آیه ۸۵ - سوره طه

آیه قالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ [85]

فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزمودیم و سامرى آن‌ها را گمراه ساخت».

۱
(طه/ ۸۵)

العسکری (علیه السلام)- مِمَّا أَجَابَ بِهِ أَبُوالْحَسَنِ عَلِیُّ‌بْنُ‌مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیّ (علیه السلام) فِی رِسَالَتِهِ إِلَی أَهْلِ الْأَهْوَازِ حِینَ سَأَلُوهُ عَنِ الْجَبْرِ وَ التَّفْوِیض قَالَ أمیرالمؤمنین (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ وَ قَوْلِ مُوسَی (علیه السلام) إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ بِمَعْنَی الِاخْتِبَار.

امام عسکری ( از آنچه امام حسن عسکری (در جواب اهالی اهواز درباره‌ی پرسششان از مساله‌ی جبر و تفویض پاسخ داده است: ... «امام علی (فرموده است: فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ؛ به‌راستی‌که ما پس از [غیبت] تو قومت را آزمودیم و سامری گمراهشان کرد. و گفته‌ی موسی (: این، جز آزمایش تو، چیز دیگر نیست. (اعراف/۱۵۵)».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۲۵۶
بحار الأنوار، ج۵، ص۲۴/ الاحتجاج؛ ج۲، ص۴۵۳/ تحف العقول؛ ص۴۷۴؛ «بتفاوت»
۲
(طه/ ۸۵)

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ قَالَ اخْتَبَرْنَاهُمْ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ قَالَ بِالْعِجْلِ الَّذِی عَبَدُوهُ وَ کَانَ سَبَبُ ذَلِکَ أَنَّ مُوسَی (علیه السلام) لَمَّا وَعَدَهُ اللَّهُ أَنْ یُنَزِّلَ عَلَیْهِ التَّوْرَاهًَْ وَ الْأَلْوَاحَ إِلَی ثَلَاثِینَ یَوْماً أَخْبَرَ بَنِی إِسْرَائِیلَ بِذَلِکَ وَ ذَهَبَ إِلَی الْمِیقَاتِ وَ خَلَّفَ هَارُونَ (علیه السلام) عَلَی قَوْمِهِ فَلَمَّا جَاءَتِ الثَّلَاثُونَ یَوْماً وَ لَمْ یَرْجِعْ مُوسَی (علیه السلام) إِلَیْهِمْ عَصَوْا وَ أَرَادُوا أَنْ یَقْتُلُوا هَارُونَ (علیه السلام) قَالُوا إِنَّ مُوسَی (علیه السلام) کَذَبَنَا وَ هَرَبَ مِنَّا فَجَاءَهُمْ إِبْلِیسُ فِی صُورَهًِْ رَجُلٍ فَقَالَ لَهُمْ إِنَّ مُوسَی (علیه السلام) قَدْ هَرَبَ مِنْکُمْ وَ لَا یَرْجِعُ إِلَیْکُمْ أَبَداً فَاجْمَعُوا إِلَیَّ حُلِیَّکُمْ حَتَّی أَتَّخِذَ لَکُمْ إِلَهاً تَعْبُدُونَهُ وَ کَانَ السَّامِرِیُّ عَلَی مُقَدِّمَهًِْ مُوسَی (علیه السلام) یَوْمَ أَغْرَقَ اللَّهُ فِرْعَوْنَ وَ أَصْحَابَهُ فَنَظَرَ إِلَی جَبْرَئِیلَ وَ کَانَ عَلَی حَیَوَانٍ فِی صُورَهًِْ رَمَکَهًٍْ وَ کَانَتْ کُلَّمَا وَضَعَتْ حَافِرَهَا عَلَی مَوْضِعٍ مِنَ الْأَرْضِ یَتَحَرَّکُ ذَلِکَ الْمَوْضِعُ فَنَظَرَ إِلَیْهِ السَّامِرِیُّ وَ کَانَ مِنْ خِیَارِ أَصْحَابِ مُوسَی (علیه السلام) فَأَخَذَ التُّرَابَ مِنْ حَافِرِ رَمَکَهًِْ جَبْرَئِیلَ وَ کَانَ یَتَحَرَّکُ فَصَرَّهُ فِی صُرَّهًٍْ وَ کَانَ عِنْدَهُ یَفْتَخِرُ بِهِ عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فَلَمَّا جَاءَهُمْ إِبْلِیسُ وَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ قَالَ لِلسَّامِرِیِّ هَاتِ التُّرَابَ الَّذِی مَعَکَ فَجَاءَ بِهِ السَّامِرِیُّ فَأَلْقَاهُ إِبْلِیسُ فِی جَوْفِ الْعِجْلِ فَلَمَّا وَقَعَ التُّرَابُ فِی جَوْفِهِ تَحَرَّکَ وَ خَارَ وَ نَبَتَ عَلَیْهِ الْوَبَرُ وَ الشَّعْرُ فَسَجَدَ لَهُ بَنُو إِسْرَائِیلَ فَکَانَ عَدَدُ الَّذِینَ سَجَدُوا سَبْعِینَ أَلْفاً مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ فَقَالَ لَهُمْ هَارُونُ (علیه السلام) کَمَا حَکَی اللَّهُ یا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِی قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عاکِفِینَ حَتَّی یَرْجِعَ إِلَیْنا مُوسی فَهَمُّوا بِهَارُونَ (علیه السلام) حَتَّی هَرَبَ مِنْ بَیْنِهِمْ وَ بَقُوا فِی ذَلِکَ حَتَّی تَمَّ مِیقَاتُ مُوسَی (علیه السلام) أَرْبَعِینَ لَیْلَةً فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ عَشَرَهًٍْ مِنْ ذِی الْحِجَّهًِْ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْأَلْوَاحَ فِیهِ التَّوْرَاهًُْ وَ مَا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ مِنْ أَحْکَامِ السِّیَرِ وَ الْقِصَصِ ثُمَّ أَوْحَی اللَّهُ إِلَی مُوسَی (علیه السلام) فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ وَ عَبَدُوا الْعِجْلَ وَ لَهُ خُوَارٌ فَقَالَ مُوسَی (علیه السلام) یَا رَبِّ الْعِجْلُ مِنَ السَّامِرِیِّ فَالْخُوَارُ مِمَّنْ قَالَ مِنِّی یَا مُوسَی (علیه السلام) أَنَا لَمَّا رَأَیْتُهُمْ قَدْ وَلَّوْا عَنِّی إِلَی الْعِجْلِ أَحْبَبْتُ أَنْ أَزِیدَهُمْ فِتْنَهًًْ فَرَجَعَ مُوسی (علیه السلام) کَمَا حَکَی اللَّهُ إِلی قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ یا قَوْمِ أَ لَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْداً حَسَناً أَ فَطالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِی ثُمَّ رَمَی بِالْأَلْوَاحِ وَ أَخَذَ بِلِحْیَهًِْ أَخِیهِ هَارُونَ (علیه السلام) وَ رَأْسِهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ فَقَالَ لَهُ ما مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَیْتَ أَمْرِی فَقَالَ هَارُونُ (علیه السلام) کَمَا حَکَی اللَّهُ یَابْنَ‌أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی فَقَالَ لَهُ بَنُو إِسْرَائِیلَ ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنا قَالَ مَا خَالَفْنَاکَ وَ لکِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِینَةِ الْقَوْمِ یَعْنِی مِنْ حُلِیِّهِمْ فَقَذَفْناها قَالَ التُّرَابُ الَّذِی جَاءَ بِهِ السَّامِرِیُّ طَرَحْنَاهُ فِی جَوْفِهِ ثُمَّ أَخْرَجَ السَّامِرِیُّ الْعِجْلَ وَ لَهُ خُوَارٌ فَقَالَ لَهُ مُوسَی (علیه السلام) فَما خَطْبُکَ یا سامِرِیُّ قالَ السَّامِرِیُّ بَصُرْتُ بِما لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ یَعْنِی مِنْ تَحْتِ حَافِرِ رَمَکَهًِْ جَبْرَئِیلَ فِی الْبَحْرِ فَنَبَذْتُها أَیْ أَمْسَکْتُهَا وَ کَذلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی أَیْ زَیَّنَتْ فَأَخْرَجَ مُوسَی (علیه السلام) الْعِجْلَ فَأَحْرَقَهُ بِالنَّارِ وَ أَلْقَاهُ فِی الْبَحْرِ ثُمَّ قَالَ مُوسَی (علیه السلام) لِلسَّامِرِیِّ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیاةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ یَعْنِی مَا دُمْتَ حَیّاً وَ عَقِبَکَ هَذِهِ الْعَلَامَهًُْ فِیکُمْ قَائِمَهًٌْ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ حَتَّی تُعْرَفُوا أَنَّکُمْ سَامِرِیَّهًٌْ فَلَا یَغْتَرُّوا بِکُمُ النَّاسُ فَهُمْ إِلَی السَّاعَهًِْ بِمِصْرَ وَ الشَّامِ مَعْرُوفِینَ بِلَا مِسَاسَ ثُمَّ هَمَّ مُوسَی (علیه السلام) بِقَتْلِ السَّامِرِیِّ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ لَا تَقْتُلْهُ یَا مُوسَی (علیه السلام) فَإِنَّهُ سَخِیٌّ فَقَالَ لَهُ مُوسَی (علیه السلام) انْظُرْ إِلی إِلهِکَ الَّذِی ظَلْتَ عَلَیْهِ عاکِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً إِنَّما إِلهُکُمُ اللهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ عِلْماً.

علیّ‌ّّّّبن‌ابراهیم ( فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ؛ بعد از تو آن‌ها را امتحان کردیم. و بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ؛ و آن‌ها را با گاوی که آن را عبادت می‌کردند گمراه کرد. و دلیل آن این بود که وقتی خداوند متعال به موسی (وعده داده بود که تا سی روز تورات و لوح‌ها را بر او نازل کند بنی‌اسرائیل را از آن باخبر کرد و به وعده گاه رفت و هارون (را به عنوان جانشین برای قومش گذاشت. وقتی که سی روز گذشت و موسی به سوی آن‌ها باز نگشت عصیان کردند و خواستند که هارون را بکشند. گفتند: موسی به ما دروغ گفته و از دست ما فرار کرده است، ابلیس به شکل مردی نزد آن‌ها آمد و به آن‌ها گفت: «موسی از شما فرار کرده و اصلا به سوی شما برنمی‌گردد». جواهراتتان را نزد من بیاورید تا خدایی را بر شما بگیرم تا او را عبادت کنید. سامری روزی که خداوند فرعون و یارانش را غرق کرد جلوی موسی (بود به جبرئیل نگاه کرد سوار بر حیوانی به شکل رمکه (نوعی اسب) بود و هر بار که سُمّش را بر جایی از زمین می‌گذاشت، آن مکان را تکان می‌داد. سامری به او نگاه کرد و جزء برگزیدگان اصحاب موسی (بود و خاک را از جای سم اسب جبرئیل گرفت و آن را در یک کیسه گذاشت. و آن کیسه نزدش بود و به آن در نزد بنی‌اسرائیل افتخار می‌کرد. زمانی که ابلیس به سوی آن‌ها آمد و گوساله را گرفتند به سامری گفت: خاکی را که همراه توست، بیاور. سامری آن را آورد. ابلیس آن را در درون شکم گوساله انداخت. وقتی که خاک در شکم گوساله ریخته شد، حرکت کرد و بر روی او پشم و مو شروع به رشد کرد. بنی‌اسرائیل برای او سجده کردند؛ هفتاد هزار نفر از بنی‌اسرائیل برای آن سجده کردند. هارون چنانچه خداوند حکایت کرده به آن‌ها گفت: یا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِی * قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عاکِفِینَ حَتَّی یَرْجِعَ إِلَیْنا مُوسی؛ قصد کشتن هارون را کردند تا اینکه از میان آن‌ها فرار کرد و تا زمانی که میقات موسی (بعد از چهل شب تمام شد در همان حال ماندند (اعتکاف نزد گوساله) زمانی که روز دهم ذوالحجّه بود خداوند لوح‌ها را بر او نازل کرد و در آن تورات و هر آنچه نیازمند آن بودند، از جمله احکام، زندگی نامه‌ها و داستان‌ها در آن بود. سپس خداوند به موسی وحی کرد: فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ ما بعد از تو قومت را امتحان کردیم و سامری آن‌ها را گمراه کرد، و آن‌ها گوساله را عبادت کردند. و صدایی مانند صدای گاو داشت. موسی (گفت: «پروردگارا، گوساله از جانب سامری است؛ پس صدا برای کیست»؟ گفت: «از من ای موسی (زمانی که آن‌ها را دیدم از من روی گردان شده‌اند و به گوساله روی آورده‌اند دوست داشتم که آن‌ها را بیشتر امتحان کنم و موسی (چنانچه خداوند فرموده است، با حالت خشم و غضب و تأسّف به سوی قومش بازگشت و گفت: یا قَوْمِ أَ لَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْداً حَسَناً أَ فَطالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِی؛ سپس لوح ها را انداخت و ریش و سر برادرش هارون را گرفت و او را به سوی آن کشاند و به او گفت: وقتی که آن‌ها را دیدی که گمراه شدند چه چیزی باعث شد که دست از متابعت من برداری آیا از دستور من سرپیچی کردی؟ چنانچه خداوند فرموده است، هارون گفت: کَمَا حَکَی اللهُ یَابْنَ‌أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی. بنی‌اسرائیل به او گفتند: ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنا؛ ما با تو محالفت نکردیم. وَ لکِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِینَةِ الْقَوْمِ؛ یعنی از زیورآلات آنان. فَقَذَفْناها؛ خاکی را که سامری آورد در شکمش ریختیم. سپس سامری گوساله را خارج کرد در حالی که صدا داشت. موسی به او گفت: فَما خَطْبُکَ یا سامِرِیُّ سامری گفت: بَصُرْتُ بِما لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ؛ یعنی از زیر سم اسب جبرئیل در دریا. فَنَبَذْتُها یعنی آن را برداشتم. وَ کَذلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِ؛ یعنی نفسم آن را برای من چنین زینت داد. موسی گوساله را خارج کرد و آن را با آتش سوزاند و در دریا انداخت. سپس موسی به سامری گفت: فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیاةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ؛ یعنی تا زمانی که زنده‌ای در پشت تو این علامت هست و تا آخر عمر به شما میگویند: لا مِساسَ؛ لمس نکن، تا اینکه بدانند شما سامری هستید و مردم از شما فریب نخورند. آن‌ها هم اکنون در مصر و شام معروف به لا مِساسَ هستند. سپس قصد کرد که سامری را بکشد خداوند به او وحی کرد: ای موسی، او را نکش او بخشنده است. موسی به او گفت: رْ إِلی إِلهِکَ الَّذِی ظَلْتَ عَلَیْهِ عاکِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً إِنَّما إِلهُکُمُ اللهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ عِلْماً.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۲۵۶
بحار الأنوار، ج۱۳، ص۲۰۹/ القمی؛ ج۲، ص۶۱/ قصص الأنبیاءللجزایری؛ ص۲۶۷؛ «قال یا قوم الم یعدکم ... الی آخر» محذوف/ نورالثقلین

سّامری

۱
(طه/ ۸۵)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- إِنَّ فِی التَّابُوتِ الْأَسْفَلِ سِتَّهًًْ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ سِتَّهًًْ مِنَ الْآخِرِینَ فَأَمَّا السِّتَّهًُْ مِنَ الْأَوَّلِینَ فَابْنُ آدَمَ قَاتِلُ أَخِیهِ وَ فِرْعَوْنُ الْفَرَاعِنَهًِْ وَ السَّامِرِیُّ وَ الدَّجَّالُ کِتَابُهُ فِی الْأَوَّلِینَ وَ یَخْرُجُ فِی الْآخِرِینَ وَ هَامَانُ وَ قَارُونُ وَ السِّتَّهًُْ مِنَ الْآخِرِین.

امام علی ( در تابوت ته دوزخ شش نفر از امّت‌های پیشین جا دارند و شش نفر از امّت آخر زمان؛ امّا آن شش نفر که از پیشینیان‌اند فرزند آدم (است که برادرش را کشت و فرعون فرعون‌ها و سامری است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۲۶۰
الخصال؛ ج۲، ص۴۸۵ / نورالثقلین
بیشتر