آیه حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ في عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فيهِمْ حُسْناً [86]
تا هنگامىكه به غروبگاه آفتاب رسيد؛ [در آنجا] چنان به نظرش آمد كه خورشيد در چشمهی تيره و گلآلودى غروب مىكند؛ و در آنجا قومى را يافت؛ گفتيم: «اى ذوالقرنين! يا [آنان را] مجازات مىكنى، و يا روش نيكويى در مورد آنها انتخاب مىنمايى».
الصّادق ( فَمَلَّکَهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا مِنْ حَیْثُ تَطْلُعُ الشَّمْسُ إِلَی حَیْثُ تَغْرُبُ فَهُوَ قَوْلُهُ حَتَّی إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَة.
امام صادق (علیه السلام)- مغرب و مشرق زمین را تحت تصرّف او در آورد؛ از آنجا که خورشید طلوع میکند تا آنجا که غروب میکند. این است معنای این سخن خداوند که فرمود: حَتَّی إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ.
امیرالمؤمنین ( سُئِلَ أمِیرُِالمُؤمِنین (عَنْ ذِیالْقَرْنَیْنِ أَ نَبِیّاً (کَانَ أَمْ مَلِکاً (فَقَالَ لَا نبیا وَ لَا مَلِکاً بَلْ عَبْداً أَحَبَّ اللَّهَ فَأَحَبَّهُ وَ نَصَحَ لِلَّهِ فَنَصَحَ لَهُ فَبَعَثَهُ إِلَی قَوْمِهِ فَضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ الْأَیْمَنِ فَغَابَ عَنْهُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَغِیبَ ثُمَّ بَعَثَهُ الثَّانِیَهًَْ فَضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ الْأَیْسَرِ فَغَابَ عَنْهُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَغِیبَ ثُمَّ بَعَثَهُ اللَّهُ الثَّالِثَهًَْ فَمَکَّنَ اللَّهُ لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ فِیکُمْ مِثْلُهُ یَعْنِی نَفْسَهُ {فَ} بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ فَوَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنا.
امام علی (علیه السلام)- برخی از امام علی (علیه السلام) پرسیدند: «ذوالقرنین پیامبر بود یا پادشاه»؟ حضرت پاسخ داد: «او نه پیامبر بود و نه پادشاه، بلکه بنده ای بود که دوستدار خداوند شد و خداوند نیز او را دوست داشت و برای او خیرخواه بود و خداوند نیز برای او خیرخواه بود. خداوند، او را به سوی قومش فرستاد. آنان بر شاخ راست او زدند و او تا زمانی که خداوند خواست، از دیدگانشان پنهان گشت. پس خداوند، او را دوباره فرستاد. آنان این بار بر شاخ چپ او زدند و او تا زمانی که خداوند خواست، از دیدگانشان پنهان شد.. سپس خداوند، او را برای بار سوم فرستاد و در زمین مکنت بخشید. در میان شما نیز کسی مانند او هست. مقصود حضرت، خودش بود او به غروب گاه خورشید رسید و آن را طوری یافت که انگار خورشید در چشمه تیره و گلآلودی فرو میرود؛ و در آن جا قومی را یافت؛ گفتیم: «ای ذو القرنین! آیا میخواهی [آنان] را مجازات کنی، و یا روش نیکویی در مورد آنها انتخاب نمایی»؟
العسکری ( وَ سُئِلَ عَلِیٌّ (عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ: کَیْفَ اسْتَطَاعَ أَنْ یَبْلُغَ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ؟ فَقَالَ: سَخَّرَ اللَّهُ السَّحَابَ وَ یَسَّرَ لَهُ الْأَسْبَابَ وَ بَسَطَ لَهُ النُّورَ وَ کَانَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ عَلَی سَوَاءٍ، وَ أَنَّهُ رَأَی فِی الْمَنَامِ کَأَنَّهُ دَنَا مِنَ الشَّمْسِ حَتَّی أَخَذَ بِقَرْنِهَا فِی شَرْقِهَا وَ غَرْبِهَا فَلَمَّا قَصَّ رُؤْیَاهُ عَلَی قَوْمِهِ عَرَفَهُمْ وَ سَمَّوْهُ ذَا الْقَرْنَیْنِ فَدَعَاهُمْ إِلَی اللَّهِ فَأَسْلَمُوا ثُمَّ أَمَرَهُمْ أَنْ یَبْنُوا لَهُ مَسْجِداً فَأَجَابُوهُ إِلَیْهِ فَأَمَرَ أَنْ یَجْعَلُوا طُولَهُ أَرْبَعَمِائَهًِْ ذِرَاعٍ وَ عَرْضَهُ مِائَتَیْ ذِرَاعٍ وَ عُلُوَّهُ إِلَی السَّمَاءِ مِائَهًَْ ذِرَاعٍ فَقَالُوا: کَیْفَ لَکَ بِخَشَبَاتٍ تَبْلُغُ مَا بَیْنَ الْحَائِطَیْنِ؟ قَالَ: إِذَا فَرَغْتُمْ مِنْ بُنْیَانِ الْحَائِطَیْنِ فَاکْبِسُوهُ بِالتُّرَابِ حَتَّی یَسْتَوِیَ مَعَ حِیطَانِ الْمَسْجِدِ فَإِذَا فَرَغْتُمْ مِنْ ذَلِکَ أَخَذْتُمْ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهًِْ عَلَی قَدْرِهِ ثُمَّ قَطَعْتُمُوهُ مِثْلَ قُلَامَهًِْ الظُّفُرِ ثُمَّ خَلَطْتُمُوهُ مَعَ ذَلِکَ الْکَبْسِ وَ عَمِلْتُمْ لَهُ خَشَباً مِنْ نُحَاسٍ وَ صَفَائِحَ مِنْ نُحَاسٍ تَذُوبُونَ ذَلِکَ وَ أَنْتُمْ مُتَمَکِّنُونَ مِنَ الْعَمَلِ کَیْفَ شِئْتُمْ وَ أَنْتُمْ عَلَی أَرْضٍ مُسْتَوِیَهًٍْ فَإِذَا فَرَغْتُمْ مِنْ ذَلِکَ دَعَوْتُمُ الْمَسَاکِینَ لِنَقْلِ ذَلِکَ التُّرَابِ فَیُسَارِعُونَ فِیهِ مِنْ أَجْلِ مَا فِیهِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهًِْ فَبَنَوُا الْمَسْجِدَ وَ أَخْرَجَ الْمَسَاکِینُ ذَلِکَ التُّرَابَ وَ قَدِ اسْتَقَلَّ السَّقْفُ وَ اسْتَغْنَی الْمَسَاکِینُ فَجَنَّدَهُمْ أَرْبَعَهًَْ أَجْنَادٍ فِی کُلِّ جُنْدٍ عَشْرَهًُْ آلَافٍ وَ نَشَرَهُمْ فِی الْبِلادِ.
امام عسکری (علیه السلام)- از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دربارهی «ذوالقرنین» سؤال شد: «چگونه میتوانست به مشرق و مغرب برسد»؟ فرمود: «ابر در تسخیر او بود و اسباب و وسایل برای او فراهم و نور برای او گسترانیده شده و شب و روز برایش مساوی بود. او در خواب دید که گویا آنقدر به خورشید نزدیک شده که دو طرف شرق و غرب آن را به دست گرفته است، وقتی که این رؤیای خود را برای قومش تعریف کرد در میان آنان عزیز گردید و او را «ذوالقرنین» نامیدند. او هم آنان را بهسوی خدا دعوت کرد و آنان هم قبول کرده و تسلیم حق گردیدند، آنگاه امرشان کرد که برایش مسجدی بنا کنند و آنان نیز اجابت کردند، سپس دستور داد که طول آن را چهار صد ذراع و عرض آن را دویست ذراع و قطر دیوارش را بیست و دو ذراع و ارتفاعش را صد ذراع قرار دهند». مردم گفتند: «برای چوبی که بین دو دیوار برسد [جهت ساختن سقف] چه میاندیشی»؟ گفت: «هرگاه از ساختن دیوارها فارغ شدید آنجا را پر از خاک کنید تا بهاندازهی دیوار مسجد برسد، مقداری از طلا و نقره مانند تراشهی قلم تکه کنید و با خاکها مخلوط نمایید و برای آن چوبههایی از مس و ورقهایی از مس بسازید سپس آنها را ذوب کرده و این کار برای شما بر زمین مسطح راحتتر و میسّر است. و وقتی از آن فارغ شدید، مردم بینوا و درمانده را برای بیرونآوردن خاکها بخوانید و از آنجا که در میان خاکها طلا و نقره است، برای این کار پیشی و سرعت میگیرند. وقتی که مسجد را ساختند و بینوایان خاکها را بیرون بردند، این درحالی بود که سقف به خاطر مصالح استفاده شده در آن، آماده شده بود و فقرا و بینوایان هم بینیاز شدند، آنگاه ذو القرنین آنان را به چهار لشکر در هر لشکر ده هزار نفر تقسیم کرد و آنان را در سرزمینهای مختلف پراکنده ساخت».
امیرالمؤمنین ( قَالَ أمِیرُالمُؤمِنین (تَغْرُبُ الشَّمْسُ فِی عَیْنٍ حَامِیَةٍ فِی بَحْرٍ دُونَ الْمَدِینَهًِْ الَّتِی مِمَّا یَلِی الْمَغْرِبَ یَعْنِی جَابُلْقَا.
امام علی (علیه السلام)- از امام باقر (علیه السلام) روایت است که امیرالؤمنین (علیه السلام) فرمود: «تَغْرُبُ الشَّمْسُ فِی عَیْنٍ حَامِیَةٍ؛ در دریایی فروتر از شهری که پهلوی مغرب است یعنی شهر جابلقا».