آیه ۸۳ - سوره کهف

آیه وَ يَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْراً [83]

و از تو درباره‌ی «ذوالقرنين» مى‌پرسند؛ بگو: «به‌زودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو خواهم كرد».

۱
(کهف/ ۸۳)

الرّسول ( سُمِّیَ ذَا الْقَرْنَیْنِ لِأَنَّهُ طَافَ قَرْنَیِ الدُّنْیَا یَعْنِی شَرْقَهَا وَ غَرْبَهَا.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- او ذوالقرنین نامیده شد، چون دو شاخ دنیا یعنی شرق و غرب آن را دور زد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۸۶
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۲۱۰
۲
(کهف/ ۸۳)

الصّادق ( عَنْ أَبِی‌بَصِیرٍٍ عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً قَالَ إِنَّ ذَاالْقَرْنَیْنِ بَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَی إِلَی قَوْمِهِ فَضُرِبَ عَلَی قَرْنِهِ الْأَیْمَنِ فَأَمَاتَهُ اللَّهُ خَمْسَمِائَهًِْ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ اللَّهُ إِلَیْهِمْ بَعْدَ ذَلِکَ فَضُرِبَ عَلَی قَرْنِهِ الْأَیْسَرِ فَأَمَاتَهُ اللَّهُ خَمْسَمِائَهًِْ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ إِلَیْهِمْ بَعْدَ ذَلِکَ فَمَلَّکَهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا مِنْ حَیْثُ تَطْلُعُ الشَّمْسُ إِلَی حَیْثُ تَغْرُبُ فَهُوَ قَوْلُهُ حَتَّی إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ إِلَی قَوْلِهِ عَذاباً نُکْراً قَالَ فِی النَّارِ فَجَعَلَ ذُوالْقَرْنَیْنِ بَیْنَهُمْ بَاباً مِنْ نُحَاسٍ وَ حَدِیدٍ وَ زِفْتٍ وَ قَطِرَانٍ فَحَالَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْخُرُوجِ ثُمَّ قَالَ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (لَیْسَ مِنْهُمْ رَجُلٌ یَمُوتُ حَتَّی یُولَدَ لَهُ مِنْ صُلْبِهِ أَلْفُ ذَکَرٍ ثُمَّ قَالَ هُمْ أَکْثَرُ خَلْقٍ خُلِقُوا بَعْدَ الْمَلَائِکَهًِْ (وَ سُئِلَ أمِیرُالمُؤْمِنینُ (عَنْ ذِی‌الْقَرْنَیْنِ أَ نَبِیّاً کَانَ أَمْ مَلِکاً فَقَالَ لَا نَبِیّاً وَ لَا مَلِکاً بَلْ عَبْداً أَحَبَّ اللَّهَ فَأَحَبَّهُ وَ نَصَحَ لِلَّهِ فَنَصَحَ لَهُ فَبَعَثَهُ إِلَی قَوْمِهِ فَضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ الْأَیْمَنِ فَغَابَ عَنْهُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَغِیبَ ثُمَّ بَعَثَهُ الثَّانِیَهًَْ فَضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ الْأَیْسَرِ فَغَابَ عَنْهُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَغِیبَ ثُمَّ بَعَثَهُ اللَّهُ الثَّالِثَهًَْ فَمَکَّنَ اللَّهُ لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ فِیکُمْ مِثْلُهُ یَعْنِی نَفْسَهُ فَ بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ فَ وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً قالَ ذُو الْقَرْنَیْنِ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلی رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذاباً نُکْراً إِلَی قَوْلِهِ ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً أَیْ دَلِیلًا حَتَّی إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً قَالَ لَمْ یَعْلَمُوا صَنْعَهًَْ ثِیَابٍ ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً أَیْ دَلِیلًا حَتَّی إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا* قالُوا یا ذَاالْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلی أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا فَقَالَ ذُوالْقَرْنَیْنِ ما مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْماً آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ فَأَمَرَهُمْ أَنْ یَأْتُوهُ بِالْحَدِیدِ فَأَتَوْا بِهِ فَوَضَعَهُ بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ یَعْنِی بَیْنَ الْجَبَلَیْنِ حَتَّی سَوَّی بَیْنَهُمَا ثُمَّ أَمَرَهُمْ أَنْ یَأْتُوا بِالنَّارِ فَأَتَوْا بِهَا فَنَفَخُوا تَحْتَ الْحَدِیدِ حَتَّی صَارَ مِثْلَ النَّارِ ثُمَّ صَبَّ عَلَیْهِ الْقِطْرَ وَ هُوَ الصُّفْرُ حَتَّی سَدَّهُ وَ هُوَ قَوْلُهُ حَتَّی إِذا ساوی بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّی إِذا جَعَلَهُ ناراً إِلَی قَوْلِهِ نَقْباً فَقَالَ ذُوالْقَرْنَیْنِ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّی فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَ کانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا قَالَ إِذَا کَانَ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ فِی آخِرِ الزَّمَانِ انْهَدَمَ ذَلِکَ السَّدُّ وَ خَرَجَ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ إِلَی الدُّنْیَا وَ أَکَلُوا النَّاسَ وَ هُوَ قَوْلُهُ حَتَّی إِذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ قَالَ فَسَارَ ذُوالْقَرْنَیْنِ إِلَی نَاحِیَهًِْ الْمَغْرِبِ فَکَانَ إِذَا مَرَّ بِقَرْیَهًٍْ زَأَرَ فِیهَا کَمَا یَزْأَرُ الْأَسَدُ الْمُغْضَبُ فَیَنْبَعِثُ فِی الْقَرْیَهًِْ ظُلُمَاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ وَ صَوَاعِقُ یَهْلِکُ مَنْ نَاوَاهُ وَ خَالَفَهُ فَلَمْ یَبْلُغْ مَغْرِبَ الشَّمْسِ حَتَّی دَانَ لَهُ أَهْلُ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَقَالَ أمِیرُالمُؤمِنین (وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَباً أَیْ دَلِیلًا فَقِیلَ لَهُ إِنَّ لِلَّهِ فِی أَرْضِهِ عَیْناً یُقَالُ لَهَا عَیْنُ الْحَیَاهًِْ لَا یَشْرَبُ مِنْهَا ذُو رُوحٍ إِلَّا لَمْ یَمُتْ حَتَّی الصَّیْحَهًِْ فَدَعَا ذُوالْقَرْنَیْنِ الخِضْر (وَ کَانَ أَفْضَلَ أَصْحَابِهِ عِنْدَهُ وَ دَعَا ثَلَاثَمِائَهًٍْ وَ سِتِّینَ رَجُلًا وَ دَفَعَ إِلَی کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ سَمَکَهًًْ وَ قَالَ لَهُمْ اذْهَبُوا إِلَی مَوْضِعِ کَذَا وَ کَذَا فَإِنَّ هُنَاکَ ثَلَاثَمِائَهًٍْ وَ سِتِّینَ عَیْناً فَلْیَغْسِلْ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْکُمْ سَمَکَتَهُ فِی عَیْنٍ غَیْرِ عَیْنِ صَاحِبِهِ فَذَهَبُوا یَغْسِلُونَ وَ قَعَدَ الخِضْر (یَغْسِلُ فَانْسَابَتِ السَّمَکَهًُْ مِنْهُ فِی الْعَیْنِ وَ بَقِیَ الخِضْر (مُتَعَجِّباً مِمَّا رَأَی وَ قَالَ فِی نَفْسِهِ مَا أَقُولُ لِذِی‌الْقَرْنَیْنِ ثُمَّ نَزَعَ ثِیَابَهُ یَطْلُبُ السَّمَکَهًَْ فَشَرِبَ مِنْ مَائِهَا وَ اغْتَمَسَ فِیهِ وَ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی السَّمَکَهًِْ فَرَجَعُوا إِلَی ذِی‌الْقَرْنَیْنِ فَأَمَرَ ذُوالْقَرْنَیْنِ بِقَبْضِ السَّمَکِ مِنْ أَصْحَابِهِ فَلَمَّا انْتَهَوْا إِلَی الخِضْر (لَمْ یَجِدُوا مَعَهُ شَیْئاً فَدَعَاهُ وَ قَالَ لَهُ مَا حَالُ السَّمَکَهًِْ فَأَخْبَرَهُ الْخَبَرَ فَقَالَ لَهُ فَصَنَعْتَ مَا ذَا قَالَ اغْتَمَسْتُ فِیهَا فَجَعَلْتُ أَغُوصُ وَ أَطْلُبُهَا فَلَمْ أَجِدْهَا قَالَ فَشَرِبْتَ مِنْ مَائِهَا قَالَ نَعَمْ قَالَ فَطَلَبَ ذُوالْقَرْنَیْنِ الْعَیْنَ فَلَمْ یَجِدْهَا فَقَالَ لِلْخَضِرِ (کُنْتَ أَنْتَ صَاحِبَهَا.

امام صادق (علیه السلام)- ابوبصیر گوید: از امام صادق (علیه السلام) تفسیر این آیه: وَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْرا را پرسیدم. امام (علیه السلام) فرمود: «خداوند ذوالقرنین را به‌سوی قومش مبعوث کرد، آن‌ها به گوشه‌ی راست پیشانی‌اش ضربه زدند. پس خداوند او را به مدّت پانصد سال میراند و پس از آن دوباره او را مبعوث کرد. آن‌ها به گوشه‌ی چپ پیشانی‌اش ضربه زدند. پس خداوند او را به مدّت پانصد سال میراند و پس از آن دوباره او را مبعوث کرد و مغرب و مشرق زمین را تحت تصرّف او در آورد؛ از آنجا که خورشید طلوع میکند تا آنجا که غروب میکند. این است معنای این سخن خداوند که فرمود: تا به غروبگاه آفتاب رسید [در آنجا] احساس کرد [و در نظرش مجسّم شد] که خورشید در چشمه‌ی تیره و گل‌آلودی فرو می‌رود ... و خدا او را مجازات شدیدی خواهد کرد! (کهف/۸۷۸۶) امام (علیه السلام) فرمود: «در آتش، ذوالقرنین با مس و آهن و قیر و قطران در برابر آن‌ها دری ساخت و جلوی خروج آن‌ها را گرفت. هرکس از آنان از دنیا میرفت، هزار پسر از نسل او زاده می‌شد. آن‌ها پس از فرشتگان، بیشترین جمعیّت مخلوقات را داشتند. از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) پرسیدند: «ذو القرنین پیامبر بود یا فرشته»؟ امام (علیه السلام) فرمود: «او نه پیامبر بود و نه فرشته. بلکه تنها بندهای از بندگان خدا بود که دوستدار او بود و خداوند نیز او را دوست داشت و دارای خلوص نیّت بود و خداوند او را به‌سوی قومش مبعوث کرد. آن‌ها به گوشه‌ی راست پیشانی‌اش ضربه زدند و او طی مدّتی که خداوند اراده کرده بود در بیهوشی بود. سپس دوباره مبعوث شد و این‌بار به گوشه‌ی چپش ضربه زدند و باز هم به اراده‌ی خداوند مدّت زمانی را بیهوش بود تا اینکه برای بار سوّم مبعوث شد و خداوند در روی زمین به او قدرت داد و در میان شما مانند او وجود دارد یعنی خود امام علی (علیه السلام) او به جایگاه غروب خورشید رسید و دید که خورشید در چشمه تیره و گل‌آلودی فرو می‌رود و در آنجا قومی را یافت گفتیم: «ای ذو القرنین! آیا می‌خواهی [آنان] را مجازات کنی، و یا روش نیکویی در مورد آن‌ها انتخاب نمایی؟. (کهف/۸۶) ذوالقرنین گفت: «امّا کسی را که ستم کرده است، مجازات خواهیم کرد سپس به‌سوی پروردگارش بازمی‌گردد، و خدا او را مجازات شدیدی خواهد کرد! (کهف/۸۷)». سپس [بار دیگر] از اسبابی [که در اختیار داشت] بهره گرفت. (کهف/۸۹) یعنی یک نشانه و راهنما، تا به خاستگاه خورشید رسید [در آنجا] دید خورشید بر جمعیّتی طلوع می‌کند که در برابر [تابش] آفتاب، پوششی برای آن‌ها قرار نداده بودیم [و هیچ‌گونه سایبانی نداشتند]. (کهف/۹۰) گفت: اینها صنعت دوزندگی لباس را نمیدانستند. سپس [بار دیگر] از اسبابی [که در اختیار داشت] بهره گرفت. (کهف/۸۹) یعنی یک دلیل و نشانه، [و هم‌چنان به راه خود ادامه داد] تا به میان دو کوه رسید و در کنار آن دو (کوه) قومی را یافت که هیچ سخنی را نمی‌فهمیدند [و زبانشان مخصوص خودشان بود]! [آن گروه به او] گفتند: «ای ذو القرنین یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد می‌کنند آیا ممکن است ما هزینه‌ای برای تو قرار دهیم، که میان ما و آن‌ها سدّی ایجاد کنی»؟! (کهف/۹۴۹۳) ذوالقرنین گفت: «آنچه پروردگارم در اختیار من گذارده، بهتر است [از آنچه شما پیشنهاد می‌کنید]! مرا با نیرویی یاری دهید، تا میان شما و آن‌ها سدّ محکمی قرار دهم! (کهف/۹۶۹۵)». برایش آوردند و او آن را میان دو صدف یعنی دو کوه گذاشت و به‌وسیله‌ی آن فضای خالی بین دو کوه را پر کرد. سپس به آن‌ها دستور داد آتش بیاورند. وقتی آتش آوردند، آهن را با آن گداخته کردند و بر رویش مس ریختند و شکاف را به کلّی مسدود کردند و این است معنای این سخن خداوند: قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید [و آن‌ها را روی هم بچینید]!» تا وقتی که کاملًا میان دو کوه را پوشانید، گفت: «[در اطراف آن آتش بیفروزید، و] در آن بدمید»! [آن‌ها دمیدند] تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، ... نقبی در آن ایجاد کنند. (کهف/۹۷۹۶) ذوالقرنین گفت: «این از رحمت پروردگار من است! امّا هنگامی‌که وعده‌ی پروردگارم فرا رسد، آن را درهم می‌کوبد و وعده‌ی پروردگارم حق است! (کهف/۹۸)». در آخر الزمان و قبل از روز قیامت این سد ویران می‌شود و یأجوج‌ومأجوج می‌آیند و انسانها را می‌خورند و این است معنای این آیه: تا آن زمان‌که «یأجوج» و «مأجوج» گشوده شوند و آن‌ها از هر محلّ مرتفعی به‌سرعت عبور می‌کنند. (انبیاء/۹۶) ذوالقرنین به مغرب رفت در راه خود به روستایی رسید و مانند شیر غضبناک غرش کرد و از غرش او تاریکی و رعد و برق و صاعقه‌هایی پدید آمد که مخالفان و دشمنانش را نابود میکرد و همین‌که به مغرب خورشید رسید، تمامی مردم زمین تحت سلطه‌ی او در آمدند که در این آیه به این موضوع اشاره شده است: ما به او در روی زمین، قدرت و حکومت دادیم و اسباب هرچیز را در اختیارش گذاشتیم. (کهف/۸۴) یعنی نشانهای. به ذوالقرنین گفتند: «خداوند بر روی زمین چشمهای دارد به اسم چشمه‌ی حیات و هر موجود جانداری که از آب آن بنوشد، تا روز قیامت نخواهد مرد». ذوالقرنین، خضر (علیه السلام) را که بهترین یارانش بود و سیصدوشصت مرد دیگر را به نزد خود فرا خواند و به هرکدام از آن‌ها یک ماهی داد و گفت: «به فلان جا بروید که در آنجا سیصدوشصت چشمه قرار دارد. هرکدام از شما باید ماهی خود را در یکی از آن چشمه‌ها بشوید». آن‌ها رفتند و این کار را انجام دادند. وقتی خضر (علیه السلام) نشسته بود و ماهی را میشست، ماهی از دستش بیرون پرید و به درون چشمه رفت. خضر (علیه السلام) از آنچه که دیده بود بسیار متعجّب شد و با خود گفت: «جواب ذوالقرنین را چه بدهم»؟ سپس لباس خود را از تن در آورد و به‌دنبال ماهی رفت و از آن آب نوشید امّا نتوانست ماهی را بگیرد. پس به نزد ذوالقرنین باز گشتند. ذوالقرنین دستور داد ماهی‌ها را از یارانش بگیرند. وقتی نوبت به خضر (علیه السلام) رسید، ماهی نزد او نبود. ذوالقرنین او را احضار کرد و از او پرسید: «ماهی چه شد»؟ خضر (علیه السلام) ماجرای ماهی را به او گفت. ذوالقرنین پرسید: «وقتی ماهی فرار کرد تو چه کردی»؟ خضر (علیه السلام) پاسخ داد: «در آب شنا کردم و به‌دنبال ماهی گشتم امّا آن را نیافتم». ذوالقرنین پرسید: «آیا از آن آب خوردی»؟ خضر (علیه السلام) پاسخ داد: «بله». سپس ذوالقرنین به‌دنبال چشمه گشت و آن را نیافت، پس به خضر (علیه السلام) گفت: «تو صاحب آن چشمه هستی».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۸۶
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۷۷/ القمی، ج۲، ص۴۰/ البرهان؛ «عن ابی عبدالله ... و سیل امیرالمؤمنین» محذوف
۳
(کهف/ ۸۳)

امیرالمؤمنین ( عَنِ الْأَصْبَغِ قَالَ: قَامَ ابْنُ‌الْکَوَّاءِ إِلَی عَلِیٍّ (وَ هُوَ عَلَی الْمِنْبَرِ فَقَالَ یَا أمیرالمؤمنین (أَخْبِرْنِی عَنْ ذِی‌الْقَرْنَیْنِ أَ نَبِیّاً (کَانَ أَمْ مَلِکاً وَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَرْنَیْهِ أَ مِنْ ذَهَبٍ کَانَ أَمْ مِنْ فِضَّهًٍْ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ (لَمْ یَکُنْ نَبِیّاً (وَ لَا مَلِکاً وَ لَمْ یَکُنْ قَرْنَاهُ مِنْ ذَهَبٍ وَ لَا مِنْ فِضَّهًٍْ وَ لَکِنَّهُ کَانَ عَبْداً أَحَبَّ اللَّهَ فَأَحَبَّهُ وَ نَصَحَ لِلَّهِ فَنَصَحَ اللَّهُ لَهُ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ ذُوالْقَرْنَیْنِ لِأَنَّهُ دَعَا قَوْمَهُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ فَضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ فَغَابَ عَنْهُمْ حِیناً ثُمَّ عَادَ إِلَیْهِمْ فَضَرَبُوهُ بِالسَّیْفِ عَلَی قَرْنِهِ الْآخَرِ وَ فِیکُمْ مِثْلُهُ.

امام علی (علیه السلام)- اصبغ گوید: امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر منبر بود که ابن‌کوّاء به سوی ایشان رفت و پرسید: «ای امیر المؤمنین! مرا آگاه ساز که ذوالقرنین، پیامبر بود یا پادشاه؟ همچنین مرا با خبر ساز که شاخ‌هایش از جنس طلا بود یا نقره»؟ امام علی (علیه السلام) پاسخ داد: «او نه پیامبر بود نه پادشاه. همچنین شاخ‌هایش نه از طلا بود و نه از نقره. او تنها بنده‌ای بود که دوستدار خداوند شد و خداوند نیز او را دوست داشت و برای خداوند خیرخواه بود و خداوند نیز برای او خیرخواه بود. دلیل نامیده‌شدن ذوالقرنین به این نام این بود که او قومش را به سوی خداوند عزّوجلّ فراخواند. آنان بر شاخ او زدند و او مدتی از دیدگان آنان غایب شد. سپس نزد آنان بازگشت. آنان با شمشیر بر شاخ دیگر او زدند. در میان شما نیز کسی مانند او وجود دارد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۹۰
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۸۰/ نورالثقلین/ البرهان
۴
(کهف/ ۸۳)

الصّادقین ( عَنْ بُرَیْدِ‌بْنِ‌مُعَاوِیَهًَْ عَنْ أبِی‌جَعْفَر (وَ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (جَمِیعاً قَالَ لَهُمَا مَا مَنْزِلَتُکُمْ وَ مَنْ تُشْبِهُونَ مِمَّنْ مَضَی قَالَا صَاحِبُ مُوسَی (وَ ذُو الْقَرْنَیْنِ کَانَا عَالِمَیْنِ وَ لَمْ یَکُونَا نَبِیَّیْنِ.

امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام)- بریدبن‌معاویه گوید: از امام باقر یا امام صادق (علیها السلام) پرسیدم: «از بین گذشتگان، شما به کدام‌یک شباهت بیشتری دارید»؟ فرمود: «به خضر (علیه السلام) و ذوالقرنین که عالم بودند امّا پیامبر نبودند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۹۰
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۹۷/ البرهان/ نورالثقلین
۵
(کهف/ ۸۳)

الباقر ( أَوَّلُ اثْنَیْنِ تَصَافَحَا عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ ذُوالْقَرْنَیْنِ وَ إِبْرَاهِیمُ الْخَلِیلُ (اسْتَقْبَلَهُ إِبْرَاهِیمُ فَصَافَحَهُ وَ أَوَّلُ شَجَرَهًٍْ نَبَتَتْ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ النَّخْلَهًُْ.

امام باقر (علیه السلام)- نخستین دو نفری که در روی زمین با هم مصافحه نمودند (دست دادند) ذوالقرنین و ابراهیم خلیل (علیه السلام) بودند که ابراهیم به استقبال ذوالقرنین آمد و با او دست داد و اوّلین درختی که در روی زمین رویید درخت نخل بود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۹۲
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۸۱/ نورالثقلین؛ «بتفاوت»
۶
(کهف/ ۸۳)

الکاظم ( مَلَکَ ذُوالْقَرْنَیْنِ وَ هُوَ ابْنُ‌اثْنَیْ عَشَرَ وَ مَکَثَ فِی مُلْکِهِ ثَلَاثِینَ سَنَهًًْ.

امام کاظم (علیه السلام)- ذوالقرنین در دوازده سالگی به پادشاهی رسید و به مدّت سی‌سال حکومت کرد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۹۲
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۹۶/ البرهان
۷
(کهف/ ۸۳)

الرّسول ( قَالَ أَبُوعُقْبَهًَْ الْأَنْصَارِی کُنْتُ فِی خِدْمَهًِْ رَسُولِ‌اللَّهِ (فَجَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْیَهُودِ فَقَالُوا اسْتَأْذِنْ لَنَا عَلَی مُحَمّدُ (فَأَخْبَرْتُهُ فَدَخَلُوا عَلَیْهِ فَقَالُوا أَخْبِرْنَا عَمَّا جِئْنَا نَسْأَلُکَ عَنْهُ قَالَ جِئْتُمُونِی تَسْأَلُونَنِی عَنْ ذِی‌الْقَرْنَیْنِ قَالُوا نَعَمْ فَقَالَ کَانَ غُلَاماً مِنْ أَهْلِ الرُّومِ نَاصِحاً لِلَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ فَأَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَلَکَ الْأَرْضَ فَسَارَ حَتَّی أَتَی مَغْرِبَ الشَّمْسِ ثُمَّ سَارَ إِلَی مَطْلِعِهَا ثُمَّ سَارَ إِلَی خَیْلِ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ فَبَنَی فِیهَا السَّدَّ قَالُوا نَشْهَدُ أَنَّ هَذَا شَأْنُهُ وَ أَنَّهُ لَفِی التَّوْرَاهًِْ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- ابوعقبه انصاری گوید: در خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودم که گروهی از یهود آمدند و گفتند: «از محمّد (صلی الله علیه و آله) برای ما اجازه بگیر». به ایشان خبر دادم و نزدش آمدند و گفتند: «درباره‌ی چیزهایی به ما خبر بده که آمده‌ایم در مورد آن‌ها از تو سؤال کنیم». فرمود: «نزد من آمده‌اید از من درباره‌ی ذوالقرنین بپرسید». گفتند: «بله». فرمود: «جوانی از اهل روم و خیرخواه برای خدای عزّوجلّ بود؛ پس خداوند او را دوست داشت و مالک زمین شد و حرکت کرد تا به غروبگاه آفتاب آمد. سپس به‌سوی محلّ طلوع خورشید حرکت کرد. سپس به‌سوی لشگر یأجوج و مأجوج حرکت کرد و در آنجا سدّ را بنا کرد». گفتند: «گواهی می‌دهیم که این، کار او بود و آن در تورات است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۹۲
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۹۶/ نورالثقلین؛ «بتفاوت»
۸
(کهف/ ۸۳)

الصّادق ( إِنَّ ذَاالْقَرْنَیْنِ عَمِلَ صُنْدُوقاً مِنْ قَوَارِیرَ ثُمَّ حَمَلَ فِی مَسِیرِهِ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ رَکِبَ الْبَحْرَ فَلَمَّا انْتَهَی إِلَی مَوْضِعٍ مِنْهُ قَالَ لِأَصْحَابِهِ دُلُّونِی فَإِذَا حَرَّکْتُ الْحَبْلَ فَأَخْرِجُونِی فَإِنْ لَمْ أُحَرِّکِ الْحَبْلَ فَأَرْسِلُونِی إِلَی آخِرِهِ فَأَرْسَلُوهُ فِی الْبَحْرِ وَ أَرْسَلُوا الْحَبْلَ مَسِیرَهًَْ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَإِذَا ضَارِبٌ یَضْرِبُ حَیْثُ الصُّنْدُوقُ وَ یَقُولُ یَا ذَاالْقَرْنَیْنِ أَیْنَ تُرِیدُ قَالَ أُرِیدُ أَنْ أَنْظُرَ إِلَی مُلْکِ رَبِّی فِی الْبَحْرِ کَمَا رَأَیْتُهُ فِی الْبَرِّ فَقَالَ یَا ذَاالْقَرْنَیْنِ إِنَّ هَذَا الْمَوْضِعَ الَّذِی أَنْتَ فِیهِ مَرَّ فِیهِ نُوحٌ زَمَانَ الطُّوفَانِ فَسَقَطَ مِنْهُ قَدُومٌ فَهُوَ یَهْوِی فِی قَعْرِ الْبَحْرِ إِلَی السَّاعَهًِْ لَمْ یَبْلُغْ قَعْرَهُ فَلَمَّا سَمِعَ ذُوالْقَرْنَیْنِ ذَلِکَ حَرَّکَ الْحَبْلَ وَ خَرَجَ.

امام صادق (علیه السلام)- ذوالقرنین صندوقی از شیشه ساخت و و در طول مسیر آن را به همراه داشت. پس از آن با کشتی به دریا رفت. وقتی مقداری جلو رفت به یارانش گفت: «با طناب مرا به دریا بفرستید و اگر طناب را تکان دادم، مرا بالا بکشید وگرنه مرا تا عمق دریا بفرستید». او را به دریا فرستادند و طناب را به طول چهل روز پایین فرستادند. در زیر آب ذوالقرنین احساس کرد کسی به صندوق شیشهایاش ضربه میزند، از او پرسید: «ای ذوالقرنین! کجا میروی»؟ گفت: «می‌خواهم ملک پروردگارم را در زیر آب ببینم همان‌طور که ملک او را در خشکی دیدهام». گفت: «ای ذوالقرنین! نوح (علیه السلام) هم در زمان طوفان از اینجا گذشته بود و این مسیر را طی کرده بود. ناگهان یک شیء عتیقه که مورد علاقه او بود، به درون آب افتاد و از آن لحظه تاکنون هنوز به عمق آب نرسیده است». وقتی ذوالقرنین این سخن را شنید، طناب را تکان داد و از آب خارج شد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۹۲
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۹۹/ نورالثقلین/ البرهان
۹
(کهف/ ۸۳)

امیرالمؤمنین ( عَنِ ابْنِ‌الْوَرْقَاءِ قَالَ: سَأَلْتُ أمِیرِالمُؤمِنین (عَنْ ذِی‌الْقَرْنَیْنِ مَا کَانَ قَرْنَاهُ فَقَالَ لَعَلَّکَ تَحْسَبُ کَانَ قَرْنُهُ ذَهَباً أَوْ فِضَّهًًْ أَوْ کَانَ نبیا (بَلْ کَانَ عَبْداً صَالِحاً بَعَثَهُ اللَّهُ إِلَی أُنَاسٍ فَدَعَاهُمْ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَی الْخَیْرِ فَقَامَ رَجُلٌ مِنْهُمْ فَضَرَبَ قَرْنَهُ الْأَیْسَرَ فَمَاتَ ثُمَّ بَعَثَهُ فَأَحْیَاهُ وَ بَعَثَهُ إِلَی أُنَاسٍ فَقَامَ رَجُلٌ فَضَرَبَ قَرْنَهُ الْأَیْمَنَ فَمَاتَ فَسَمَّاهُ ذَاالْقَرْنَیْنِ.

امام علی (علیه السلام)- ابن ورقاء گوید: از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) درباره‌ی ذوالقرنین و شاخهای او سؤال کردم، حضرت فرمود: «شاید تو گمان می‌کنی که شاخ‌های او از جنس طلا یا نقره بود، یا او پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود. این‌طور نیست. او بنده‌ی صالحی بود که خداوند به‌سوی قومی او را مبعوث کرد و او آن‌ها را به‌سوی خدا و به‌سوی خیر و نیکی دعوت کرد، امّا مردی از میان قوم برخاست و به گوشه‌ی راست پیشانی او ضربه زد و او را کشت و به همین دلیل خداوند او را ذوالقرنین نامید».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۹۲
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۹۷/ البرهان
۱۰
(کهف/ ۸۳)

الباقر ( حَجَّ ذُوالْقَرْنَیْنِ فِی سِتِّمِائَهًِْ أَلْفِ فَارِسٍ فَلَمَّا دَخَلَ الْحَرَمَ شَیَّعَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ إِلَی الْبَیْتِ فَلَمَّا انْصَرَفَ فَقَالَ رَأَیْتُ رَجُلًا مَا رَأَیْتُ رَجُلًا أَکْثَرَ نُوراً وَ وَجْهاً مِنْهُ قَالُوا ذَاکَ إِبْرَاهِیمُ خَلِیلُ الرَّحْمَنِ (قَالَ أَسْرِجُوا فَتَسَرَّجُوا سِتَّمِائَهًِْ أَلْفِ دَابَّهًٍْ فِی مِقْدَارِ مَا یُسْرَجُ دَابَّهًٌْ وَاحِدَهًٌْ قَالَ ثُمَّ قَالَ ذُوالْقَرْنَیْنِ لَا بَلْ نَمْشِی إِلَی خَلِیلِ الرَّحْمَنِ (فَمَشَی وَ مَشَی مَعَهُ أَصْحَابُهُ حَتَّی الْتَقَیَا قَالَ إِبْرَاهِیمُ (بِمَ قَطَعْتَ الدَّهْرَ قَالَ بِإِحْدَی عَشْرَهًَْ کَلِمَهًًْ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ بَاقٍ لَا یَفْنَی سُبْحَانَ مَنْ هُوَ عَالِمٌ لَا یَنْسَی سُبْحَانَ مَنْ هُوَ حَافِظٌ لَا یَسْقُطُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ بَصِیرٌ لَا یَرْتَابُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ قَیُّومٌ لَا یَنَامُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ مَلِکٌ لَا یُرَامُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ عَزِیزٌ لَا یُضَامُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ مُحْتَجِبٌ لَا یُرَی سُبْحَانَ مَنْ هُوَ وَاسِعٌ لَا یَتَکَلَّفُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ قَائِمٌ لَا یَلْهُو سُبْحَانَ مَنْ هُوَ دَائِمٌ لَا یَسْهُو.

امام باقر (علیه السلام)- ذوالقرنین با ششصدهزار سوار قصد حج بیت اللَّه الحرام را نمود و وقتی‌که وارد حرم شد بعضی از یارانش او را تا خانه‌ی خدا مشایعت کردند، و وقتی که از حج برگشت تعریف کرد؛ من در آنجا مردی بسیار نورانی را دیدم، گفتند: «او ابراهیم خلیل الرحمن (علیه السلام) بوده است»، گفت: «اسب‌ها را آماده کنید»، ششصدهزار مرکب لگام زده و آماده شد و او دستور داد به‌جانب ابراهیم خلیل (علیه السلام) بروند تا وقتی‌که او و یارانش به ابراهیم (علیه السلام) رسیدند، ابراهیم (علیه السلام) فرمود: «چگونه و با چه وسیله‌ای تمام دنیا را پیمودی»؟ گفت: «به‌وسیله‌ی یازده کلمه؛ [منزّه است آن باقی که فانی نمی‌شود، منزّه است آن دانایی که فراموشی ندارد، منزّه است آن حافظی که ساقط نمی‌شود، منزّه است آن بینایی که شک نمی‌کند، منزّه است آن قیّومی که هرگز نمی‌آرامد، منزّه است آن مالک و صاحب اختیاری که تحت سلطه‌ی کسی قرار نمی‌گیرد، منزّه است آن عزیز قدرتمندی که مغلوب نمی‌شود، منزّه است آن در پرده غیبی که دیده نمی‌شود، منزّه است آن وسعت دهنده‌ای که به تکلّف نمی‌افتد، منزّه است آن قائمی که لهو نمی‌کند، منزّه است آن دائمی که به سهو و اشتباه دچار نمی‌شود».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۹۲
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۹۵
۱۱
(کهف/ ۸۳)

الباقر ( إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یَبْعَثْ أَنبیا (ءَ مُلُوکاً فِی الْأَرْضِ إِلَّا أَرْبَعَهًًْ بَعْدَ نُوحٍ (ذُوالْقَرْنَیْنِ وَ اسْمُهُ عَیَّاشٌ وَ دَاوُدُ (وَ سُلَیْمَانُ (وَ یُوسُفُ (فَأَمَّا عَیَّاشٌ فَمَلَکَ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ أَمَّا دَاوُدُ (فَمَلَکَ مَا بَیْنَ الشَّامَاتِ إِلَی بِلَادِ إِصْطَخْرَ وَ کَذَلِکَ مُلْکُ سُلَیْمَانَ (وَ أَمَّا یُوسُفُ (فَمَلَکَ مِصْرَ وَ بَرَارِیَهَا لَمْ یُجَاوِزْهَا إِلَی غَیْرِهَا.

امام باقر (علیه السلام)- خداوند تنها به چهار پیامبر پادشاهی داد که هر چهار نفر پس از نوح مبعوث شدند: اوّلین آن‌ها ذوالقرنین بود که نام اصلیاش عیاش بود و پس از او داود و سلیمان و یوسف (به پادشاهی رسیدند. عیاش از مشرق تا مغرب زمین را تحت تصرف داشت. قلمرو داود و سلیمان (علیها السلام) از شام تا اصطخر بود و ملک یوسف (علیه السلام)، مصر و صحراهای اطراف آن بود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۹۴
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۸۱/ البرهان/ نورالثقلین؛ «بتفاوت»/ البرهان
۱۲
(کهف/ ۸۳)

الباقر ( عَنْ سَوْرَهًَْ بْنِ‌کُلَیْبٍ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (قَالَ: إِنَّ ذَاالْقَرْنَیْنِ قَدْ خُیِّرَ السَّحَابَیْنِ وَ اخْتَارَ الذَّلُولَ وَ ذَخَرَ لِصَاحِبِکُمُ الصَّعْبَ قَالَ قُلْتُ وَ مَا الصَّعْبُ قَالَ مَا کَانَ مِنْ سَحَابٍ فِیهِ رَعْدٌ وَ صَاعِقَهًٌْ أَوْ بَرْقٌ فَصَاحِبُکُمْ یَرْکَبُهُ أَمَا إِنَّهُ سَیَرْکَبُ السَّحَابَ وَ یَرْقَی فِی الْأَسْبَابِ أَسْبَابِ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ خَمْسٌ عَوَامِرُ وَ اثْنَتَانِ خَرَابَانِ.

امام باقر (علیه السلام)- سورهًْ‌بن‌کلیب نقل می‌کند: امام باقر (علیه السلام) فرمود: «به ذوالقرنین فرصت انتخاب بین دو ابر را دادند. او ابر رام را انتخاب کرد و ابری که سخت بود را برای صاحب شما (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) باقی گذاشت». پرسیدم: «ابر سخت چیست»؟ فرمود: «هر ابری که مولّد رعد و برق باشد مرکب صاحب شماست. او سوار بر ابرهاست و به سوی اسباب هفت آسمان و هفت طبقه زمین می‌رود، که پنج طبقه‌اش آباد و دو طبقه‌ی آن ویران است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۹۴
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۸۱/ البرهان
۱۳
(کهف/ ۸۳)

الصّادق ( إِنَّ اللَّهَ خَیَّرَ ذَاالْقَرْنَیْنِ السَّحَابَیْنِ الذَّلُولَ وَ الصَّعْبَ فَاخْتَارَ الذَّلُولَ وَ هُوَ مَا لَیْسَ فِیهِ بَرْقٌ وَ لَا رَعْدٌ وَ لَوِ اخْتَارَ الصَّعْبَ لَمْ یَکُنْ لَهُ ذَلِکَ لِأَنَّ اللَّهَ ادَّخَرَهُ لِلْقَائِمِ (.

امام صادق (علیه السلام)- خداوند تبارک‌وتعالی ذوالقرنین را بین دو ابر مخیّر گردانید و او ابر رام را یعنی ابری که رعد و برقی ندارد، انتخاب کرد و اگر ابر دیگر را انتخاب می‌کرد، صاحب آن نمی‌شد؛ زیرا خداوند آن را برای قائم آل محمّد (نگه داشته است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۹۴
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۸۳/ البرهان
۱۴
(کهف/ ۸۳)

الباقر ( إِنَّ ذَاالْقَرْنَیْنِ لَمْ یَکُنْ نبیا (لَکِنَّهُ کَانَ عَبْداً صَالِحاً أَحَبَّ اللَّهَ فَأَحَبَّهُ اللَّهُ وَ نَاصَحَ اللَّهَ فَنَاصَحَهُ اللَّهُ أَمَرَ قَوْمَهُ بِتَقْوَی اللَّهِ فَضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ فَغَابَ عَنْهُمْ زَمَاناً ثُمَّ رَجَعَ إِلَیْهِمْ فَضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ الْآخَرِ وَ فِیکُمْ مَنْ هُوَ عَلَی سُنَّتِهِ وَ إِنَّهُ خُیِّرَ السَّحَابَ الصَّعْبَ وَ السَّحَابَ الذَّلُولَ فَاخْتَارَ الذَّلُولَ فَرَکِبَ الذَّلُولَ وَ کَانَ إِذَا انْتَهَی إِلَی قَوْمٍ کَانَ رَسُولَ نَفْسِهِ إِلَیْهِمْ لِکَیْلَا یُکَذَّبَ الرُّسُلُ.

امام باقر (علیه السلام)- ذوالقرنین پیامبر نبود، بلکه او بنده‌ی صالحی بود که دوستدار خدا بود و خداوند نیز او را دوست داشت. برای خداوند خیرخواهی کرد و خداوند نیز برایش خیرخواهی کرد. قوم خود را به تقوای الهی دعوت کرد، امّا به گوشه پیشانی‌اش ضربه زدند و او مدّتی در بیهوشی بود و وقتی به هوش آمد به گوشه‌ی دیگرش ضربه زدند. در میان شما کسی مانند او وجود دارد. او در انتخاب بین دو ابر رام و سخت، مخیّر شد و ابر رام را انتخاب کرد و بر آن سوار شد. او هرگاه در نزد قومی فرود میآمد، فرستاده‌ی خویش به‌سوی آنان بود تا پیامبران تکذیب نشوند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۹۴
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۹۴/ البرهان؛ «بتفاوت»
۱۵
(کهف/ ۸۳)

الرّسول ( إِنَّ ذَاالْقَرْنَیْنِ کَانَ عَبْداً صَالِحاً جَعَلَهُ اللَّهُ حُجَّهًًْ عَلَی عِبَادِهِ فَدَعَا قَوْمَهُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ وَ أَمَرَهُمْ بِتَقْوَاهُ فَضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ فَغَابَ عَنْهُمْ زَمَاناً حَتَّی قِیلَ مَاتَ أَوْ هَلَکَ بِأَیِّ وَادٍ سَلَکَ ثُمَّ ظَهَرَ وَ رَجَعَ إِلَی قَوْمِهِ فَضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ أَلَا وَ فِیکُمْ مَنْ هُوَ عَلَی سُنَّتِهِ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ مَکَّنَ لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَاهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَباً وَ بَلَغَ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَیُجْرِی سُنَّتَهُ فِی القائم (مِنْ وُلْدِی وَ یُبَلِّغُهُ شَرْقَ الْأَرْضِ وَ غَرْبَهَا حَتَّی لَا یَبْقَی سَهْلٌ وَ لَا مَوْضِعٌ مِنْ سَهْلٍ وَ لَا جَبَلٍ {جَبَلٌ} وَطِئَهُ ذُوالْقَرْنَیْنِ إِلَّا وَطِئَهُ وَ یُظْهِرُ اللَّهُ لَهُ کُنُوزَ الْأَرْضِ وَ مَعَادِنَهَا وَ یَنْصُرُهُ بِالرُّعْبِ یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- ذوالقرنین بنده‌ای از بندگان صالح خدا بود که خداوند او را حجّت و نشانهای برای مردم قرار داده بود. او قوم خود را به تقوای الهی دعوت کرد، امّا آن‌ها به گوشه‌ی پیشانی او ضربه زدند و او مدّتی در بیهوشی بود تا جایی‌که گمان میرفت مرده باشد و کسی نمیدانست چه بر سر او آمده. سپس دوباره به هوش آمد و این‌بار به گوشه‌ی دیگرش ضربه زدند. در میان شما مانند او وجود دارد و خداوند عزّوجلّ در زمین از هر چیزی به او داد و بدین‌وسیله او توانست مشرق تا مغرب زمین را بپیماید و خداوند این سنّت را در مورد قائم آل محمّد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم اجرا خواهد کرد و او را به مشارق و مغارب زمین میرساند، تا جایی که به هر دشت و تپه‌ای که ذوالقرنین پا گذاشته است، او نیز وارد خواهد شد و خداوند گنجها و معادن زمین را بر او میگشاید و با القای ترس در دلهای مردم او را یاری میکند زمین همان‌طوری که از ظلم و ستم پر شده بود از عدل پر خواهد شد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۹۶
بحارالأنوار، ج۵۲، ص۳۲۲/ نورالثقلین/ البرهان
۱۶
(کهف/ ۸۳)

امیرالمؤمنین ( عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَهًَْ عَنْ أمیرالمومنین (قَالَ سُئِلَ عَنْ ذِی‌الْقَرْنَیْنِ قَالَ کَانَ عَبْداً صَالِحاً وَ اسْمُهُ عَیَّاشٌ اخْتَارَهُ اللَّهُ وَ ابْتَعَثَهُ إِلَی قَرْنٍ مِنَ الْقُرُونَ الْأُولَی فِی نَاحِیَهًِْ الْمَغْرِبِ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُوفَانِ نُوحٍ (فَضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِ رَأْسِهِ الْأَیْمَنِ فَمَاتَ مِنْهَا ثُمَّ أَحْیَاهُ اللَّهُ بَعْدَ مِائَهًِْ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ إِلَی قَرْنٍ مِنَ الْقُرُونِ الْأُولَی فِی نَاحِیَهًِْ الْمَشْرِقِ فَکَذَّبُوهُ فَضَرَبُوهُ ضَرْبَهًًْ عَلَی قَرْنِهِ الْأَیْسَرِ فَمَاتَ مِنْهَا ثُمَّ أَحْیَاهُ اللَّهُ بَعْدَ مِائَهًِْ عَامٍ وَ عَوَّضَهُ مِنَ الضَّرْبَتَیْنِ اللَّتَیْنِ عَلَی رَأْسِهِ قَرْنَیْنِ فِی مَوْضِعِ الضَّرْبَتَیْنِ أَجْوَفَیْنِ وَ جَعَلَ عِزَّ مُلْکِهِ وَ آیَهًَْ نُبُوَّتِهِ فِی قَرْنَیْهِ ثُمَّ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَی السَّمَاءِ الدُّنْیَا فَکَشَطَ لَهُ عَنِ الْأَرْضِ کُلِّهَا جِبَالِهَا وَ سُهُولِهَا وَ فِجَاجِهَا حَتَّی أَبْصَرَ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ آتَاهُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ عِلْماً یَعْرِفُ بِهِ الْحَقَّ وَ الْبَاطِلَ وَ أَیَّدَهُ فِی قَرْنَیْهِ بِکَسْفٍ مِنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ ثُمَّ أَهْبَطَ إِلَی الْأَرْضِ وَ أَوْحَی إِلَیْهِ أَنْ سِرْ فِی نَاحِیَهًِْ غَرْبِ الْأَرْضِ وَ شَرْقِهَا فَقَدْ طَوَیْتُ لَکَ الْبِلَادَ وَ ذَلَّلْتُ لَکَ الْعِبَادَ فَأَرْهَبْتُهُمْ مِنْکَ فَسَارَ ذُو الْقَرْنَیْنِ إِلَی نَاحِیَهًِْ الْمَغْرِبِ فَکَانَ إِذَا مَرَّ بِقَرْیَهًٍْ زَأَرَ فِیهَا کَمَا یَزْأَرُ الْأَسَدُ الْمُغْضَبُ فَیُبْعَثُ مِنْ قَرْنَیْهِ ظُلُمَاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ وَ صَوَاعِقُ تُهْلِکُ مَنْ نَاوَاهُ وَ خَالَفَهُ فَلَمْ یَبْلُغْ مَغْرِبَ الشَّمْسِ حَتَّی دَانَ لَهُ أَهْلُ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ قَالَ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَباً فَسَارَ حَتَّی إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ إِلَی قَوْلِهِ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ فِی الدُّنْیَا بِعَذَابِ الدُّنْیَا ثُمَّ یُرَدُّ إِلی رَبِّهِ فِی مَرْجِعِهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذاباً نُکْراً إِلَی قَوْلِهِ وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْراً* ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً ذُو الْقَرْنَیْنِ مِنَ الشَّمْسِ سَبَباً ثُمَّ قَالَ أمیرالمؤمنین (إِنَّ ذَاالْقَرْنَیْنِ لَمَّا انْتَهَی مَعَ الشَّمْسِ إِلَی الْعَیْنِ الْحَامِیَهًِْ وَجَدَ الشَّمْسَ تَغْرُبُ فِیهَا وَ مَعَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یَجُرُّونَهَا بِسَلَاسِلِ الْحَدِیدِ وَ الْکَلَالِیبِ یَجُرُّونَهَا مِنْ قَعْرِ الْبَحْرِ فِی قُطْرِ الْأَرْضِ الْأَیْمَنِ کَمَا یَجْرِی السَّفِینَهًُْ عَلَی ظَهْرِ الْمَاءِ فَلَمَّا انْتَهَی مَعَهَا إِلَی مَطْلَعِ الشَّمْسِ سَبَباً وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی قَوْمٍ إِلَی بِما لَدَیْهِ خُبْراً فَقَالَ أمیرالمومنین (إِنَّ ذَاالْقَرْنَیْنِ وَرَدَ عَلَی قَوْمٍ قَدْ أَحْرَقَتْهُمُ الشَّمْسُ وَ غَیَّرَتْ أَجْسَادَهُمْ وَ أَلْوَانَهُمْ حَتَّی صَیَّرَتْهُمْ کَالظُّلْمَهًِْ ثُمَّ أَتْبَعَ ذُوالْقَرْنَیْنِ سَبَباً فِی نَاحِیَهًِْ الظُّلْمَهًِْ حَتَّی إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا قالُوا یا ذَاالْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ خَلْفَ هَذَیْنِ الْجَبَلَیْنِ وَ هُمْ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ إِذَا کَانَ إِبَّانُ زُرُوعِنَا وَ ثِمَارِنَا خَرَجُوا عَلَیْنَا مِنْ هَذَیْنِ السَّدَّیْنِ فَرَعَوْا فِی ثِمَارِنَا وَ زُرُوعِنَا حَتَّی لَا یُبْقُوْنَ مِنْهَا شَیْئاً فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً نُؤَدِّیهِ إِلَیْکَ فِی کُلِّ عَامٍ عَلی أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا إِلَی قَوْلِهِ زُبَرَ الْحَدِیدِ قَالَ فَاحْتُفِرَ لَهُ جَبَلُ حَدِیدٍ فَقَلَعُوا لَهُ أَمْثَالَ اللَّبِنِ فَطَرَحَ بَعْضَهُ عَلَی بَعْضٍ فِیمَا بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ وَ کَانَ ذُوالْقَرْنَیْنِ هُوَ أَوَّلَ مَنْ بَنَی رَدْماً عَلَی الْأَرْضِ ثُمَّ جَمَعَ عَلَیْهِ الْحَطَبَ وَ أَلْهَبَ فِیهِ النَّارَ وَ وَضَعَ عَلَیْهِ الْمَنَافِیخَ فَنَفَخُوا عَلَیْهِ فَلَمَّا ذَابَ قَالَ آتُونِی بِقِطْرٍ وَ هُوَ الْمِسُّ الْأَحْمَرُ قَالَ فَاحْتَفَرُوا لَهُ جَبَلًا مِنْ مِسٍّ فَطَرَحُوهُ عَلَی الْحَدِیدِ فَذَابَ مَعَهُ وَ اخْتَلَطَ بِهِ قَالَ فَمَا اسْطاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً یَعْنِی یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّی فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَ کانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا.

امام علی (علیه السلام)- اصبغ‌بن‌نباته نقل می‌کند: از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) درباره‌ی ذوالقرنین پرسیدند. حضرت فرمود: «بنده صالحی بود و نام او عیاش بود. خداوند او را برگزید و پس از طوفان نوح (علیه السلام)، او را به امّتی از امم نخستین در ناحیه‌ی مغرب فرستاد. آن‌ها به‌سمت راست سرش ضربه زدند و او را کشتند و خداوند پس از صد سال او را زنده کرد و سپس او را به امّتی از امم نخستین در ناحیه‌ی مشرق فرستاد. آنان او را تکذیب کردند و ضربهای به‌سمت چپ سرش زدند که بر اثر آن ضربه مرد. سپس خداوند پس از صدسال او را زنده کرد و در جای خالی که بر اثر آن دو ضربه به وجود آمده بود، دو شاخ گذاشت و قدرت فرمانروایی و نشانه‌ی پیامبریاش را در شاخ‌هایش قرار داد. سپس خداوند او را به آسمان دنیا بالا برد و تمام زمین یعنی کوهها و دشتها و درهها را به او نشان داد و او هرآنچه که میان مشرق و مغرب است را دید و خداوند علمی به او داد که به‌واسطه‌ی آن، حق را از باطل تشخیص میداد و در شاخ او قدرتی از آسمان قرار داد که تاریکیها و رعد و برق در آن بود. سپس او را به زمین بازگرداند و به او وحی کرد که در غرب و شرق زمین سیر کن که همانا سرزمینها را در اختیار تو قرار دادم و بندگانم را فرمانبردار تو کردم تا از تو و هیبت تو بترسند. آنگاه ذوالقرنین به‌سمت غرب رفت و هرگاه بر قریه‌ای عبور می‌کرد، نعره‌ای همچون شیر خشمگین می‌کشید و از دو شاخ روی سرش، تاریکی و رعد و برق و صاعقه درخشیدن می‌گرفت که همه‌ی مخالفانش را هلاک می‌کرد. شرق و غرب عالم مطیع او شدند و خداوند دراین‌باره میفرماید: ما به او در روی زمین، قدرت و حکومت دادیم و اسباب هرچیز را در اختیارش گذاشتیم. (کهف/۸۴) سپس به سیر خود ادامه داد. تا به غروبگاه آفتاب رسید [در آنجا] احساس کرد [و در نظرش مجسّم شد] که خورشید در چشمه‌ی تیره و گل‌آلودی فرو می‌رود ... (کهف/۸۶) أَمَّا مَنْ ظَلَمَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ، یعنی در دنیا با عذاب دنیا، سپس در بازگشت خود، به‌سوی پروردگارش بازمی‌گردد. (کهف/۸۷) و خدا او را مجازات شدیدی خواهد کرد! (کهف/۸۷) و ما دستور آسانی به او خواهیم داد». سپس [بار دیگر] از اسبابی [که در اختیار داشت] بهره گرفت. (کهف/۹۰۸۹) یعنی ذوالقرنین نشانهای از خورشید را دنبال نمود. سپس امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «چون ذوالقرنین با خورشید به چشمه‌ی تیره و گل آلود رسید، دید که خورشید در آن فرو می‌رود و در کنار خورشید هفتاد هزار فرشته دید که با زنجیرهای آهنین و چنگال‌ها خورشید را به درون آب می‌کشیدند و بعد هم هنگام طلوع آن را در سمت راست زمین با زنجیر می‌کشیدند؛ درست همان‌طور که کشتی بر روی آب روان می‌شود. وقتی ذوالقرنین همراه خورشید به محلّ طلوع خورشید رسید، تا به خاستگاه خورشید رسید [در آنجا] دید خورشید بر جمعیّتی طلوع می‌کند که در برابر [تابش] آفتاب، پوششی برای آن‌ها قرار نداده بودیم [و هیچ‌گونه سایبانی نداشتند]. [آری] اینچنین بود [کار ذوالقرنین]! و ما به‌خوبی از امکاناتی که نزد او بود آگاه بودیم! (کهف/۹۱۹۰) امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «ذوالقرنین نزد کسانی رفت که خورشید آنان را سوزانده بود و جسدها و رنگشان را تغییر داده و سیاه کرده بود و سپس او در منطقه‌ی تاریکی به‌دنبال یک نشانه و راهنما به راه افتاد. [و هم‌چنان به راه خود ادامه داد] تا به میان دو کوه رسید و در کنار آن دو (کوه) قومی را یافت که هیچ سخنی را نمی‌فهمیدند [و زبانشان مخصوص خودشان بود]! [آن گروه به او] گفتند: «ای ذوالقرنین یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد می‌کنند. (کهف/۹۴۹۳)، در پشت این دو کوه هستند و چون زمان برداشت محصول ما فرا رسد، آنان از پشت این دو سد بیرون آمده و تمام کشت و محصولات ما را می‌خورند و چیزی از آن را باقی نمی‌گذارند. آیا ممکن است ما هزینه‌ای برای تو قرار دهیم. (کهف/۹۴) و در هر سال آن خراج را به تو پرداخت کنیم. که میان ما و آن‌ها سدّی ایجاد کنی؟! (کهف/۹۴) حضرت فرمود: «کوه آهن در نظر او کوچک جلوه کرد و آن‌ها آهن را همچون شیر ذوب کردند و او آهن را میان آن دو کوه روی هم ریخت. ذوالقرنین اوّلین کسی بود که ساختمانی در روی زمین بنا کرد. سپس هیزم فراهم آورد و بر روی آن آتش افروخت و دمنده‌هایی بر روی آتش قرار داد و مردم بر آتش دمیدند. چون آهن ذوب شد، ذوالقرنین گفت: مس سرخ رنگ را برایم بیاورید. پس آنان کوهی از مس برایش فراهم کردند و آن را بر روی آهن پرتاب کردند و مس ذوب شد و با آهن مخلوط شد. ذوالقرنین گفت: [سرانجام چنان سدّ نیرومندی ساخت] که آن‌ها [طایفه یأجوج و مأجوج] قادر نبودند از آن بالا روند و نمی‌توانستند نقبی در آن ایجاد کنند. (کهف/۹۷) یعنی یأجوج و مأجوج. [آنگاه] گفت: «این از رحمت پروردگار من است! امّا هنگامی‌که وعده‌ی پروردگارم فرا رسد، آن را در هم می‌کوبد و وعده پروردگارم حق است»! (کهف/۹۸)

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۹۶
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۹۹/ نورالثقلین؛ «بتفاوت لفظی»/ البرهان
۱۷
(کهف/ ۸۳)

الکاظم ( أَسْوَدَبْنِ‌رَزِینٍ الْقَاضِی قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَبِی‌الْحَسَنِ (الْأَوَّل وَ لَمْ یَکُنْ رَآنِی قَطُّ فَقَالَ مِنْ أَهْلِ السَّدِّ أَنْتَ فَقُلْتُ مِنْ أَهْلِ الْبَابِ فَقَالَ الثَّانِیَهًَْ مِنْ أَهْلِ السَّدِّ أَنْتَ قُلْتُ مِنْ أَهْلِ الْبَابِ قَالَ مِنْ أَهْلِ السَّدِّ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ ذَاکَ السَّدُّ الَّذِی عَمِلَهُ ذُوالْقَرْنَیْنِ.

امام کاظم (علیه السلام)- اسودبن‌رزین قاضی گوید: خدمت امام کاظم (علیه السلام) رسیدم. مرا تا آن وقت ندیده بود، فرمود: «تو از اهل سدّ هستی»؟ گفتم: «اهل بابم». باز فرمود: «اهل سدّی»؟ گفتم: «اهل باب». فرمود: «اهل سدّ هستی». گفتم: «بلی». فرمود: «آن همان سدّی است که اسکندر ذوالقرنین ساخته است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۹۸
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۹۶
۱۸
(کهف/ ۸۳)

الصّادق ( عَنْ أَبِی‌بَصِیرٍ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ: یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً قَالَ إِنَّ ذَا الْقَرْنَیْنِ بَعَثَهُ اللَّهُ إِلَی قَوْمِهِ فَضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ الْأَیْمَنِ فَأَمَاتَهُ اللَّهُ خَمْسَمِائَهًِْ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ إِلَیْهِمْ بَعْدَ ذَلِکَ فَضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ الْأَیْسَرِ فَأَمَاتَهُ اللَّهُ خَمْسَمِائَهًِْ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ إِلَیْهِمْ بَعْدَ ذَلِکَ فَمَلَّکَهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا مِنْ حَیْثُ تَطْلُعُ الشَّمْسُ إِلَی حَیْثُ تَغْرُبُ فَهُوَ قَوْلُهُ حَتَّی إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ إِلَی قَوْلِهِ عَذاباً نُکْراً قَالَ فِی النَّارِ فَجَعَلَ ذُو الْقَرْنَیْنِ بَیْنَهُمْ بَاباً مِنْ نُحَاسٍ وَ حَدِیدٍ وَ زِفْتٍ وَ قَطِرَانٍ فَحَالَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْخُرُوجِ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (: لَیْسَ مِنْهُمْ رَجُلٌ یَمُوتُ حَتَّی یُولَدَ لَهُ مِنْ صُلْبِهِ أَلْفُ وَلَدٍ ذَکَرٍ ثُمَّ قَالَ هُمْ أَکْثَرُ خَلْقٍ خُلِقُوا بَعْدَ الْمَلَائِکَهًْ.

امام صادق (علیه السلام)- ابوبصیر گوید: از امام صادق (علیه السلام) تفسیر این آیه: وَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْرا را پرسیدم. امام (علیه السلام) فرمود: «خداوند ذوالقرنین را به‌سوی قومش مبعوث کرد، آن‌ها به گوشه‌ی راست پیشانی‌اش ضربه زدند. پس خداوند او را به مدّت پانصدسال میراند و پس از آن دوباره او را مبعوث کرد. آن‌ها به گوشه‌ی چپ پیشانی‌اش ضربه زدند. پس خداوند او را به مدّت پانصد سال میراند و پس از آن دوباره او را مبعوث کرد و مغرب و مشرق زمین را تحت تصرّف او در آورد؛ از آنجا که خورشید طلوع میکند تا آنجا که غروب میکند. این است معنای این سخن خداوند که فرمود: تا به غروبگاه آفتاب رسید [در آنجا] احساس کرد [و در نظرش مجسّم شد] که خورشید در چشمه‌ی تیره و گل‌آلودی فرو می‌رود و در آنجا قومی را یافت گفتیم: «ای ذو القرنین! آیا می‌خواهی [آنان] را مجازات کنی، و یا روش نیکویی در مورد آن‌ها انتخاب نمایی»؟ گفت: «امّا کسی را که ستم کرده است، مجازات خواهیم کرد سپس به‌سوی پروردگارش بازمی‌گردد، و خدا او را مجازات شدیدی خواهد کرد! (کهف/۸۷۸۶) امام (علیه السلام) فرمود: «در آتش». ذوالقرنین با مس و آهن و قیر و قطران در برابر آن‌ها دری ساخت و جلوی خروج آن‌ها را گرفت. سپس امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هرکس از آنان از دنیا می‌رفت، هزار پسر از نسل او زاده می‌شد». سپس فرمود: «آن‌ها پس از فرشتگان، بیشترین جمعیّت مخلوقات را داشتند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۵۹۸
القمی، ج۲، ص ۴۰/ البرهان
۱۹
(کهف/ ۸۳)

امیرالمؤمنین ( عَنْ سِمَاکِ بْنِ حَرْبِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ: أَتَی رَجُلٌ عَلِیّاً (فَقَالَ یَا أمِیرُالمُؤمِنین (أَخْبِرْنِی عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ (سُخِّرَتْ لَهُ السَّحَابُ وَ قَرُبَتْ لَهُ الْأَسْبَابُ وَ بُسِطَ لَهُ فِی النُّورِ فَقال (کَانَ یُبْصِرُ بِاللَّیْلِ کَمَا یُبْصِرُ بِالنَّهَار.ِ

امام علی (علیه السلام)- مردی به نزد امام علی (علیه السلام) آمد و به ایشان فرمود: «ای امیرمؤمنان (علیه السلام)! از ذوالقرنین با من بگو». حضرت به او فرمود: «ابرها مسخر او گردید و اسباب برایش فراهم شد و نور و روشنایی برایش گسترانیده شد». مرد از او پرسید: «معنای بسط نور چیست»؟ امام (علیه السلام) پاسخ داد: «شب برای او همچون روز روشن بود».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۶۰۰
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۱۹۵
۲۰
(کهف/ ۸۳)

علی‌بن‌ابراهیم ( فَلَمَّا أَخْبَرَ رَسُولُ اللَّهِ (بِخَبَرِ مُوسَی وَ فَتَاهُ وَ الخِضْر قَالُوا فَأَخْبِرْنَا عَنْ طَائِفٍ طَافَ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ مَنْ هُوَ وَ مَا قِصَّتُهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ وَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَباً.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- هنگامی‌که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اخبار موسی و یوشع‌بن‌نون و خضر (را میگفت، از او پرسیدند: «آن کس که مشرق و مغرب را گشت چه کسی بود و داستانش چیست»؟ و دراین‌هنگام بود که خداوند این آیه را نازل کرد: وَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَباً.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۶۰۰
القمی، ج۲، ص ۴۰/ البرهان
بیشتر