آیه كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فيها أَلا بُعْداً لِمَدْيَنَ كَما بَعِدَتْ ثَمُودُ [95]
آنچنانکه گویى هرگز ساکن آن [دیار] نبودند! دور باد مَدْیَن [و اهل آن از رحمت خدا]، همانگونه که قوم ثمود دور شدند
الباقر (علیه السلام)- عَن عَبَّاسِبْنِحَریش عَنْ أبیجعفر (علیه السلام): سَأَلْت أَبِیجَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنْ سُورَهًِْ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ فَقَالَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ نُورٌ عِنْدَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ لَا یُرِیدُونَ حَاجَهًًْ مِنَ السَّمَاءِ وَ لَا مِنَ الْأَرْضِ إِلَّا ذَکَرُوهَا لِذَلِکَ النُّورِ فَأَتَاهُمْ بِهَا فَإِنَّ مِمَّا ذَکَرَ عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) مِنَ الْحَوَائِجِ أَنَّهُ قَالَ لِأَبِیبَکْرإِیَّاکَ أَنْ تَقُول ان رَسُولَ اللَّه (صلی الله علیه و آله) مَیِّت وَ اللَّهِ لَیَأْتِیَنَّکَ فَاتَّقِ اللَّهَ إِذَا جَاءَکَ الشَّیْطَانُ غَیْرَ مُتَمَثِّلٍ بِهِ فَبَعَثَ {فَعَجِبَ} بِهِ أَبُو بَکْرٍ فَقَالَ إِنْ جَاءَنِی وَ اللَّهِ أَطَعْتُهُ وَ خَرَجْتُ مِمَّا أَنَا فِیهِ قَالَ وَ ذَکَرَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) لِذَلِکَ النُّورِ فَعَرَجَ إِلَی أَرْوَاحِ النَّبِیِّینَ فَإِذَا مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) قَدْ أُلْبِسَ وَجْهَهُ ذَلِکَ النُّورُ وَ أَتَی وَ هُوَ یَقُولُ یَا أَبَا بَکْرٍ آمِنْ بِعَلِیٍّ (علیه السلام) ... فَلَمَّا أَخْبَرَ أَبُوبَکْرٍ الْخَبَرَ عُمَرَ قَالَ سَحَرَکَ وَ إِنَّهَا لَفِی بَنِی هَاشِمٍ لَقَدِیمَهًٌْ قَالَ ثُمَّ قَامَا یُخْبِرَانِ النَّاسَ فَمَا دَرَیَا مَا یَقُولَانِ قُلْتُ لِمَا ذَا قَالَ لِأَنَّهُمَا قَدْ نَسِیَاهُ وَ جَاءَ النُّورُ فَأَخْبَرَ عَلِیّاً (علیه السلام) خَبَرَهُمَا فَقَالَ بُعْداً لَهُمَا کَما بَعِدَتْ ثَمُودُ.
امام باقر (علیه السلام)- عبّاسبنحریش گوید: از امام باقر (علیه السلام) دربارهی سورهی قدر پرسیدم. [ایشان] فرمود: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ، نوریاست در نزد انبیاء و اوصیاء که هر نیازی در آسمان یا زمین داشته باشند؛ به آن نور میگویند و او برآورده میکند. از جمله مطالبی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به این نور مراجعه کرد، آن بود که روزی به ابوبکر فرمود: [پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شهید از دنیا رفت]. مبادا بگویی پیامبر (صلی الله علیه و آله) مرده است! به خدا قسم! او را برای تو حاضر میکنم. از خدا بترس! وقتی شیطان پیش تو آید بی اینکه به شکل او درآید». ابابکر این سخن را به مسخره گرفت و گفت: «اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله) را ببینم بهخدا قسم! از او اطاعت میکنم و دست از خلافت برمیدارم». امیرالمؤمنین (علیه السلام) به آن نور امر کرد و او به جانب ارواح پیامبران (رفت. ناگاه حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) درحالیکه صورتش غرق در نور بود، آمد و فرمود: ابابکر! به علی (علیه السلام) ایمان بیاور وقتی ابابکر جریان را برای عمر تعریف کرد، گفت: «تو را سحر کرده! سحر از قدیم در میان بنیهاشم بوده است». از جای برخاستند، با مردم صحبت میکردند و نمیدانستند چه بگویند. پرسیدم: «به چه جهت؟ [امام باقر (علیه السلام)] فرمود: زیرا فراموش کرده بودند؛ آن نور پیش علی (علیه السلام) آمد و جریان آن دو را نقل کرد». امام (علیه السلام) فرمود: «دور باشند از رحمت خدا! کَما بَعِدَتْ ثَمُودُ».