آیه ۹۳ - سوره اسراء

آیه أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلّا بَشَراً رَسُولاً [93]

يا براى تو خانه‌اى [پر نقش و نگار] از طلا باشد، يا به آسمان بالا روى و حتّى اگر به آسمان روى، ايمان نمى‌آوريم مگر آنكه نامه‌اى [از سوى خدا] بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم». بگو:«منزّه است پروردگارم [از اين سخنان بى‌معنا]! مگر من جز انسانى فرستاده [از سوى خدا] هستم»؟!

۱
(اسراء/ ۹۳)

العسکری ( أَبِی‌مُحَمَّدٍ‌الْعَسْکَرِیِّ (أَنَّهُ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی‌عَلِیِّ‌بْنِ‌مُحَمَّدٍ (هَلْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (یُنَاظِرُ الْیَهُودَ وَ الْمُشْرِکِینَ إِذَا عَاتَبُوهُ وَ یُحَاجُّهُمْ قَالَ بَلَی مِرَاراً کَثِیرَهًًْ مِنْهَا مَا حَکَی اللَّهُ تَعَالَی مِنْ قَوْلِهِمْ وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ إِلَی قَوْلِهِ رَجُلًا مَسْحُوراً. وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً إِلَی قَوْلِهِ کِتاباً نَقْرَؤُهُ ثُمَّ قِیلَ لَهُ فِی آخِرِ ذَلِکَ لَوْ کُنْتَ نَبِیّاً کَمُوسَی (لَنَزَّلْتَ عَلَیْنَا الصَّاعِقَهًَْ فِی مَسْأَلَتِنَا إِلَیْکَ لِأَنَّ مَسْأَلَتَنَا أَشَدُّ مِنْ مَسَائِلِ قَوْمِ مُوسَی (لِمُوسَی قَالَ وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (کَانَ قَاعِداً ذَاتَ یَوْمٍ بِمَکَّهًَْ بِفِنَاءِ الْکَعْبَهًِْ إِذَا اجْتَمَعَ جَمَاعَهًٌْ مِنْ رُؤَسَاءِ قُرَیْشٍ مِنْهُمُ الْوَلِیدُبْنُ‌الْمُغِیرَهًِْ الْمَخْزُومِیُّ وَ أَبُوالْبَخْتَرِیِّ‌بْنُ‌هِشَامٍ وَ أَبُوجَهْلِ‌بْنُ‌هِشَامٍ وَ الْعَاصُ‌بْنُ‌وَائِلٍ‌السَّهْمِیُّ وَ عَبْدُاللَّهِ‌بْنُ‌أَبِی‌أُمَیَّهًَْ الْمَخْزُومِیُّ وَ کَانَ مَعَهُمْ جَمْعٌ مِمَّنْ یَلِیهِمْ کَثِیرٌ وَ رَسُولُ اللَّهِ (فِی نَفَرٍ مِنْ أَصْحَابِهِ ... فَأَتَوْهُ بِأَجْمَعِهِمْ فَابْتَدَأَ عَبْدُاللَّهِ‌بْنُ‌أَبِی‌أُمَیَّهًَْ الْمَخْزُومِیُّ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ (لَقَدِ ادَّعَیْتَ دَعْوَی عَظِیمَهًًْ وَ قُلْتَ مَقَالًا هَائِلًا زَعَمْتَ أَنَّکَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ ... مَا أَنْتَ یَا مُحَمَّدُ إِلَّا مَسْحُوراً وَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (هَلْ بَقِیَ مِنْ کَلَامِکَ شَیْءٌ ِ فَقَالَ بَلَی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً بِمَکَّهًَْ هَذِهِ فَإِنَّهَا ذَاتُ أَحْجَارٍ وَعِرَهًٍْ وَ جِبَالٍ تَکْسَحُ أَرْضَهَا وَ تَحْفِرُهَا وَ تُجْرِی فِیهَا الْعُیُونَ فَإِنَّنَا إِلَی ذَلِکَ مُحْتَاجُونَ أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّهًٌْ مِنْ نَخِیلٍ وَ عِنَبٍ فَتَأْکُلُ مِنْهَا وَ تُطْعِمُنَا فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها خِلَالَ تِلْکَ النَّخِیلِ وَ الْأَعْنَابِ تَفْجِیراً أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفاً فَإِنَّکَ قُلْتَ لَنَا وَ إِنْ یَرَوْا کِسْفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً یَقُولُوا سَحابٌ مَرْکُومٌ فَلَعَلَّنَا نَقُولُ ذَلِکَ ثُمَّ قَالَ أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِکَهًِْ قَبِیلًا تَأْتِی بِهِ وَ بِهِمْ وَ هُمْ لَنَا مُقَابِلُونَ أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ تُعْطِینَا مِنْهُ وَ تُغْنِینَا بِهِ فَلَعَلَّنَا نَطْغَی فَإِنَّکَ قُلْتَ لَنَا کَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی ثُمَّ قَالَ أَوْ تَرْقی فِی السَّماءِ أَیْ تَصْعَدَ فِی‌السَّمَاءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ أَیْ لِصُعُودِکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتاباً نَقْرَؤُهُ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ إِلَی عَبْدِاللَّهِ‌بْنِ‌أَبِی‌أُمَیَّهًَْ الْمَخْزُومِیِّ وَ مَنْ مَعَهُ بِأَنْ آمِنُوا بِمُحَمَّدِبْنِ‌عَبْدِاللَّهِ‌بْنِ‌عَبْدِالْمُطَّلِبِ فَإِنَّهُ رَسُولِی فَصَدِّقُوهُ فِی مَقَالِهِ فَإِنَّهُ مِنْ عِنْدِی ثُمَّ لَا أَدْرِی یَا مُحَمَّدُ (إِذَا فَعَلْتَ هَذَا کُلَّهُ أُؤْمِنُ بِکَ أَوْ لَا أُؤْمِنُ بِکَ ... فقال رسول الله (وَ أَمَّا قَوْلُکَ یَا عَبْدَاللَّهِ أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ وَ هُوَ الذَّهَبُ أَ مَا بَلَغَکَ أَنَّ لِعَظِیمِ مِصْرَ بُیُوتاً مِنْ زُخْرُفٍ قَالَ بَلَی قَالَ أَفَصَارَ بِذَلِکَ نَبِیّاً قَالَ لَا قَالَ فَکَذَلِکَ لَا تُوجِبُ لِمُحَمَّدٍ (لَوْ کَانَتْ لَهُ نُبُوَّهًٌْ وَ مُحَمَّدٌ (لَا یَغْتَنِمُ جَهْلَکَ بِحُجَجِ اللَّهِ وَ أَمَّا قَوْلُکَ یَا عَبْدَ اللَّهِ أَوْ تَرْقی فِی السَّماءِ ثُمَّ قُلْتَ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتاباً نَقْرَؤُهُ یَا عَبْدَ اللَّهِ الصُّعُودُ إِلَی السَّمَاءِ أَصْعَبُ مِنَ النُّزُولِ عَنْهَا وَ إِذَا اعْتَرَفْتَ عَلَی نَفْسِکَ أَنَّکَ لَا تُؤْمِنُ إِذَا صَعِدْتَ فَکَذَلِکَ حُکْمُ النُّزُولِ ثُمَّ قُلْتَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتاباً نَقْرَؤُهُ ثُمَّ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ لَا أَدْرِی أُؤْمِنُ بِکَ أَوْ لَا أُؤْمِنُ بِکَ فَأَنْتَ یَا عَبْدَ اللَّهِ مُقِرٌّ بِأَنَّکَ تُعَانِدُ حُجَّهًَْ اللَّهِ عَلَیْکَ فَلَا دَوَاءَ لَکَ إِلَّا تَأْدِیبُهُ عَلَی یَدِ أَوْلِیَائِهِ الْبَشَرِ أَوْ مَلَائِکَتِهِ الزَّبَانِیَهًِْ وَ قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیَّ حِکْمَهًًْ جَامِعَهًًْ لِبُطْلَانِ کُلِّ مَا اقْتَرَحْتَهُ فَقَالَ تَعَالَی قُلْ یَا مُحَمَّدُ سُبْحانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولًا مَا أَبْعَدَ رَبِّی عَنْ أَنْ یَفْعَلَ الْأَشْیَاءَ عَلَی مَا تَقْتَرِحُهُ الْجُهَّالُ بِمَا یَجُوزُ وَ بِمَا لَا یَجُوزُ وَ هَلْ کُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولًا لَا یَلْزَمُنِی إِلَّا إِقَامَهًُْ حُجَّهًِْ اللَّهِ الَّتِی أَعْطَانِی وَ لَیْسَ لِی أَنْ آمُرَ عَلَی رَبِّی وَ لَا أَنْهَی وَ لَا أُشِیرَ فَأَکُونَ کَالرَّسُولِ الَّذِی بَعَثَهُ مَلِکٌ إِلَی قَوْمٍ مِنْ مُخَالِفِیهِ فَرَجَعَ إِلَیْهِ یَأْمُرُهُ أَنْ یَفْعَلَ بِهِمْ مَا اقْتَرَحُوهُ عَلَیْه.

امام عسکری (علیه السلام)- از امام عسکری (علیه السلام) روایت است که به پدرم امام هادی (علیه السلام) عرض کردم: «آیا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با یهودیان و مخالفین وقتی بر او اعتراض می‌کردند مناظره هم کرده است»؟ فرمود: «آری! چندین مرتبه. از آن‌جمله این آیه است که خداوند از قول آن‌ها نقل می‌کند: «و گفتند: «چرا این پیامبر غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟! [نه سنّت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را]! چرا فرشته‌ای بر او نازل نشده ... «شما تنها از مردی مجنون پیروی می‌کنید»! (فرقان/۸۷) و این آیه‌ی دیگر: چرا این قرآن بر مرد بزرگ [و ثروتمندی] از این دو شهر (مکه و طائف) ناز ل نشده است؟! (زخرف/۳۱) وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً بالاخره در آخر این قسمت گفتند: «اگر تو پیامبری مانند موسی (علیه السلام) آسمان را بر سر ما فرود آور درصورتی‌که پیامبر (صلی الله علیه و آله) باشی باید صاعقه‌ای از آسمان ما را فرا گیرد چون درخواست ما از تقاضای قوم موسی (علیه السلام) بزرگ‌تر و شدیدتر است [آن‌ها می‌گفتند ما می‌خواهیم با چشم خدا را ببینیم]». پدرم فرمود: «این جریان‌ها موقعی اتّفاق افتاد که روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) کنار خانه‌ی کعبه با اصحاب خود نشسته بود و برای آن‌ها آیات قرآن و دستورات پروردگار را می‌خواند. دراین‌موقع گروهی از سران قریش از قبیل؛ ولیدبن‌مغیره‌مخزومی و ابوالبختری پسر هشام و ابوجهل و عاص‌بن‌وائل‌سهمی و عبدالله‌بن‌ابی‌امیّه مخزومی و گروهی از پیروان آن‌ها اجتماع نمودند، تمام آن‌ها پیش پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمدند، ابتدا عبدالله‌بن‌ابی‌امیّه مخزومی شروع به سخن کرده گفت: «ای محمّد! ادّعای بزرگی کرده‌ای و سخن دشوار می‌گویی، خود را پیامبر خدا می‌دانی ... تو ساحر ماهر باشی». پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «دیگر حرفی نداری»؟ گفت: «چرا. هرگز ایمان به تو نخواهیم آورد، مگر از زمین مکّه چشمه ساری برآوری. چون اینجا سرزمین سخت و خشک و کوهستانی است، زمین آن را پر خاک و قابل شخم و کشت کنی و نهرها و جویبارها در آن به وجود آوری، ما احتیاج به چنین چیزهایی داریم. یا لا اقل خودت باغی داشته باشی پر از انگور و خرما که خود بخوری و به ما نیز بدهی. از میان باغ و بین درختان خرما و انگور، نهرها و جویبارها جاری باشد. یا چنانچه مدّعی هستی، آسمان را بر سر ما فرود آری زیرا خود در قرآن می‌گویی: «آنها [چنان لجوجند که] اگر ببینند قطعه سنگی از آسمان [برای عذابشان] سقوط می‌کند می‌گویند: «این ابر متراکمی است!» (طور/۴۴) تو این کار را بکن شاید ما هم همین حرف را بزنیم. یا خدا و ملائکه را پیش ما بیاوری، طوری که در مقابل و روبروی ما باشند. و یا انباری از جواهر و طلا و نقره داشته باشی و به ما بدهی تا بی‌نیاز و ثروتمند شویم. شاید چنانچه خود می‌گویی سر به طغیان و سرکشی برداریم زیرا در قرآن خود می‌گویی: چنین نیست [که شما می‌پندارید] به یقین انسان طغیان می‌کند، از اینکه خود را بی‌نیاز ببیند! (علق/۷۶)» باز دنباله سخن خود را چنین ادامه داد: «یا به آسمان برآیی. تازه ما برای این بالا رفتن به آسمان به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر نامه‌ای از جانب خداوند بیاوری که مضمونش این باشد: ای عبد الله بن امیه مخزومی، با همراهان خود به محمدبن‌عبد الله بن‌عبدالمطلب ایمان بیاورید. او پیامبر من است، گفتارش را بپذیرید که من او را فرستاده‌ام. تازه بعد از تمام این کارها که انجام دهی، اطمینان ندارم که به تو ایمان خواهم آورد یا خیر». پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «... امّا این گفته‌ات که یا خانه‌ای از طلا داشته باشی، مگر نشنیده‌ای که عزیز مصر خزانه‌هائی از طلا داشت، آیا با داشتن این خزانه‌های طلا پیامبر می‌شد»؟ جواب داد: «نه». فرمود: «پس اگر محمّد نیز خانه‌های پر از طلا می‌داشت، موجب نبوتش نمی‌شد. هرگز محمد از نادانی تو برای آوردن دلیل استفاده نمی‌کند. امّا این سخن تو که به آسمان بالا روی. و اضافه کردی که این بالا رفتن به آسمان سبب ایمان آوردن به تو نمی‌شود مگر اینکه فرود آیی و نامه‌ای از جانب خدا بیاوری که آن نامه را بخوانیم. وقتی خود اعتراف می‌کنی که در صورت بالا رفتن به آسمان ایمان نمی‌آوری، پس پایین آمدن از آسمان نیز همین حکم را خواهد داشت. بعد گفتی، مگر اینکه فرود آیی و نامه‌ای بیاوری تا آن را بخوانیم، و باز هم نمی‌دانم ایمان خواهم آورد یا نه. تو خود اعتراف می‌کنی که در مورد حجت خدا عناد و دشمنی داری. بیماری تو را دوایی نیست مگر اینکه به وسیله دوستان خدا ادب گردی و یا به شراره‌های جهنم سپرده شوی. خداوند بر من علم و اطلاعی جامع عنایت کرده که تمام خواسته‌های تو را باطل می‌نمایم. خداوند فرموده است: ای محمّد، بگو: سُبْحانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولًا؛ مگر من جز انسان پیامبر هستم. هرگز خداوند کارها را طبق خواسته و نظر نادانان انجام نخواهد داد. چه جایز باشد و چه غیر جایز، مگر من جز انسان پیامبرم و مرا، غیر آن دلائلی که خدا در اختیارم گذاشته الزامی نیست. هرگز در حدی نیستم که به خدا امر و نهی کنم و برایش صلاحدید نمایم، در این صورت مانند آن پیکی هستم که پادشاهی او را پیش دشمنان خود بفرستد و پیک به پادشاه بگوید، باید آنچه دشمنان مایلند انجام دهی».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۳۶۰
بحارالأنوار، ج۹، ص۲۶۹/ الاحتجاج، ج۱، ص۲۹؛ «بتفاوت لفظی»
۲
(اسراء/ ۹۳)

الباقر (ِ أَبِی‌الْجَارُودِ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (فِی قَوْلِه ... أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ الْمُزَخْرَفُ بِالذَّهَبِ أَوْ تَرْقی فِی السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتاباً نَقْرَؤُهُ یَقُولُ مَنَّ اللَّهُ إِلَی عَبْدِاللَّهِ‌بْنِ‌أَبِی‌أُمَیَّهًَْ أَنَّ مُحَمَّداً (صَادِقٌ وَ أَنِّی أَنَا بَعَثْتُهُ وَ یَجِیءُ مَعَهُ أَرْبَعَهًٌْ مِنَ الْمَلَائِکَهًِْ یَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ کَتَبَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولًا.

امام باقر (علیه السلام)- أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ؛ یعنی خانه‌ای آراسته با طلا. أَوْ تَرْقی فِی السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتاباً نَقْرَؤُهُ؛ نامه‌ای از جانب خدا بیاوری که نوشته باشد نامه از جانب خداست برای عبدالله‌بن‌ابی‌امیّه محمّد (صلی الله علیه و آله) راست می‌گوید من او را مبعوث کرده‌ام و با او چهار ملائکه بیایند و شهادت دهند که این نامه از خداست. خداوند این آیه را در ردّ او نازل نمود: قُلْ سُبْحانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولًا.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۳۶۴
بحارالأنوار، ج۱۸، ص۱۷۹/ القمی، ج۲، ص۲۷
بیشتر