: رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلاَّ نَفْسی وَ أَخی فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقینَ؛ پس این امّت نیز راه آن مثال را در پیش گرفت. و همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فضائل و سوابقی و منازل روشن نزدیک به او داشتند، به دین محمّد و قرآن اقرار داشتند، تا اینکه نبی‌شان از آن‌ها جدا شد. پس دچار اختلاف و تفرقه شدند و بر یکدیگر حسادت ورزیدند و با امام و ولی‌شان مخالفت کردند، تا اینکه کسی از آنان بر آنچه‌که با نبی‌شان عهد بسته‌بودند، نماند جز رفیق ما که او نبست. به نبی‌مان به منزله هارون نسبت به موسی بود و نیز تعداد اندکی که بر دین و ایمان‌شان تقوای خدا در پیش گرفتند و دیگران به جای نخست خویش بازگشتند، چنانکه یاران موسی با اتّخاذ گوساله و پرستش آن و پنداشتن اینکه آن پروردگار آنان است، و اجماعشان بر آن، جز هارون و فرزندانش و تعداد اندکی از اهل بیتش چنین کردند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۷۰۶
بحارالأنوار، ج۳۳، ص۲۶۹/ کتاب سلیم بن قیس، ص۸۴۳
بیشتر