آیه ۵۱ - سوره کهف

آیه ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً [51]

هرگز آن‌ها (ابليس و فرزندانش) را به هنگام آفرينش آسمان‌ها و زمين، و نه به هنگام آفرينش خودشان، حاضر نساختم؛ و هيچ‌گاه گمراه‌كنندگان را دستيار خود قرار نمى‌دادم.

هرگز آن‌ها ابلیس و فرزندانش) را به هنگام آفرینش آسمان‌ها و زمین، و نه به هنگام آفرینش خودشان، حاضر نساختم

۱ -۱
(کهف/ ۵۱)

الباقر ( عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ (فَذَکَرْتُ اخْتِلَافَ الشِّیعَهًِْ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ لَمْ یَزَلْ فَرْداً مُتَفَرِّداً فِی الْوَحْدَانِیَّهًِْ ثُمَّ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ فَاطِمَهًَْ (فَمَکَثُوا أَلْفَ دَهْرٍ ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْیَاءَ وَ أَشْهَدَهُمْ خَلْقَهَا وَ أَجْرَی عَلَیْهَا طَاعَتَهُمْ وَ جَعَلَ فِیهِمْ مَا شَاءَ وَ فَوَّضَ أَمْرَ الْأَشْیَاءِ إِلَیْهِمْ فِی الْحُکْمِ وَ التَّصَرُّفِ وَ الْإِرْشَادِ وَ الْأَمْرِ وَ النَّهْیِ فِی الْخَلْقِ لِأَنَّهُمُ الْوُلَاهًُْ فَلَهُمُ الْأَمْرُ وَ الْوَلَایَهًُْ وَ الْهِدَایَهًُْ فَهُمْ أَبْوَابُهُ وَ نُوَّابُهُ وَ حُجَّابُهُ یُحَلِّلُونَ مَا شَاءَ وَ یُحَرِّمُونَ مَا شَاءَ وَ لَا یَفْعَلُونَ إِلَّا مَا شَاءَ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ فَهَذِهِ الدِّیَانَهًُْ الَّتِی مَنْ تَقَدَّمَهَا غَرِقَ فِی بَحْرِ الْإِفْرَاطِ وَ مَنْ نَقَصَهُمْ عَنْ هَذِهِ الْمَرَاتِبِ الَّتِی رَتَّبَهُمُ اللَّهُ فِیهَا زَهَقَ فِی بَرِّ التَّفْرِیطِ وَ لَمْ یُوَفِّ آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ فِیمَا یَجِبُ عَلَی الْمُؤْمِنِ مِنْ مَعْرِفَتِهِمْ ثُمَّ قَالَ خُذْهَا یَا مُحَمَّدُ فَإِنَّهَا مِنْ مَخْزُونِ الْعِلْمِ وَ مَکْنُونِهِ.

امام باقر (علیه السلام)- محمّدبن‌سنان گوید: خدمت امام باقر (علیه السلام) بودم؛ سخن از اختلاف شیعه به میان آمد فرمود: «خداوند پیوسته یکتا و تنها در وحدانیّت خویش بود سپس محمّد و علی و فاطمه (را آفرید؛ یک میلیون سال گذشت آنگاه اشیاء را آفرید و آن‌ها را گواه بر آفرینش اشیاء قرار داد و اطاعت ایشان را لازم گردانید و هرچه مایل بود در آن‌ها قرار داد و اختیار اشیاء را به ایشان سپرد آن‌ها جانشین خدا هستند هرچه را بخواهند حلال می‌کنند و هرچه را بخواهند حرام و جز آنچه خدا بخواهد انجام نمی‌دهند. این دیانت و راهی است که هرکه از آن تجاوز کند هلاک می‌شود و هرکه عقب بماند نابود می‌گردد این مطلب را در خاطر بسپار که از مکنون علم و اسرار است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۱۲
بحارالأنوار، ج۲۵، ص۳۳۹

و من هیچ‌گاه گمراه‌کنندگان را دستیار خود قرار نمی‌دهم

۲ -۳
(کهف/ ۵۱)

امیرالمؤمنین ( عَنْ جَبَلَهًَْ‌بْنِ‌سُحَیْمٍ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: لَمَّا بُویِعَ أمیرالمومنین علِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ (بَلَغَهُ أَنَّ مُعَاوِیَهًَْ قَدْ تَوَقَّفَ عَنْ إِظْهَارِ الْبَیْعَهًِْ لَهُ وَ قَالَ إِنْ أَقَرَّنِی عَلَی الشَّامِ وَ أَعْمَالِیَ الَّتِی وَلَّانِیهَا عُثْمَانُ بَایَعْتُهُ فَجَاءَ الْمُغِیرَهًُْ إِلَی أمیرالمومنین (فَقَالَ لَهُ یَا أمیرالمؤمنین (إِنَّ مُعَاوِیَهًَْ مَنْ قَدْ عَرَفْتَ وَ قَدْ وَلَّاهُ الشَّامَ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ فَوَلِّهِ أَنْتَ کَیْمَا تَتَّسِقَ عُرَی الْأُمُورِ ثُمَّ اعْزِلْهُ إِنْ بَدَا لَکَ فَقَالَ لَهُ أمیرالمؤمنین (أَ تَضْمَنُ لِی عُمُرِی یَا مُغِیرَهًُْ فِیمَا بَیْنَ تَوْلِیَتِهِ إِلَی خَلْعِهِ قَالَ لَا قَالَ لَا یَسْأَلُنِیَ اللَّهُ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ عَنْ تَوْلِیَتِهِ عَلَی رَجُلَیْنِ مِنَ الْمُسْلِمِینَ لَیْلَهًًْ سَوْدَاءَ أَبَداً وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً.

امام علی (علیه السلام)- جبلۀبن‌سُحَیم گوید: وقتی مردم با امیرالمومنین علی (علیه السلام) بیعت کردند، به وی خبر رسید که معاویه از بیعت امتناع کرده و گفته است: «اگر مرا بر شام و مناطقی که عثمان منصوب کرده بود باقی گذارد، با وی بیعت خواهم کرد». لذا مغیره نزد امیرالمومنین (علیه السلام) آمد و گفت: «ای امیرالمومنین، معاویه را که میشناسی که خلیفه پیش از تو وی را به عنوان والی شام منصوب کرده بود تو نیز وی را بر این ناحیه باقی گذار تا امور سامان یابد و سپس در صورتیکه بر تو خروج کرد وی را عزل کن». امیرالمومنین (علیه السلام) به او فرمود: نای مغیره! آیا ضمانت میکنی که در فاصله نصب و عزل او زنده باشم»؟ گفت: «نه». فرمود: «آیا خداوند در مورد نصب وی به عنوان والی بر حتی دو نفر مسلمان به مدت یک شب، مرا بازخواست نمیکند؟ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمضِلِّینَ عَضُداً».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۱۲
بحارالأنوار، ج۳۲، ص۳۸۶/ نورالثقلین
۲ -۴
(کهف/ ۵۱)

امیرالمؤمنین ( وَ أَعْجَبُ الْعَجَبِ أَنَّهُ لَمَّا رَأَی رَبِّی تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَدْ رَدَّ إِلَیَّ حَقِّی وَ أَقَرَّهُ فِی مَعْدِنِهِ وَ انْقَطَعَ طَمَعُهُ أَنْ یَصِیرَ فِی دِینِ اللَّهِ رَابِعاً وَ فِی أَمَانَهًٍْ حَمَلْنَاهَا حَاکِماً کَرَّ عَلَی الْعَاصِی ابْنِ الْعَاصِ فَاسْتَمَالَهُ فَمَالَ إِلَیْهِ ثُمَّ أَقْبَلَ بِهِ بَعْدَ أَنْ أَطْعَمَهُ مِصْرَ وَ حَرَامٌ عَلَیْهِ أَنْ یَأْخُذَ مِنَ الْفَیْءِ فَوْقَ قِسْمَتِهِ دِرْهَماً وَ حَرَامٌ عَلَی الرَّاعِی إِیصَالُ دِرْهَمٍ إِلَیْهِ فَوْقَ حَقِّهِ فَأَقْبَلَ یَخْبِطُ الْبَلَاءَ بِالظُّلْمِ وَ یَطَؤُهَا بِالْغَشْمِ فَمَنْ تَابَعَهُ أَرْضَاهُ وَ مَنْ خَالَفَهُ نَاوَأَهُ ثُمَّ تَوَجَّهَ إِلَیَّ نَاکِثاً عَلَیْنَا مُغَیِّراً فِی الْبِلَادِ شَرْقاً وَ غَرْباً وَ یَمِیناً وَ شِمَالًا وَ الْأَنْبَاء تَأْتِینِی وَ الْأَخْبَارُ تَرِدُ عَلَیَ بِذَلِکَ فَأَتَانِی أَعْوَرُ ثَقِیفٍ فَأَشَارَ عَلَیَّ أَنْ أُوَلِّیَهُ الْبِلَادَ الَّذِی هُوَ بِهَا لِأُدَارِیَهُ بِمَا أُوَلِّیهِ مِنْهَا وَ فِی الَّذِی أَشَارَ بِهِ الرَّأْیَ فِی أَمْرِ الدُّنْیَا لَوْ وَجَدْتُ عِنْدَ اللَّهِ فِی تَوْلِیَتِهِ لِی مَخْرَجاً وَ أَصَبْتُ لِنَفْسِی فِی ذَلِکَ عُذْراً فَأَعْمَلْتُ الرَّأْیَ فِی ذَلِکَ وَ شَاوَرْتُ مَنْ أَثِقُ بِنَصِیحَتِهِ لِلَّهِ تَعَالَی وَ لِرَسُولِهِ (وَ لِی وَ لِلْمُؤْمِنِینَ فَکَانَ رَأْیُهُ فِی ابْنِ آکِلَهًِْ الْأَکْبَادِ کَرَأْیِی یَنْهَانِی عَنْ تَوْلِیَتِهِ وَ یُحَذِّرُنِی أَنْ أُدْخِلَ فِی الْمُسْلِمِینَ یَدَهُ وَ لَمْ یَکُنْ یَرَانِی أَنْ أَتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدا.

امام علی (علیه السلام)- شگفت‌انگیزتر اینکه، او زمانی‌که دید خداوند تبارک و تعالی حقم را به من بازگردانده است و آن را در معدن آن قرار داده است و طمعش در اینکه در دین خدا، چهارمین و در امانتی که ما بر دوش گرفته‌ایم، حاکم باشد، قطع شد، بر عاصی‌بن‌عاص جهید و او را به سوی خود متمایل کرد و او نیز متمایل شد. سپس بعد از اینکه او را به طمع مصر انداخت، او را مشغول کرد و بر او حرام است که درهمی غیر از سهمش از غنیمت بگیرد و بر سرپرست نیز رساندن درهمی بیشتر از حقش به او حرام است که او سرزمین‌ها را با ظلم لگدمال و با بی‌عدالتی درنوردیده است و هرکه با او بیعت کند، او را راضی کرده است و هرکه با او مخالفت کند با او ستیز کرده است. سپس درحالی‌که عهدشکنانه آشکارا و در شرق و غرب، چپ و راست بلاد هجوم می‌آورد، به من روی کرد، درحالی‌که خبرها به من می‌رسد و اخبار درخصوص آن بر من وارد می‌شود. و أعور ثقفی نزد من آمد و به من اشاره کرد که او را بر بلادی که در آن است، بگمارم تا با او از آنچه که او را از آن رویگردان می‌کنم، مدارا کنم و در آنچه که به آن اشاره کرد نظر در ا مورد امور دنیوی بود. اگر نزد خداوند در گماردن او راه نجاتی برای خود می‌یافتم و در آن برای خودم عذری می‌یافتم، آن نظر را اعمال می‌کردم و با کسی که به خلوصش برای خدا و رسول او (صلی الله علیه و آله)، برای خود و مؤمنان اطمینان دارم، مشورت کردم و نظرش درباره پسر جگرخوار مانند نظر من بود. مرا از گماردن او نهی کرد و مرا برحذر داشت که دست او را در امر مسلمانان داخل کنم. و خداوند مرا نبیند که گمراهان را به‌عنوان یاریگر بگیرم.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۱۴
إرشادالقلوب، ج۲، ص۳۵۴/ نورالثقلین
۲ -۵
(کهف/ ۵۱)

علی‌بن‌ابراهیم ( وَ قَولُهُ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً أَی نَاصِراً.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- منظور از عضد در این آیه: وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ المُضِلِّینَ عَضُداً؛ یار و یاور است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۱۴
القمی، ج۲، ص۳۷/ البرهان
۲ -۶
(کهف/ ۵۱)

الحسین ( فِی کِتَابِ مَقْتَلِ الْحُسَیْنِ (لِأَبِی مِخْنَفٍ: إِنَّ الْحُسَیْنَ (قَامَ یَتَمَشَّی إِلَی عُبَیْدِ اللهِ بْنِ الْحُرِّ الْجُعْفِیِّ وَ هُوَ فِی فُسْطَاطِهِ حَتَّی دَخَلَ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ عَلَیْهِ. فَقَامَ إِلَیْهِ ابْنُ الْحُرِّ وَ أَخْلَی لَهُ الْمَجْلِسَ، فَجَلَسَ وَ دَعَاهُ إِلَی نُصْرَتِهِ. فَقَالَ عُبَیْدُ اللهِ بْنُ الْحُرِّ: وَ اللَّهِ مَا خَرَجْتُ مِنَ الْکُوفَهًِْ إِلَّا مَخَافَهًَْ أَنْ تَدْخُلَهَا وَ لَا أُقَاتِلَ مَعَکَ، وَ لَوْ قَاتَلْتُ لَکُنْتُ أَوَّلَ مَقْتُولٍ وَ لَکِنْ هَذَا سَیْفِی وَ فَرَسِی فَخُذْهُمَا. فَأَعْرَضَ عَنْهُ بِوَجْهِهِ فَقَالَ: إِذَا بَخِلْتَ عَلَیْنَا بِنَفْسِکَ فَلَا حَاجَهًَْ لَنَا فِی مَالِکَ وَ مَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً.

امام حسین (علیه السلام)- امام حسین (علیه السلام) برخاست و به‌سوی عبیدالله‌بن‌حر جعفی رفت و او در چادرش بود تا اینکه به چادر او وارد شد و بر او سلام کرد. ابن‌حر برخاست و به استقبال او آمد و مجلس را برایش خالی کرد. امام (علیه السلام) نشست و او را به یاری خود فرا خواند. عبیدالله‌بن‌حر گفت: «به خدا سوگند از کوفه بیرون نرفتم مگر از ترس اینکه در آن وارد شوی و همراه تو نجنگم و اگر بجنگم، اوّلین کشته هستم ولکن این شمشیر و اسب من است؛ آن‌ها را بگیر». امام (علیه السلام) صورتش را از او برگرداند و فرمود: «وقتی که بر ما به جانت بخل ورزیدی، ما نیازی به مال تو نداریم، وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمضِلِّینَ عَضُداً».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۱۴
نورالثقلین
بیشتر