آیه وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللهَ وَ لا تُخْزُونِ في ضَيْفي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشيدٌ [78]
قوم او [به قصد مزاحمت میهمانان] به سرعت به سراغ او آمدند، و قبلاً کارهاى بد و زشتى انجام مىدادند، گفت: «اى قوم من! اینها دختران منند؛ که براى شما پاکیزهترند؛ [با آنها ازدواج کنید؛ و از زشتکارى چشم بپوشید]. از خدا بترسید؛ و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید؛ آیا در میان شما یک مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟!»
الصّادق (علیه السلام)- إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی بَعَثَ أَرْبَعَهًَْ أَمْلَاکٍ فِی إِهْلَاکِ قوم لوط (علیه السلام) جبرئیل (علیه السلام) وَ مِیکَائِیلَ (علیه السلام) وَ إِسْرَافِیلَ (علیه السلام) وَ کَرُوبِیلَ (علیه السلام) ... فَأَتَوْا لُوطاً (علیه السلام) وَ هُوَ فِی زِرَاعَهًٍْ لَهُ قُرْبَ الْمَدِینَهًِْ فَسَلَّمُوا عَلَیْهِ وَ هُمْ مُعْتَمُّونَ فَلَمَّا رَآهُمْ رَأَی هَیْئَهًًْ حَسَنَهًًْ عَلَیْهِمْ عَمَائِمُ بِیضٌ وَ ثِیَابٌ بِیضٌ فَقَالَ لَهُمُ الْمَنْزِلَ فَقَالُوا نَعَمْ فَتَقَدَّمَهُمْ وَ مَشَوْا خَلْفَهُ فَنَدِمَ عَلَی عَرْضِهِ عَلَیْهِمُ الْمَنْزِلَ وَ قَالَ أَیَّ شَیْءٍ صَنَعْتُ آتِی بِهِمْ قَوْمِی وَ أَنَا أَعْرِفُهُمْ فَالْتَفَتَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ إِنَّکُمْ تَأْتُونَ شِرَارَ خَلْقِ اللَّهِ وَ قَدْ قَالَ جبرئیل (علیه السلام) لَا نَعْجَلُ عَلَیْهِمْ حَتَّی یَشْهَدَ ثَلَاثَ شَهَادَاتٍ فَقَالَ جبرئیل (علیه السلام) هَذِهِ وَاحِدَهًٌْ ثُمَّ مَشَی سَاعَهًًْ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ إِنَّکُمْ تَأْتُونَ شِرَارَ خَلْقِ اللَّهِ فَقَالَ جبرئیل (علیه السلام) هَذِهِ اثْنَتَانِ ثُمَّ مَضَی فَلَمَّا بَلَغَ بَابَ الْمَدِینَهًِْ الْتَفَتَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ إِنَّکُمْ تَأْتُونَ شِرَارَ خَلْقِ اللَّهِ فَقَالَ جبرئیل (علیه السلام) هَذِهِ ثَالِثَهًٌْ ثُمَّ دَخَلَ وَ دَخَلُوا مَعَهُ فَلَمَّا رَأَتْهُمُ امْرَأَتُهُ رَأَتْ هَیْئَهًًْ حَسَنَهًًْ فَصَعِدَتْ فَوْقَ السَّطْحِ وَ صَعِقَتْ فَلَمْ یَسْمَعُوا فَدَخَّنَتْ فَلَمَّا رَأَوُا الدُّخَانَ أَقْبَلُوا یُهْرَعُونَ إِلَی الْبَابِ فَنَزَلَتْ إِلَیْهِمْ فَقَالَتْ عِنْدَهُ قَوْمٌ مَا رَأَیْتُ قَطُّ أَحْسَنَ مِنْهُمْ هَیْئَهًًْ فَجَاءُوا إِلَی الْبَابِ لِیَدْخُلُوهَا فَلَمَّا رَآهُمْ لُوطٌ (علیه السلام) قَامَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ یَا قَوْمِ فَاتَّقُوا اللهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ فَقَالَ هَؤُلَاءِ بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَدَعَاهُمْ إِلَی الْحَلَالِ فَقَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِی بَنَاتِکَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِیدُ فَقالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ فَقَالَ جبرئیل (علیه السلام) لَوْ یَعْلَمُ أَیُّ قُوَّهًٍْ لَهُ فَکَاثَرُوهُ حَتَّی دَخَلُوا الْبَیْتَ قَالَ فَصَاحَ بِهِ جبرئیل (علیه السلام) یَا لُوطُ (علیه السلام) دَعْهُمْ یَدْخُلُونَ فَلَمَّا دَخَلُوا أَهْوَی جبرئیل (علیه السلام) بِإِصْبَعِهِ نَحْوَهُمْ فَذَهَبَتْ أَعْیُنُهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ ثُمَّ نَادَی جبرئیل (علیه السلام) فَقَالَ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ قَالَ لَهُ جبرئیل (علیه السلام) إِنَّا بُعِثْنَا فِی إِهْلَاکِهِمْ فَقَالَ یَا جبرئیل (علیه السلام) عَجِّلْ فَقَالَ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ قَالَ فَأَمَرَهُ فَتَحَمَّلَ وَ مَنْ مَعَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَالَ ثُمَّ اقْتَلَعَهَا جبرئیل (علیه السلام) بِجَنَاحَیْهِ مِنْ سَبْعِ أَرَضِینَ ثُمَّ رَفَعَهَا حَتَّی سَمِعَ أَهْلُ سَمَاءِ الدُّنْیَا نُبَاحَ الْکِلَابِ وَ صِیَاحَ الدِّیَکَهًِْ ثُمَّ قَلَبَهَا وَ أَمْطَرَ عَلَیْهَا وَ عَلَی مَنْ حَوْلَ الْمَدِینَهًِْ حِجَارَةً مِنْ سِجِّیلٍ.
امام صادق (علیه السلام)- خداوند متعال برای نابودکردن قوم لوط (علیه السلام) چهار فرشته با نامهای جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و کروبیل فرستاد. آنها درحالیکه بر سر عمّامه پیچیده بودند [تا شناخته نشوند] پیش لوط (علیه السلام) رفتند، لوط (علیه السلام) در کنار شهر مشغول کشاورزی بود، ملائکه به او سلام کردند. لوط (علیه السلام) که آنها را در آن وضع و شکل نیکو و عمّامهها و جامههای سفید دید به منزلش دعوتشانکرد و آنها نیز پذیرفتند. لوط (علیه السلام) جلو افتاد و آنها درپی او به راه افتادند. لوط (علیه السلام) در بین راه از اینکه ایشان را به منزلش خوانده بود پشیمان شد و با خود گفت: «عجب کاری کردم! اینان را به میان قوم خود میبرم که به خوبی آنها را میشناسم». لذا رو به آنها کرد و فرمود: «شما بهسوی بدترین افراد خلق خدا میروید». جبرئیل [پیشتر] گفته بود: «ما در عذاب این مردم شتاب نخواهیم کرد؛ تا لوط (علیه السلام) سهبار به بدی آنها گواهی دهد». در اینهنگام جبرئیل گفت: «این یکبار». سپس لوط (علیه السلام) به راه افتاد و اندکی از مسافت را که پیمود دوباره بدیشان رو کرد و فرمود: «شما بهسوی بدترین خلق خدا میروید». جبرئیل گفت: «این دوبار». لوط (علیه السلام) به راه افتاد و چون به دروازهی شهر رسید فرمود: «شما بهسوی بدترین خلایق خدا میروید». جبرئیل گفت: «این هم سهبار». سپس لوط (علیه السلام) وارد شهر شد و فرشتگان هم همراه او وارد شدند. زن لوط (علیه السلام) که آنها را در آن هیئت زیبا دید. بر بام خانه رفت و فریاد زد ولی قوم لوط (علیه السلام) صدای او را نشنیدند، لذا بر بام، دودی بر پا کرد. و چون مردم، دود را دیدند رو به در خانه لوط (علیه السلام) دویدند، زن لوط (علیه السلام) پایین آمد و گفت: «نزد لوط (علیه السلام) مردمی هستند که من هرگز از آنها زیباتر ندیدهام». آن مردم بهسوی در خانه آمدند، تا به خانه وارد شوند. هنگامیکه لوط (علیه السلام) آنها را دید بهسوی آنها رفت و گفت: فَاتَّقُوا اللهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ لوط (علیه السلام) به آنها فرمود: هَؤُلَاءِ بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ؛ اینان دختران منند، که برای شما پاکیزهترند. لوط (علیه السلام) آنها را دعوتکرد که به طریقی شرعی دفع شهوت کنند. آنها در پاسخ گفتند: تو خود میدانی که ما را در دختران تو حقّی و رغبتی نیست و تو میدانی که ما چه مقصودی داریم. (هود/ ۷۹) لوط (علیه السلام) گفت: ای کاش! من در برابر شما توانایی داشتم و یا از پشتیبانی استوار برخوردار میبودم. (هود/۸۰) جبرئیل گفت: «ای کاش میدانست اکنون چه نیروییدارد»! [کمکم] بر تعداد افراد آنها افزوده شد؛ تا [بهزور] به خانهی او ریختند. جبرئیل فریاد زد: «بگذار وارد شوند». چون آنها وارد خانه شدند جبرئیل انگشت خود را بهسوی آنها گرفت و بینایی از آنها سلب شد. و این همان سخن پروردگار است که فرمود: چشمانشان را کور گردانیدیم. (قمر/۳۷) سپس جبرئیل فریاد برآورد که ما رسولان پروردگار تو هستیم. اینان، هرگز به تو دست نخواهند یافت. چون پاسی از شب بگذرد، خاندان خویش را بیرون ببر. (هود/۸۱) و اینچنین جبرئیل به لوط (علیه السلام) اعلان کرد، که ما برای نابودکردن آنها آمدهایم و او به جبرئیل گفت: «شتاب کنید»!. جبرئیل گفت: وعدهی آنها صبحگاه است. آیا صبح نزدیک نیست؟ (هود/۸۱) جبرئیل به او دستور داد تا خود و خانوادهاش جز همسر خویش را بیرون برد... آنگاه جبرئیل آن شهر را از بن، با دو بال خود از هفتمین طبقهی زمین برکند و آنقدر بالا برد که اهلآسمان دنیا بانگ سگان و خروسان آنها را شنیدند. سپس آن شهر را واژگون ساخت و بر آنها و ساکنانی که در حومهی آن شهر بودند بارانی از سنگسجّیل بارید. (هود/۸۲)».
الصّادقین (علیها السلام)- إِنَّ جبرئیل (علیه السلام) لَمَّا أَتَی لُوطاً (علیه السلام) فِی هَلَاکِ قَوْمِهِ فَدَخَلُوا عَلَیْهِ وَ جَاءُوا قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ قَامَ فَوَضَعَ یَدَهُ عَلَی الْبَابِ ثُمَّ نَاشَدَهُمْ فَقَالَ اتَّقُوا اللهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَکَ عَنِ الْعالَمِینَ ثُمَّ عَرَضَ عَلَیْهِمْ بَنَاتِهِ نِکَاحاً قالُوا ... ما لَنا فِی بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ قَالَ فَمَا مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیْدٌ قَالَ فَأَبَوْا فَقالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ قَالَ وَ جبرئیل (علیه السلام) یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ فَقَالَ لَوْ یَعْلَمُ أَیُّ قُوَّهًٍْ لَهُ ثُمَّ دَعَاهُ فَأَتَاهُ فَفَتَحُوا الْبَابَ وَ دَخَلُوا فَأَشَارَ إِلَیْهِمْ جبرئیل (علیه السلام) بِیَدِهِ فَرَجَعُوا عُمْیَاناً یَلْتَمِسُونَ الْجِدَارَ بِأَیْدِیهِمْ یُعَاهِدُونَ اللَّهَ لَئِنْ أَصْبَحْنَا لَا نَسْتَبْقِی أَحَداً مِنْ آلِ لُوطٍ (علیه السلام) قَالَ لَمَّا قَالَ جبرئیل (علیه السلام) إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ قَالَ لَهُ لُوطٌ (علیه السلام) یَا جبرئیل (علیه السلام) عَجِّلْ قَالَ نَعَمْ قَالَ یَا جبرئیل (علیه السلام) عَجِّلْ قَالَ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ.
امام باقر و امام صادق (علیها السلام)- وقتی جبرئیل برای هلاک قوم لوط (علیه السلام)، نزد لوط آمد و وارد منزل او شدند وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ؛ ایستاد و دست بر در نهاد و آنها را سوگند داد و گفت: اتَّقُوا اللهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِ؛ گفتند: مگر ما تو را از [میزبانی و حمایت] مردمان باز نداشته بودیم؟ لوط (علیه السلام) دختران خود را به آنان نشان داد تا با آنها ازدواج کنند [و از طریق حلال دفع شهوت کنند]؛ تو خود میدانی که ما را در دختران تو حقّی و رغبتی نیست و تو میدانی که ما چه مقصودی داریم .(هود/۷۹) لوط (علیه السلام) گفت: «لَیسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیْدٌ امّا آنان سخنان لوط (علیه السلام) را نپذیرفتند. لوط (علیه السلام) گفت: ای کاش! من در برابر شما توانایی داشتم و یا از پشتیبانی استوار برخوردار میبودم. (هود/۸۰) جبرئیل به آنها نگاه میکرد و گفت: «ای کاش لوط (علیه السلام) میدانست چه نیرویی دارد»! سپس جبرئیل لوط (علیه السلام) را خواند و او نزد جبرئیل آمد. قوم لوط (علیه السلام) در را گشوده و داخل خانه شدند. جبرئیل با دست به ایشان اشاره کرد و نابینا شدند و [برای پیداکردن راه و بیرونرفتن از منزل] دست به دیوار میکشیدند و [از شدّت عصبانیّت] به خدا سوگند میخوردند که اگر صبح بدمد یک نفر از خاندان لوط (علیه السلام) را زنده باقی نمیگذاریم». در این هنگام جبرئیل گفت: ما فرستادگان پروردگار تو هستیم. (هود/۸۱)، لوط (علیه السلام) بهاو گفت: «ای جبرئیل! [در هلاک اینها] عجله کن»! جبرئیل گفت: بله [چنین میکنیم] لوط (علیه السلام) گفت: «ای جبرئیل شتاب کن»! جبرئیل گفت: وعدهی آنها صبحگاه است. آیا صبح نزدیک نیست. (هود/۸۱)
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِ لُوطٍ (علیه السلام) هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ قَالَ عَرَضَ عَلَیْهِمُ التَّزْوِیجَ.
امام صادق (علیه السلام)- امام صادق (علیه السلام) دربارهی سخن لوط (علیه السلام) که گفته است: هَؤُلاء بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ؛ فرمود: به آنان گفته که با زنان ازدواج کنند [و از طریق حلال، دف شهوت کنند].
الرّضا (علیه السلام)- عن عَلِیِّبْنِیَقْطِینٍ وَ مُوسَیبْنِ عَبْدِالْمَلِکِ عَنْ رَجُل:ٍ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام) عَنْ إِتْیَانِ الرَّجُلِ الْمَرْأَهًَْ مِنْ خَلْفِهَا فَقَالَ أَحَلَّتْهَا آیَهًٌْ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ قَوْلُ لُوطٍ (علیه السلام) هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّهُمْ لَا یُرِیدُونَ الْفَرْجَ.
امام رضا (علیه السلام)- علیّبنیقطین و موسیبنعبدالملک از مردی نقل میکنند که گفته است: «از امام رضا (علیه السلام) دربارهی نزدیکی مرد با زنش از پشت پرسیدم». امام (علیه السلام) فرمود: «یک آیه از کتاب خدا آن را حلال گردانید. همانجا که لوط (علیه السلام) گفته است: هَؤُلاء بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ؛ و این درحالی است که لوط (علیه السلام) میدانسته قومش خواهان نزدیکی با زنان از ناحیهی فَرج نبودهاند».