آیه ۱۰ - سوره کهف

آیه إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً [10]

زمانى را [به خاطر بياور] كه آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: «پروردگارا! از سوى خودت رحمتى به ما عطا كن، و از كار [فرو بسته] ما راه نجاتى بر ايمان فراهم ساز».

زمانی را [به خاطر بیاور] که آن جوانان به غار پناه بردند

۱ -۱
(کهف/ ۱۰)

الصّادق ( فَقَالَ الصَّادِقَ (إِنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُوا فِی زَمَنِ مَلِکٍ جَبَّارٍ عَاتٍ وَ کَانَ یَدْعُو أَهْلَ مَمْلَکَتِهِ إِلَی عِبَادَهًِْ الْأَصْنَامِ فَمَنْ لَمْ یُجِبْهُ قَتَلَهُ وَ کَانَ هَؤُلَاءِ قَوْماً مُؤْمِنِینَ یَعْبُدُونَ اللَّهَ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ وَ وَکَّلَ الْمَلِکُ بِبَابِ الْمَدِینَهًِْ حَرَساً وَ لَمْ یَدَعْ أَحَداً یَخْرُجُ حَتَّی یَسْجُدَ الْأَصْنَامَ وَ خَرَجَ هَؤُلَاءِ بِعِلَّهًِْ الصَّیْدِ وَ ذَلِکَ أَنَّهُمْ مَرُّوا بِرَاعٍ فِی طَرِیقِهِمْ فَدَعَوْهُ إِلَی أَمْرِهِمْ فَلَمْ یُجِبْهُمْ وَ کَانَ مَعَ الرَّاعِی کَلْبٌ فَأَجَابَهُمُ الْکَلْبُ وَ خَرَجَ مَعَهُمْ فَقَالَ الصَّادِقَ (فَلَا یَدْخُلُ الْجَنَّهًَْ مِنَ الْبَهَائِمِ إِلَّا ثَلَاثَهًٌْ حِمَارُ بَلْعَمَ‌بْنِ‌بَاعُورَاءَ وَ ذِئْبُ یُوسُفَ (وَ کَلْبُ أَصْحَابِ الْکَهْفِ فَخَرَجَ أَصْحَابُ الْکَهْفِ مِنَ الْمَدِینَهًِْ بِعِلَّهًِْ الصَّیْدِ هَرَباً مِنْ دِینِ ذَلِکَ الْمَلِکِ فَلَمَّا أَمْسَوْا دَخَلُوا ذَلِکَ الْکَهْفَ وَ الْکَلْبُ مَعَهُم.

امام صادق (علیه السلام)- إِنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ در زمان پادشاهی ستمگر و جبّار زندگی می‌کردند که مردم تحت قلمرو خویش را به عبادت بتها فرا می‌خواند؛ پس هرکس که از قبول دعوت او سرباز می‌زد، وی را به قتل می‌رساند، و این‌ها (اصحاب کهف) گروهی مؤمن بودند که خدای متعال را عبادت می‌کردند. پادشاه بر دروازه‌ی شهر نگهبانانی گمارده بود که نمی‌گذاشتند احدی از آن شهر خارج شود، مگر آنکه در برابر بتها سجده کند. این گروه به بهانه‌ی شکارکردن از شهر خارج شدند. در بین راهشان به شبانی برخوردند و او را به‌سوی دین خود دعوت کردند، ولی او نپذیرفت. همراه آن شبان، سگی بود که دعوت آن‌ها را قبول کرد و به این ترتیب سگ با آنان از شهر خارج شد امام صادق (علیه السلام) فرمود: «فقط سه حیوان داخل بهشت می‌شوند: الاغ بلعم‌بن‌باعوراء، گرگ یوسف (علیه السلام) و سگ اصحاب کهف». اصحاب کهف به بهانه شکار و فرار از دین آن پادشاه، از شهر بیرون شدند. وقتی شب شد، وارد آن غار شدند درحالی‌که سگ نیز همراه آنان بود».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۴۳۰
بحارالأنوار، ج۱۴، ص۴۲۲/ القمی، ج۲، ص۳۱؛ «بحیلهًْ الصید» بدل «بعلهًْ الصید»
۱ -۲
(کهف/ ۱۰)

الصّادق ( عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْهُذَلِیِّ قَالَ: قَالَ لِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (یَا سُلَیْمَانُ مَنِ الْفَتَی قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ الْفَتَی عِنْدَنَا الشَّابُ قَالَ لِی أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ کَانُوا کُلُّهُمْ کُهُولًا فَسَمَّاهُمُ اللَّهُ فِتْیَهًًْ بِإِیمَانِهِمْ یَا سُلَیْمَانُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ اتَّقَی فَهُوَ الْفَتَی.

امام صادق (علیه السلام)- سلیمان‌بن‌جعفر هذلی گوید: امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: «ای سلیمان! فتی چه کسی است»؟ به ایشان گفتم: «جانم به فدایت، نزد ما فتی کسی است که جوان باشد». ایشان به من فرمود: «آیا ندانستی که اصحاب کهف میانسال بودند، ولی خداوند به‌واسطه‌ی ایمانشان آن‌ها را فتی نامید. ای سلیمان! فتی کسی است که به خدا ایمان آورد و تقوای الهی پیشه کند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۴۳۲
بحارالأنوار، ج۱۴، ص۴۲۸/ نورالثقلین/ البرهان؛ «بتفاوت»

و گفتند: «پروردگارا! از سوی خودت رحمتی به ما عطا کن، و از کار [فرو بسته] ما راه نجاتی بر ایمان فراهم ساز»

۲ -۱
(کهف/ ۱۰)

ابن‌عبّاس ( وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً أَیْ هَیِّیْء وَ أَصْلِحْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا مَا نَصِیبُ بِهِ الرُّشْدَ وَ هَیِّیْء لَنَا مَخْرَجاً مِنَ الْغَارِ بِسَلَامَهًٍْ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً یعنی از کار ما چیزی که به‌وسیله‌ی آن به هدایت می‌رسیم برای ما فراهم ساز و اصلاح کن و راه خروجی از غار که همراه سلامتی باشد برای ما فراهم کن.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۴۳۲
بحرالعرفان، ج۱۰، ص۱۲۰
بیشتر