آیه وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ فِي الْمَدينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ يَسْتَخْرِجا كَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْري ذلِكَ تَأْويلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً [82]
و امّا آن ديوار، از آنِ دو نوجوان يتيم در آن شهر بود؛ و زير آن، گنجى متعلّق به آن دو وجود داشت؛ و پدرشان مرد صالحى بود؛ و پروردگار تو مىخواست آنها به حدّ بلوغ برسند و گنجشان را بيرون آوردند؛ اين رحمتى از پروردگارت بود؛ و من آن [كارها] را خودسرانه انجام ندادم؛ اين بود راز آنچه نتوانستى در برابر آن شكيبايى كنى.
الصّادق ( عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ مَا کَانَ ذَهَباً وَ لَا فِضَّهًًْ وَ إِنَّمَا کَانَ أَرْبَعَ کَلِمَاتٍ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا مَنْ أَیْقَنَ بِالْمَوْتِ لَمْ یَضْحَکْ سِنُّهُ وَ مَنْ أَیْقَنَ بِالْحِسَابِ لَمْ یَفْرَحْ قَلْبُهُ وَ مَنْ أَیْقَنَ بِالْقَدَرِ لَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ.
امام صادق (علیه السلام)- صفوان جمّال گوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد کلام خداوند متعال: وَ امّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی المَدِینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما سؤال کردم. امام (علیه السلام) فرمود: «آن گنج طلا و نقره نبود بلکه در آن لوحی بود که چهار کلمه روی او نوشته بودند: منم خدا که جز من خدایی نیست، هرکس به مرگ یقین داشته باشد، نمیخندد، هرکس به حساب روز قیامت معتقد باشد خوشحال نمیگردد، و هرکس به مقدّرات اعتقاد پیدا کند از کسی جز خداوند نمیترسد».
الباقر ( عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أبِیجَعْفَرٍ (فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما قَالَ وَ اللَّهِ مَا کَانَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لَا فِضَّهًٍْ وَ مَا کَانَ إِلَّا لَوْحاً فِیهِ کَلِمَاتٌ أَرْبَعُ إِنِّی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِی عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْمَوْتِ کَیْفَ یَفْرَحُ قَلْبُهُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْأَیْقَنَ بِالْحِسَابِ کَیْفَ تَضْحَکُ سِنُّهُ وَعَجِبْتُلِمَنْأَیْقَنَ بِالْقَدَرِ کَیْفَ یَسْتَبْطِئُ اللَّهَ فِی رِزْقِهِ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ یَرَی النَّشْأَهًَْ الْأُولَیکَیْفَ یُنْکِرُالنَّشْأَهًَْ الْآخِرَهًَْ.
امام باقر (علیه السلام)- علاء از امام باقر (علیه السلام) نقل میکند که در مورد وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما، فرمود: «به خدا سوگند، آن گنج طلا و نقره نبود و فقط یک لوح بود که روی آن چهار جمله نوشته شده بود که: من خدایی هستم که هیچ خدایی جز من وجود ندارد و محمّد (صلی الله علیه و آله) فرستادهی من است. تعجب میکنم کسی که به مرگ یقین دارد چگونه قلبش خوشحال میشود؟! و تعجّب میکنم کسی که به حساب روز قیامت یقین دارد چگونه دندانش میخندد؟! و تعجب میکنم کسی که به قضا و قدر ایمان دارد چگونه در رزق خود نسبت بیاعتنایی و کندی به خدا میدهد؟! و تعجّب میکنم از کسی که خلقکردن اولیه انسان را دیده است چگونه زنده شدن در آخرت را انکار میکند؟!
الرّضا ( عَنْ عَلِیِّبْنِأَسْبَاطٍ قَالَ: سَمِعْتُ أباالحسنالرضا (یَقُولُ کَانَ فِی الْکَنْزِ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما کَانَ فِیهِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْمَوْتِ کَیْفَ یَفْرَحُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْقَدَرِ کَیْفَ یَحْزَنُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ رَأَی الدُّنْیَا وَ تَقَلُّبَهَا بِأَهْلِهَا کَیْفَ یَرْکَنُ إِلَیْهَا وَ یَنْبَغِی لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ أَنْ لَا یَتَّهِمَ اللَّهَ فِی قَضَائِهِ وَ لَا یَسْتَبْطِئَهُ فِی رِزْقِه.
امام رضا (علیه السلام)- علیبناسباط گوید: شنیدم امام رضا (علیه السلام) فرمود: در آن گنجی که خداوند دربارهی آن فرمود: وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما؛ [این جملات بود:] بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. در عجبم از کسی که به مرگ ایمان دارد، چگونه شادی میکند و در عجبم از کسی که به قضاوقدر یقین دارد، چگونه غمگین میگردد و در عجبم از کسی که دنیا و بازی آن با اهل خود را میبیند، چگونه باز هم به آن دل میبندد و کسی که دربارهی خداوند اندیشه کند، سزاوار است که خداوند را در مورد آنچه که برایش مقدّر شده، مقصر نداند و فکر نکند که خداوند در روزیرساندن به او کندی به خرج میدهد.
الرّضا ( عَنِ الرِّضَا (عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (أَنَّهُ قَالَ: وُجِدَ لَوْحٌ تَحْتَ حَائِطِ مَدِینَهًٍْ مِنَ الْمَدَائِنِ فِیهِ مَکْتُوبٌ أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَ مُحَمَّدٌ نَبِیِّی عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْمَوْتِ کَیْفَ یَفْرَحُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْقَدَرِ کَیْفَ یَحْزَنُ وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اخْتَبَرَ الدُّنْیَا کَیْفَ یَطْمَئِنُّ إِلَیْهَا وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ الْحِسَابَ کَیْفَ یُذْنِب.
امام رضا (علیه السلام)- امام رضا (علیه السلام) از پدرانش از امام حسین (علیه السلام) روایت کرده که فرموده است: زیر دیوار یکی از شهرها لوحی پیدا شده که بر روی آن نوشته شده بود: من همان خدایی هستم که هیچ خدایی جز من وجود ندارد و محمد (صلی الله علیه و آله) پیامبر من است. در عجبم از کسی که به مرگ یقین دارد چگونه خوشحال میشود؟! و در عجبم از کسی که به قضا و قدر یقین دارد چگونه ناراحت میشود؟! و در عجبم از کسی که دنیا را آزمایش کرده است چگونه به آن اعتماد میکند؟! و در عجبم از کسی که به حساب روز قیامت یقین دارد چگونه گناه میکند؟!
الرّسول ( عَنْ عَلِیِّبْنِأَبِیطَالِبٍ (قَالَ قُلْتُ یَا رسول الله (أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما مَا ذَلِکَ الْکَنْزُ الَّذِی أَقَامَ الخِضْر (الْجِدَارَ {عَلَیْهِ} فَقَالَ یا علی (لَوْحٌ مِنْ ذَهَبٍ مَکْتُوبٌ فِیهِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا مَدْفُونٌ فِی هُوَ أَنَا اللَّهُ الْوَاحِدُ لَا شَرِیکَ لِی مُحَمَّدٌ رَسُولُاللَّهِ (عَبْدِی أَخْتِمُ بِهِ رُسُلِی عَجَباً لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْمَوْتِ ثُمَّ هُوَ یَفْرَحُ وَ عَجَباً لِمَنْ رَأَی الدُّنْیَا وَ تَقَلُّبَهَا بِأَهْلِهَا ثُمَّ هُوَ یَطْمَئِنُّ إِلَیْهَا وَ عَجَباً لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْقَدَرِ ثُمَّ هُوَ یَأْسَفُ وَ عَجَباً لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْحِسَابِ غَداً ثُمَّ هُوَ لَا یَعْمَلُ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- از علیّبنابیطالب (علیه السلام) [روایت است که] فرمود: عرض کردم: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! از سخن خدای عزّوجلّ: وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما به من خبر بده که آن گنج چیست که خضر (علیه السلام) دیوار را بر روی آن برپا داشت»؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای علی (علیه السلام)! علم دفن شدهای است که در صفحهای از طلا است. در آن نوشته شده است؛ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ؛ معبودی جز من نیست که خداوند یکتای پیروزم. شریکی برای من نیست. محمّد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و بندهی من است که با او پیامبرانم را به پایان میرسانم. شگفتا از کسی که به آتش [دوزخ] یقین دارد سپس او میخندد و شگفتا از کسی که به مرگ یقین دارد و سپس او شادی میکند و شگفتا از کسی که دنیا و زیرورو کردن اهلش را میبیند و سپس او به آن اطمینان پیدا میکند و شگفتا از کسی که به قضاوقدر یقین دارد و سپس او تأسف میخورد و شگفتا از کسی که به حساب فردا یقین دارد و سپس او کار نمیکند».
الرّضا ( أَحْمَدَبْنِعُمَرَ الْحَلَبِیِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی الرضا (بِمِنًی فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ کُنَّا أَهْلَ بَیْتِ عَطِیَّهًٍْ وَ سُرُورٍ وَ نِعْمَهًٍْ وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ أَذْهَبَ بِذَلِکَ کُلَّهُ حَتَّی احْتَجْتُ إِلَی مَنْ کَانَ یَحْتَاجُ إِلَیْنَا فَقَالَ لِی یَا أَحْمَدُ مَا أَحْسَنَ حَالَکَ یَا أَحْمَدَبْنَعُمَرَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ حَالِی مَا أَخْبَرْتُکَ فَقَالَ لِی یَا أَحْمَدُ أَ یَسُرُّکَ أَنَّکَ عَلَی بَعْضِ مَا عَلَیْهِ هَؤُلَاءِ الْجَبَّارُونَ وَ لَکَ الدُّنْیَا مَمْلُوَّهًًْ ذَهَباً فَقُلْتُ لَا وَ اللَّهِ یَا ابْنَ رسول الله (فَضَحِکَ ثُمَّ قَالَ تَرْجِعُ مِنْ هَاهُنَا إِلَی خَلَفٍ فَمَنْ أَحْسَنُ حَالًا مِنْکَ وَ بِیَدِکَ صِنَاعَهًٌْ لَا تَبِیعُهَا بِمِلْءِ الْأَرْضِ ذَهَباً أَ لَا أُبَشِّرُکَ قُلْتُ نَعَمْ فَقَدْ سَرَّنِیَ اللَّهُ بِکَ وَ بِآبَائِکَ فَقَالَ لِی أبوجعفر (فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما لَوْحٌ مِنْ ذَهَبٍ فِیهِ مَکْتُوبٌ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُاللَّهِ (عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْمَوْتِ کَیْفَ یَفْرَحُ وَ مَنْ یَرَی الدُّنْیَا وَ تَغَیُّرَهَا بِأَهْلِهَا کَیْفَ یَرْکَنُ إِلَیْهَا وَ یَنْبَغِی لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ أَنْ لَا یَسْتَبْطِئَ اللَّهَ فِی رِزْقِهِ وَ لَا یَتَّهِمَهُ فِی قَضَائِهِ ثُمَّ قَالَ رَضِیتَ یَا أَحْمَدُ قَالَ قُلْتُ عَنِ اللَّهِ تَعَالَی وَ عَنْکُمْ أَهْلَ الْبَیْت.
امام رضا (علیه السلام)- احمدبنعمر حلبی گوید: خدمت امام رضا (علیه السلام) هنگامیکه در منا بود رسیدم و عرض کردم: «فدایت شوم! ما خاندانی بودیم اهل نعمت و بخشش و همواره در رفاه و آسایش زندگی میکردیم ولی اکنون همهی آنها از بین رفت، و اینک نیازمند کسانی شدهایم که به ما در زندگی خود نیاز داشتند». امام (علیه السلام) فرمود: «ای احمد! چه اندازه حالت خوب میباشد»!، عرض کردم: «فدایت شوم! حال من همان است که گفتم». فرمود: «ای احمد دلت میخواهد مانند این جبّاران زندگی کنی و طلاهای دنیا برایت فراهم شود». گفتم: «نه به خداوند سوگند به این وضع راضی نخواهم شد». دراینهنگام امام رضا (علیه السلام) خندیدند و فرمود: «اینک از اینجا برمیگردید به عقب کدام شخص حالش بهتر از شما میباشد تو اکنون متاعی داری که به دنیای پر از طلا نمیدهی اینک تو را مژدهای بدهم»، عرض کردم: «بفرمایید خداوند مرا بهوسیلهی تو و پدرانت خوشحال گرداند». امام جواد (علیه السلام) به من فرمود: مقصود از آیهی شریفه: وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما لَوْحٌ مِنْ ذَهَبٍ فِیهِ مَکْتُوبٌ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، آن است که آن لوحی از طلا بود که در آن نوشته شده بود: بهنام خداوند بخشندهی مهربان؛ خدایی جز خدای واحد نیست و محمّد (صلی الله علیه و آله) فرستادهی او میباشد. درعجبم از کسانی که به مرگ یقین دارند ولی خوشحالی میکنند و تغیّرات دنیا را مشاهده میکنند باز هم به آن اعتماد مینمایند، لازم است کسانی که به خداوند اعتقاد و ایمان دارند از تأخیر روزی خداوند ناراحت نشوند، و خدا را در قضایش متّهم نکنند، بعدا گفتند: «ای احمد راضی شدی». گفتم: «آری از خدا و شما اهل بیت راضی هستم».
الباقر ( عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (قَالَ: کَمْ مِنْ إِنْسَانٍ لَهُ حَقٌّ لَا یَعْلَمُ بِهِ قُلْتُ وَ مَا ذَاکَ أَصْلَحَکَ اللَّهُ قَالَ إِنَّ صَاحِبَیِ الْجِدَارِ کَانَ لَهُمَا کَنْزٌ تَحْتَهُ لَا یَعْلَمَانِ بِهِ أَمَا إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ بِذَهَبٍ وَ لَا فِضَّهًٍْ قُلْتُ وَ مَا کَانَ قَالَ کَانَ عِلْماً قُلْتُ فَأَیُّهُمَا أَحَقُّ بِهِ قَالَ الْکَبِیرُ کَذَلِکَ نَقُولُ نَحْنُ.
امام باقر (علیه السلام)- ابوبصیر گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: «چه بسا انسانی که حقّی دارد و نسبت به آن غافل است». گفتم: «خدایت به سلامت دارد، آن حق چیست»؟ فرمود: «در زیر آن دیوار گنجی بود که متعلّق به آن دو کودک بود و آنها نسبت به آن گنج آگاهی نداشتند؛ بدان که آن گنج، نه از طلا بود و نه از نقره». گفتم: «پس چه بود»؟ فرمود: «در آن علمی بود». پرسیدم: «پس کدامیک نسبت به آن شایستهتر بودند»؟ فرمود: «به عقیدهی ما فرد بزرگتر نسبت به آن شایستهتر بود».
الصّادق ( ثُمَّ قَالَ الخِضْر (وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً وَ لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ الْکَنْزُ بِذَهَبٍ وَ لَا فِضَّهًٍْ وَ لَکِنْ کَانَ لَوْحاً مِنْ ذَهَبٍ فِیهِ مَکْتُوبٌ عَجَبٌ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْمَوْتِ کَیْفَ یَفْرَحُ عَجَبٌ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْقَدَرِ کَیْفَ یَحْزَنُ عَجَبٌ لِمَنْ أَیْقَنَ أَنَّ الْبَعْثَ حَقٌّ کَیْفَ یَظْلِمُ عَجَبٌ لِمَنْ یَرَی الدُّنْیَا وَ تَصَرُّفَ أَهْلِهَا حَالًا بَعْدَ حَالٍ کَیْفَ یَطْمَئِنُّ إِلَیْهَا وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً کَانَ بَیْنَهُمَا وَ بَیْنَ هَذَا الْأَبِ الصَّالِحِ سَبْعُونَ أَباً فَحَفِظَهُمَا اللَّهُ بِصَلَاحِهِ ثُمَّ قَالَ فَأَرادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ یَسْتَخْرِجا کَنزَهُما فَتَبَرَّأَ مِنَ الْإِبَانَهًِْ فِی آخِرِ الْقِصَصِ وَ نَسَبَ الْإِرَادَهًَْ کُلَّهَا إِلَی اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ فِی ذَلِکَ لِأَنَّهُ لَمْ یَکُنْ بَقِیَ شَیْءٌ مِمَّا فَعَلَهُ فَیُخْبِرَ بِهِ بَعْدُ وَ یُصَیِّرَ مُوسَی (بِهِ مُخْبِراً وَ مُصْغِیاً إِلَی کَلَامِهِ تَابِعاً لَهُ فَتَجَرَّدَ مِنَ الْإِبَانَهًِْ وَ الْإِرَادَهًِْ تَجَرُّدَ الْعَبْدِ الْمُخْلِصِ ثُمَّ صَارَ مُتَّصِلًا مِمَّا أَتَاهُ مِنْ نِسْبَهًِْ الْإِبَانَهًِْ فِی أَوَّلِ الْقِصَّهًِْ وَ مِنِ ادِّعَاءِ الِاشْتِرَاکِ فِی ثَانِی الْقِصَّهًِْ فَقَالَ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذلِکَ تَأْوِیلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً.
امام صادق (علیه السلام)- خضر (علیه السلام) گفت: وَ امّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمدِینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً؛ و آن گنج از طلا و نقره نیست بلکه لوحی از طلا است و در آن نوشته شده: عجب است از کسی که یقین به مرگ دارد چگونه شادی مینماید، عجب است از کسی که یقین به مقدّرات و مشیّت الهی دارد و با این حال محزون است [که چرا چنین است و چنان و من بیمار و فلان شخص سالم و یا من فقیرم و فلانی ثروتمند] عجب است از کسی که یقین به قیامت و حشر دارد و [به دیگران و یا به خود] ظلم میکند، عجب است از کسی که میبیند دنیا و اهل دنیا را که در تغییر و تبدیلند [که هر روزی کسی بالا میرود و عزیز و ثروتمند میشود و یکی خوار و فقیر میگردد] با وجود این دل به دنیا میبندد و میل به او دارد. و فاصلهی میان دو پسر یتیم و پدر صالحشان هفتاد نسل میباشد و خداوند حفظ حرمت آن دو پسر را فرمود. به جهت صالحبودن آن پدر، و خداوند اراده فرموده بود که چون آن دو پسر به حدّ رشد و کمال عقل برسند، گنج خود را بیرون آورند [و از آن پند بگیرند و به درجهی کمال آدمیّت برسند]، رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذلِکَ تَأْوِیلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً و این بود تأویل و اسرار باطنی آنچه را که تو طاقت و توانایی دیدن آنها را نداشتی.
السّجّاد ( رُوِیَ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ (قَالَ ذَاتَ یَوْمٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ ... أَلَا إِنَّ اللَّهَ ذَکَرَ أَقْوَاماً بِآبَائِهِمْ فَحَفِظَ الْأَبْنَاءَ بِالْآبَاءِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً وَ لَقَدْ أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ آبَائِهِ (کَانَ الْعَاشِرَ مِنْ وُلْدِهِ وَ نَحْنُ عِتْرَهًُْ رَسُولِ اللَّهِ (فَاحْفَظُونَا لِرَسُولِ اللَّهِ قَالَ فَرَأَیْتُ النَّاسَ یَبْکُونَ مِنْ کُلِّ جَانِب.
امام سجاد (علیه السلام)- در روایت است که روزی امام سجّاد (علیه السلام) فرمود: ای مردم! ... آگاه باشید که حق تعالی جماعتی را به سبب پدران یاد میکند و پسران را به خاطر پدران؛ چنانکه در کلام خود یاد کرده که پدرشان مرد صالحی بود. از پدران بزرگوار به من رسیده است که آن صالح از پدر دهم آن دو یتیم بوده، و ما خود عترت رسول خدائیم، پس ما را به خاطر روح رسول خدا (صلی الله علیه و آله) محافظت کنید و رعایت جانب ما را فرو مگذارید، پس از هر جانب در این مجلس فغان و گریه برخاست.
الحسین ( عَنْ یَزِیدَ بْنِ رُومَانَ قَالَ: دَخَلَ نَافِعُ بْنُ الْأَزْرَقِ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (مَعَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ فِی الْحِجْرِ فَجَلَسَ إِلَیْهِمَا ... فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْن (یَا ابْنَالْأَزْرَقِ أَسْأَلُکَ عَنْ مَسْأَلَهًٍْ فَأَجِبْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما إِلَی قَوْلِهِ کَنزَهُما مَنْ حُفِظَ فِیهِمَا قَالَ أَبُوهُمَا قَالَ فَأَیُّهُمَا أَفْضَلُ أَبُوهُمَا أَمْ رَسُولُاللَّهِ (وَ فَاطِمَهًُْ (قَالَ لَا بَلْ رَسُولُاللَّهِ (وَ فَاطِمَهًُْبِنْتُ رَسُولِاللَّهِ (قَالَ فَمَا حُفِظْنَا حَتَّی حَالَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ الْکُفْرِ.
امام حسین (علیه السلام)- یزیدبنرومان گوید: نافع بن ازرق وارد مسجد الحرام شد و حسینبنعلی (علیه السلام) به همراه عبداللهبنعباس در حجر بود پس او نزد آن دو نشست ... امام حسین (علیه السلام) فرمود: ای نافع! سؤالی از تو دربارهی این آیه میپرسم، به من بگو: وَ امّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتیمَیْنِ فِی الْمدینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ یَسْتَخْرِجا کَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْری ذلِکَ تَأْویلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً؛ بهواسطهی چه کسانی آن دو کودک حفظ شدند»؟ او گفت: «پدر و مادر آنها». حضرت فرمود: «پس کدامیک برتر است؟ پدر آنها و یا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و فاطمه (سلام الله علیها)»؟ گفت: «البتّه که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و دختر او فاطمه (سلام الله علیها) برتر هستند». حضرت فرمود: «پس آیا خداوند ما را حفظ نکرده که ما از کفر به دور بمانیم»؟
الصّادق ( احْفَظُوا فِینَا مَا حَفِظَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ فِی الْیَتِیمَیْنِ وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً.
امام صادق (علیه السلام)- آن ملاحظهای که برای بندهی صالح نسبت به دو فرزندش نمودند شما نیز نسبت به ما همان ملاحظه را داشته باشید که در قرآن میفرماید: وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً.
الرّسول ( عَنْ جَعْفَرِبْنِمُحَمَّدٍ (عَنْ آبَائِهِ (أَنَّ النَّبِیَّ (قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَیَخْلُفُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ فِی أَهْلِهِ وَ مَالِهِ وَ إِنْ کَانَ أَهْلُهُ أَهْلَ سَوْءٍ ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآیَهًَْ إِلَی آخِرِهَا وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- از امام باقر (علیه السلام) روایت است: پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند به بندهی نیکوکارش بعد از مرگش، در مورد فرزندان و مال او پاداش میدهد؛ هرچند که فرزندان او انسانهای بدی باشند. سپس حضرت این آیه را تلاوت نمود: وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً.
الصّادقین ( یُحْفَظُ الْأَطْفَالُ بِأَعْمَالِ آبَائِهِمْ کَمَا حَفِظَ اللَّهُ الْغُلَامَیْنِ بِصَلَاحِ أَبِیهِمَا.
امام باقر و امام صادق (علیها السلام)- کودکان بهواسطهی کردار پدرانشان حفظ میشوند. همانطورکه خداوند آن دو کودک را بهواسطهی نیکی پدرشان حفظ نمود.
الصّادق ( عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (یَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ لَیُفْلِحُ بِفَلَاحِ الرَّجُلِ الْمُؤْمِنِ وُلْدَهُ وَ وُلْدَ وُلْدِهِ وَ یَحْفَظُهُ فِی دُوَیْرَتِهِ وَ دُوَیْرَاتٍ حَوْلَهُ فَلَا یَزَالُونَ فِی حِفْظِ اللَّهِ لِکَرَامَتِهِ عَلَی اللَّهِ ثُمَّ ذَکَرَ الْغُلَامَیْنِ فَقَالَ وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ شَکَرَ صَلَاحَ أَبَوَیْهِمَا لَهُمَا.
امام صادق (علیه السلام)- اسحاقبنعمّار گوید: شنیدم امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند بهواسطهی صالحبودن انسان مؤمن، فرزندان او و فرزندانِ فرزندان او را و نیز اهل خانهی او را و نیز اهالی خانههای اطراف او را حفظ میکند و آنان همواره در پناه خداوند هستند و این به خاطر مقامی است که انسان صالح در نزد خداوند دارد. آنگاه حضرت داستان آن دو کودک را ذکر کرد و فرمود: وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً آیا ندیدی که خداوند چگونه نیکوکاری آن مرد را در مورد فرزندانش سپاس گفت.
علیبنابراهیم ( إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِذَا ظَلَمَ الرَّجُلُ الْیَتِیمَ وَ کَانَ مُسْتَحِلًّا لَمْ یَحْفَظْ وُلْدَهُ وَ وَکَلَهُمْ إِلَی أَبِیهِمْ وَ إِنْ کَانَ صَالِحاً حَفِظَ وُلْدَهُ فِی صَلَاحِ أَبِیهِمْ وَ الدَّلِیلُ عَلَی ذَلِکَ قَوْلُهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً إِلَی قَوْلِهِ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِأَنَّ اللَّهَ لَا یَظْلِمُ الْیَتَامَی لِفَسَادِ أَبِیهِمْ وَ لَکِنْ یَکِلُ الْوَلَدَ إِلَی أَبِیهِ وَ إِنْ کَانَ صَالِحاً حَفِظَ وَلَدَهُ بِصَلَاحِه.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- هنگامیکه مردی، به یتیم ظلم کند و این ظلم را حلال بداند، خدای تبارکوتعالی فرزندانش را حفظ نمیکند و آنها را به پدرشان واگذار میکند و اگر صالح باشد، فرزندانش را به صلاح پدرشان حفظ میکند و دلیل براینمطلب سخن خداوند تبارکوتعالی است: وَ امّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتیمَیْنِ فِی المَدینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ یَسْتَخْرِجا کَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّک چون خداوند به یتیمان به خاطر فساد پدرشان ظلم نمیکند ولکن فرزند را به پدرش واگذار میکند و اگر صالح باشد فرزندش را به صلاح او حفظ میکند.
الصّادق ( لَمَّا أَقَامَ الْعَالِمُ الْجِدَارَ أَوْحَی اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَی مُوسَی (أَنِّی مُجَازِی الْأَبْنَاءِ بِسَعْیِ الْآبَاءِ إِنْ خَیْراً فَخَیْرٌ وَ إِنْ شَرّاً فَشَرٌّ لَا تَزْنُوا فَتَزْنِیَ نِسَاؤُکُمْ وَ مَنْ وَطِئَ فِرَاشَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وُطِئَ فِرَاشُهُ کَمَا تَدِینُ تُدَانُ.
امام صادق (علیه السلام)- وقتی که آن عالم دیوار را بر پا داشت، خدای متعال به موسی (علیه السلام) وحی کرد: من پسران را بهواسطهی عمل پدرانشان جزا میدهم، اگر خیر انجام داده باشند، جزای خیر و اگر مرتکب شرّ شده باشند، جزای بد و شرّ، زنا نکنید که زنان شما مورد زنا واقع میشوند و هرکس در بستر زنی با او همخوابه شود مسلّما همسرش در بستر او همآغوش دیگری میگردد، همانطور که عمل کنید جزا داده میشوید.
الصّادق ( إِنَّ اللَّهَ لَیَحْفَظُ وُلْدَ الْمُؤْمِنِ إِلَی أَلْفِ سَنَهًٍْ وَ إِنَّ الْغُلَامَیْنِ کَانَ بَیْنَهُمَا وَ بَیْنَ أَبَوَیْهِمَا سَبْعُمِائَهًِْ سَنَهًٍْ.
امام صادق (علیه السلام)- خداوند ذرّیّهی مؤمن را تا هزار سال حفظ میکند و میان آن دو کودک و والدینشان، هفتصد سال فاصله بود.
الصّادق ( وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً کَانَ بَیْنَهُمَا وَ بَیْنَ هَذَا الْأَبِ الصَّالِحِ سَبْعُونَ أَباً فَحَفِظَهُمَا اللَّهُ بِصَلَاحِهِ.
امام صادق (علیه السلام)- وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً کَانَ بَیْنَهُمَا؛ بین او و این دو پسر هفتاد پدر دیگر قرار داشتند که حقّ تعالی با صلاح خود این دو پسر را محافظت فرمود.
ابنعبّاس ( وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً بَیَّنَ سُبْحَانَهُ أَنَّهُ حَفِظَ الْغُلَامَیْنِ بِصَلَاحِ أَبِیهِمَا وَ لَمْ یَذْکُرْ مِنْهُمَا صَلَاحاً.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً، خداوند سبحان بیان فرمود: «دو نوجوان را به صلاح پدر و مادرشان حفظ کرد و شایستگی از آن دو [نوجوان] بیان نفرمود».
الصّادق ( إِنَّ اللَّهَ لَیَحْفَظُ وُلْدَ الْمُؤْمِنِ إِلَی أَلْفِ سَنَهًٍْ وَ إِنَّ الْغُلَامَیْنِ کَانَ بَیْنَهُمَا وَ بَیْنَ أَبَوَیْهِمَا سَبْعُمِائَهًِْ سَنَهًٍْ.
امام صادق (علیه السلام)- خداوند ذرّیّهی مؤمن را تا هزار سال حفظ میکند و میان آن دو کودک و والدینشان، هفتصد سال فاصله بود.