آیه ۱۲ - سوره کهف

آیه ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصى لِما لَبِثُوا أَمَداً [12]

سپس آنان را برانگيختيم تا آشكار گردد كه كدام‌يك از آن دو گروه، مدّت خواب خود را بهتر احصا كرده‌اند.

۱
(کهف/ ۱۲)

الصّادق ( فَأَلْقَی اللَّهُ عَلَیْهِمُ النُّعَاسَ کَمَا قَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً فَنَامُوا حَتَّی أَهْلَکَ اللَّهُ ذَلِکَ الْمَلِکَ وَ أَهْلَ مَمْلَکَتِهِ وَ ذَهَبَ ذَلِکَ الزَّمَانُ وَ جَاءَ زَمَانٌ آخَرُ وَ قَوْمٌ آخَرُونَ ثُمَّ انْتَبَهُوا فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ کَمْ نِمْنَا هَاهُنَا فَنَظَرُوا إِلَی الشَّمْسِ قَدِ ارْتَفَعَتْ فَقَالُوا نِمْنَا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ ثُمَّ قَالُوا لِوَاحِدٍ مِنْهُمْ خُذْ هَذَا الْوَرِقَ وَ ادْخُلِ الْمَدِینَهًَْ مُتَنَکِّراً لَا یَعْرِفُوکَ فَاشْتَرِ لَنَا طَعَاماً فَإِنَّهُمْ إِنْ عَلِمُوا بِنَا وَ عَرَفُونَا قَتَلُونَا أَوْ رَدُّونَا فِی دِینِهِمْ فَجَاءَ ذَلِکَ الرَّجُلُ فَرَأَی الْمَدِینَهًَْ بِخِلَافِ الَّذِی عَهِدَهَا وَ رَأَی قَوْماً بِخِلَافِ أُولَئِکَ لَمْ یَعْرِفْهُمْ وَ لَمْ یَعْرِفُوا لُغَتَهُ وَ لَمْ یَعْرِفْ لُغَتَهُمْ فَقَالُوا لَهُ مَنْ أَنْتَ وَ مِنْ أَیْنَ جِئْتَ فَأَخْبَرَهُمْ فَخَرَجَ مَلِکُ تِلْکَ الْمَدِینَهًِْ مَعَ أَصْحَابِهِ وَ الرَّجُلُ مَعَهُمْ حَتَّی وَقَفُوا عَلَی بَابِ الْکَهْفِ وَ أَقْبَلُوا یَتَطَلَّعُونَ فِیه.

امام صادق (علیه السلام)- همان‌طور که خدای متعال در این آیه می‌فرماید: فَضَرَبْنَا عَلَی آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا پس آنان به خواب فرو رفتند تا اینکه خداوند، آن پادشاه و مردم سرزمینش را به هلاکت رساند و آن دوره و زمانه، سپری شد و روزگار دیگر و مردم دیگری آمدند. سپس بیدار شدند و از یکدیگر پرسیدند: «چه مدّت است که اینجا خوابیده‌ایم»؟ به خورشید که بالا آمده بود نگریستند و گفتند: «یک روز یا پاره‌ای از روز است که خوابیده‌ایم». سپس به یک نفر از خودشان گفتند: «این پول را بگیر و به‌طور ناشناس به شهر برو تا تو را نشناسند و غذایی را برای ما تهیّه کن، چرا که اگر آن‌ها متوجّه ما شوند و ما را بشناسند، یا ما را می‌کشند و یا ما را به کیش خود باز می‌گردانند». آن مرد به شهر آمد و دید این شهر، آن شهری نیست که می‌شناخته و مردمی را دید که با آن مردم، متفاوت بودند و آن‌ها را نمی‌شناخت؛ نه او زبان آنان را می‌فهمید و نه آنان زبان او را متوجّه می‌شدند. به او گفتند: «تو کیستی؟ و از کجا آمده‌ای»؟ پس قضیّه را برای آنان تعریف کرد. فرمانروای آن شهر با یارانش به قصد غار از شهر خارج شدند درحالی‌که آن مرد نیز همراه آنان بود تا اینکه به غار رسیدند و به داخل غار سرک کشیدند تا از آن خبر کسب کنند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۴۳۲
بحارالأنوار، ج۱۴، ص۴۲۳/ القمی، ج۲، ص۳۳
۲
(کهف/ ۱۲)

امیرالمؤمنین ( فِی کِتَابِ طِبِّ الْأئِمَّهًِْ عَلَیْهِمُ السَّلَامِ عُوذَهًٌْ لِلصَّبِیِّ إِذَا کَثُرَ بُکَاؤُهُ وَ لِمَنْ یَفْزَعُ بِاللَّیْلِ وَ لِلْمَرْأَهًِْ إِذَا سَهِرَتْ مِنْ وَجَعٍ فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصی لِما لَبِثُوا أَمَداً.

امام علی (علیه السلام)- یک دعا برای کودکی که بسیا گریه می‌کند، و برای کسی که شب می‌ترسد، و برای زنی که از درد شب نخوابد: فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً* ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصی لِما لَبِثُوا أَمَداً (کهف/۱۲).

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۴۳۲
بحارالأنوار، ج۱۰۱، ص۱۰۶/ نورالثقلین
بیشتر