آیه وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (214( (النُّزُولُ [214]
و [نخست] خويشاوندان نزديكت را انذار كن.( ۲۱۴ (سبب نزول
أمیرالمؤمنین ( عَبْدِاللَّهِبْنِعَبَّاسٍ عَنْ عَلِیِّبْنِأَبِیطَالِبٍ (قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهًُْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ دَعَانِی رَسُولُ اللَّهِ (فَقَالَ لِی یَا عَلِیُّ (إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَمَرَنِی أَنْ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ قَالَ فَضِقْتُ بِذَلِکَ ذَرْعاً وَ عَرَفْتُ أَنِّی مَتَی أُبَادِیهِمْ بِهَذَا الْأَمْرِ أَرَی مِنْهُمْ مَا أَکْرَهُ فَصُمْتُ {فَصَمَتُّ} عَلَی ذَلِکَ وَ جَاءَنِی جَبْرَئِیلُ (فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ (إِنَّکَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ مَا أُمِرْتَ بِهِ عَذَّبَکَ رَبُّکَ فَاصْنَعْ لَنَا یَا عَلِیُّ صَاعاً مِنْ طَعَامٍ وَ اجْعَلْ عَلَیْهِ رِجْلَ شَاهًٍْ وَ امْلَأْ لَنَا عُسّاً مِنْ لَبَنٍ ثُمَّ اجْمَعْ لِی بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ حَتَّی أُکَلِّمَهُمْ وَ أُبَلِّغَهُمْ مَا أُمِرْتُ بِهِ فَفَعَلْتُ مَا أَمَرَنِی بِهِ ثُمَّ دَعَوْتُهُمْ أَجْمَعَ وَ هُمْ یَوْمَئِذٍ أَرْبَعُونَ رَجُلًا یَزِیدُونَ رَجُلًا أَوْ یَنْقُصُونَ رَجُلًا فِیهِمْ أَعْمَامُهُ أَبُوطَالِبٍ وَ حَمْزَهًُْ (وَ الْعَبَّاسُ وَ أَبُولَهَبٍ فَلَمَّا اجْتَمَعُوا لَهُ دَعَانِی بِالطَّعَامِ الَّذِی صَنَعْتُ لَهُمْ فَجِئْتُ بِهِ فَلَمَّا وَضَعْتُهُ تَنَاوَلَ رَسُولُ اللَّهِ (جِذْمَهًًْ مِنَ اللَّحْمِ فَنَتَفَهَا بِأَسْنَانِهِ ثُمَّ أَلْقَاهَا فِی نَوَاحِی االصَحفه ثُمَّ قَالَ خُذُوا بِسْمِ اللَّهِ فَأَکَلَ الْقَوْمُ حَتَّی صَدَرُوا مَا لَهُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الطَّعَامِ حَاجَهًٌْ وَ مَا أَرَی إِلَّا مَوَاضِعَ أَیْدِیهِمْ وَ ایْمُ اللَّهِ الَّذِی نَفْسُ عَلِیٍّ بِیَدِهِ إِنْ کَانَ الرَّجُلُ الْوَاحِدُ مِنْهُمْ لَیَأْکُلُ مَا قَدَّمْتُ لِجَمِیعِهِمْ ثُمَّ جِئْتُهُمْ بِذَلِکَ الْعُسِّ فَشَرِبُوا حَتَّی رَوَوْا جَمِیعاً وَ ایْمُ اللَّهِ إِنْ کَانَ الرَّجُلُ الْوَاحِدُ مِنْهُمْ لَیَشْرَبُ مِثْلَهُ فَلَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ (أَنْ یُکَلِّمَهُمْ بَدَرَهُ أَبُولَهَبٍ إِلَی الْکَلَامِ فَقَالَ لَشَدَّ مَا سَحَرَکُمْ صَاحِبُکُمْ فَتَفَرَّقَ الْقَوْمُ وَ لَمْ یُکَلِّمْهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (فَقَالَ لِی مِنَ الْغَدِ یَا عَلِیُّ (إِنَّ هَذَا الرَّجُلَ قَدْ سَبَقَنِی إِلَی مَا سَمِعْتَ مِنَ الْقَوْلِ فَتَفَرَّقَ الْقَوْمُ قَبْلَ أَنْ أُکَلِّمَهُمْ فَعُدْ لَنَا مِنَ الطَّعَامِ بِمِثْلِ مَا صَنَعْتَ ثُمَّ اجْمَعْهُمْ لِی قَالَ فَفَعَلْتُ ثُمَّ جَمَعْتُهُمْ فَدَعَانِی بِالطَّعَامِ فَقَرَّبْتُهُ لَهُمْ فَفَعَلَ کَمَا فَعَلَ بِالْأَمْسِ وَ أَکَلُوا حَتَّی مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ حَاجَهًٍْ ثُمَّ قَالَ اسْقِهِمْ فَجِئْتُهُمْ بِذَلِکَ الْعُسِّ فَشَرِبُوا حَتَّی رَوُوا مِنْهُ جَمِیعاً ثُمَّ تَکَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (فَقَالَ یَا بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَعْلَمُ شَابّاً فِی الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِأَفْضَلَ مِمَّا جِئْتُکُمْ بِهِ إِنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِخَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ قَدْ أَمَرَنِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ أَدْعُوَکُمْ إِلَیْهِ فَأَیُّکُمْ یُؤْمِنُ بِی وَ یُؤَازِرُنِی عَلَی أَمْرِی فَیَکُونَ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ وَزِیرِی وَ خَلِیفَتِی فِی أَهْلِی مِنْ بَعْدِی قَالَ فَأَمْسَکَ الْقَوْمُ وَ أَحْجَمُوا عَنْهَا جَمِیعاً قَالَ فَقُمْتُ وَ إِنِّی لَأَحْدَثُهُمْ سِنّاً وَ أَرْمَصُهُمْ عَیْناً وَ أَعْظَمُهُمْ بَطْناً وَ أَحْمَشُهُمْ سَاقاً فَقُلْتُ أَنَا یَا نَبِیَّ اللَّهِ (أَکُونُ وَزِیرَکَ عَلَی مَا بَعَثَکَ اللَّهُ بِهِ قَالَ فَأَخَذَ بِیَدِی ثُمَّ قَالَ إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیِّی وَ وَزِیرِی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا قَالَ فَقَامَ الْقَوْمُ یَضْحَکُونَ وَ یَقُولُونَ لِأَبِیطَالِبٍ قَدْ أَمَرَکَ أَنْ تَسْمَعَ لِابْنِکَ وَ تُطِیعَ.
امام علی ( عبداللهبنعبّاس (از علیّبنابیطالب (نقل میکند که فرمود: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ بر رسولخدا (نازل شد رسولخدا (مرا خوانده و به من فرمود: «ای علی! خداوند متعال به من فرمان داده و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن. و من از این فرمان به تنگ آمدم، چرا که میدانم هرگاه با خویشاوندانم سخنی در این رابطه آغاز کنم چیزی که خوشایندم نیست مشاهده خواهم کرد، به همینخاطر در این رابطه سکوت اختیار کردم، تا اینکه جبرئیل نزدم آمد و گفت: ای محمّد (! اگر تو آنچه را که به آن مأمور گشتهای انجام ندهی پروردگارت تو را عذاب خواهد کرد. ای علی! پیمانهای از غذا برایمان تهیّه کن و پاچهی گوسفندی در آن قرار بده و برایمان ظرف بزرگی از شیر پُرساز و آنگاه خاندان عبدالمطلب (را نزد من گرد آور تا با ایشان سخن گفته و مأموریّتم را به آنها برسانم». من نیز آنچه رسولخدا (دستور داده بود انجام داده و همهی آنها را دعوت کردم که در آن روز چهل نفر، یا یکنفر بیشتر یا یکنفر کمتر بودند و در میانشان ابوطالب، حمزه (عبّاس (و ابولهب عموهای پیامبر (حضور داشتند. هنگامیکه همگی نزد پیامبر (گرد آمدند پیامبر (از من خواست غذایی که برای آنها درست کرده بودم را بیاورم و من نیز آوردم؛ چون غذا را زمین گذاشتم رسول خدا (قسمتی از گوشت را برداشت و آن را با دندانهای مبارکش تکهتکه نمود و آن تکهها را در گرداگرد طَبَق غذا افکند، آنگاه [به میهمانان] فرمود: «با نام خدا [از غذا] برگیرید». میهمانان [از غذا] میل نمودند تا جایی که احساس کردند دیگر اشتهایی به غذا ندارند و من [در طبَق غذا] چیزی جز جای دستانشان نمیدیدم؛ و سوگند به خدایی که جان علی (در دست اوست یکنفر از آنها به تنهایی میتوانست آنچه برای همهی ایشان تهیّه کرده بودم را بخورد [با این حال همگی از آن غذا خوردند و سیر شدند]. بعد از آن، ظرف بزرگ شیر را برایشان آوردم و آن را نوشیدند و همگی سیراب شدند و سوگند به خدا یکنفر از آنها به تنهایی میتوانست تمام آن شیر را بنوشد. هنگامیکه رسول خدا (خواست با آنها سخن بگوید ابولهب در سخن گفتن بر پیامبر (پیشی گرفت و گفت: «چگونه محمّد (شما را سحر و جادو کرد! که همگی با غذایی اندک سیر گشتید»؛ با این سخن همهی میهمانان پراکنده شدند و رسول خدا (نتوانست با آنها سخن بگوید. فردای آن روز به من فرمود: «ای علی! این مرد (ابولهب) در سخن گفتن بر من پیشی گرفت و میهمانان قبل از اینکه با ایشان سخنی بگویم پراکنده شدند؛ بار دیگر برای ما غذایی همچون دفعهی پیش، آماده کن و خاندان عبدالمطلّب را برایم گرد آور». من نیز چنین کرده و آنها را گردآوردم، پیامبر (از من خواست غذا بیاورم و من نیز غذا را مقابل میهمانان گذاشتم و پیامبر (همان کرد که روز گذشته انجام داده بود و آنها چنان خوردند که دیگر اشتهایی به غذا نداشتند. آنگاه پیامبر (فرمود: «ایشان را سیراب کن و من آن ظرف بزرگ را برایشان آوردم و آنها نوشیدند تا همگی سیراب شدند». سپس رسول خدا (شروع به سخن کرد و فرمود: «ای خاندان عبد المطلب! به خدا سوگند جوانی در میان عرب نمیشناسم که برای قبیلهی خود بهتر از آنچه من برای شما آوردهام، آورده باشد؛ من برای شما خیر دنیا و آخرت را آوردهام و خداوند عزّوجلّ مرا فرمانداده که شما را بهسوی آن بخوانم، کدامیک از شما به من ایمان آورده و مرا در این کار یاری میرساند تا برادر، وصیّ، وزیر و جانشین من در میان خاندانم بعد از من باشد»؟ همگی سکوت کرده و از پاسخدادن خودداری نمودند، من که از همهی آنها کم سن و سالتر بودم و از گوشهی چشمم بیشتر از آنها چرک منظور چرک سفید رنگی است که معمولاً در گوشهی چشم خصوصاً در هنگام خواب، جمع میشود خارج میشد و شکمم از همهی آنها بزرگتر بود و ساق پایم از همهی آنها باریکتر بود [همهی اینها کنایه از کم سن و سالی حضرت است چون این حالات بیشتر برای کودکان وجود دارد] برخاسته و گفتم: «ای پیامبر خدا (من در آنچه خداوند شما را به آن فرستادهی وزیر و کمک کارتان خواهم بود». در این هنگام پیامبر (دستم را گرفته و فرمود: «این علی (برادر، وصیّ، وزیر و جانشین من در میان شماست، پس به سخن او گوش داده و از او پیروی کنید». علی (میفرماید: «آنها برخاستند درحالیکه میخندیدند». و به ابوطالب میگفتند: «به تو فرمانداد که سخن فرزندت را گوش کرده و از او پیروی کنی».
أمیرالمؤمنین ( أَنَّ ابْنَ الْکَوَّاءِ قَالَ لِعَلِیٍّ (بِمَا کُنْتَ وَصِیَّ مُحَمَّدٍ (مِنْ بَیْنَ بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ قَالَ إِذَنْ مَا الْخَبَرَ تُرِیدُ لَمَّا نَزَلَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ جَمَعَنَا رَسُولُ اللَّهِ (وَ نَحْنُ أَرْبَعُونَ رَجُلًا فَأَمَرَنِی فَأَنْضَجْتُ لَهُ رِجْلَ شَاهًٍْ وَ صَاعاً مِنْ طَعَامٍ أَمَرَنِی فَطَحَنْتُهُ وَ خَبَزْتُهُ وَ أَمَرَنِی فَأَدْنَیْتُهُ قَالَ ثُمَّ قَدِمَ عَشَرَهًٌْ مِنْ أَجِلَّتِهِمْ فَأَکَلُوا حَتَّی صَدَرُوا وَ بَقِیَ الطَّعَامُ کَمَا کَانَ وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَمَنْ یَأْکُلُ الْجَذَعَهًَْ وَ یَشْرَبُ الْفَرَقَ فَأَکَلُوا مِنْهَا کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ فَقَالَ أَبُولَهَبٍ سَحَرَکُمْ صَاحِبُکُمْ فَتَفَرَّقُوا عَنْهُ ثُمَّ دَعَاهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (ثَانِیَهًًْ ثُمَّ قَالَ أَیُّکُمْ یَکُونُ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ وَارِثِی فَعَرَضَ عَلَیْهِمْ فَکُلُّهُمْ یَأْبَی حَتَّی انْتَهَی إِلَیَّ وَ أَنَا أَصْغَرُهُمْ سِنّاً وَ أَعْمَشُهُمْ عَیْناً وَ أَحْمَشُهُمْ سَاقاً فَقُلْتُ أَنَا فَرَمَی إِلَیَّ بِنَعْلِهِ فَلِذَلِکَ کُنْتُ وَصِیَّهُ مِنْ بَیْنِهِمْ.
امام علی ( ابنکوّاء به علی (عرض کرد: «برای چه از میان فرزندان عبدالمطلّب، تو وصیّ پیامبر (شدهای»؟ علی (فرمود: «میخواهی تو را خبر دهم. هنگامیکه آیه: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ نازل شد، من و رسولخدا (چهل مرد را دعوت کردیم و پیامبر (به من دستور داد ران گوسفندی را پختم. و یک صاع نیز نان آماده کردم و آوردم. آن حضرت، نزد هر ده نفر، قسمتی از آن غذا را گذاشت، همه خوردند و سیر شدند امّا غذا همانگونه ماند. بعد، ابولهب گفت: «او شما را سحر کرد». آنگاه همه متفرّق شدند. بار دوّم آنها را دعوت کرد و فرمود: «هر یک از شما دعوتم را قبول کند برادر و وصی و وارث من است. و به همهی آنها اسلام را عرضه کرد ولی هیچیک از آنها قبول نکردند، تا اینکه به من رسید، من به او جواب مثبت دادم با اینکه از همهی آنها کوچکتر بودم و چشمم از همه ضعیفتر و ساق پایم از همه باریکتر بود. و بعد به من انعام داد. و به خاطر همین، من وصیّ او هستم».
علیبنابراهیم ( وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ قَالَ نَزَلَتْ وَ رَهْطَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ قَالَ نَزَلَتْ بِمَکَّهًَْ فَجَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ (بَنِی هَاشِمٍ وَ هُمْ أَرْبَعُونَ رَجُلًا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ یَأْکُلُ الْجَذَعَ وَ یَشْرَبُ الْقِرْبَهًَْ فَاتَّخَذَ لَهُمْ طَعَاماً یَسِیراً بِحَسَبِ مَا أَمْکَنَ فَأَکَلُوا حَتَّی شَبِعُوا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (مَنْ یَکُونُ وَصِیِّی وَ وَزِیرِی وَ خَلِیفَتِی فَقَالَ أَبُولَهَبٍ هَذَا مَا سَحَرَکُمْ مُحَمَّدٌ (فَتَفَرَّقُوا فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الثَّانِی أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ (فَفَعَلَ بِهِمْ مِثْلَ ذَلِکَ ثُمَّ سَقَاهُمُ اللَّبَنَ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (أَیُّکُمْ یَکُونُ وَصِیِّی وَ وَزِیرِی وَ خَلِیفَتِی فَقَالَ أَبُولَهَبٍ هَذَا مَا سَحَرَکُمْ مُحَمَّدٌ (فَتَفَرَّقُوا فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الثَّالِثُ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ (فَفَعَلَ بِهِمْ مِثْلَ ذَلِکَ ثُمَّ سَقَاهُمُ اللَّبَنَ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (أَیُّکُمْ یَکُونُ وَصِیِّی وَ وَزِیرِی وَ خَلِیفَتِی وَ یُنْجِزُ عِدَاتِی وَ یَقْضِی دَیْنِی فَقَامَ عَلِیٌّ (وَ کَانَ أَصْغَرَهُمْ سِنّاً وَ أَحْمَشَهُمْ سَاقاً وَ أَقَلَّهُمْ مَالًا فَقَالَ أَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ (فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (أَنْتَ هُوَ.
علیّبنابراهیم ( وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ یعنی خویشاوندان با اخلاص و برگزیدهات را؛ این آیه در مکّه نازل شد؛ رسولخدا (نیز بنیهاشم را که چهل نفر بودند گردآورد و هرکدام از ایشان میتوانست گوسفندی کوچک را [به تنهایی] خورده و یک مَشک [از آب] بنوشد؛ پیامبر (غذایی اندک و به مقدار توان برایشان تهیّه کرد. آنها خوردند تا جایی که همگی سیر شدند. آنگاه رسول خدا (فرمود: «چه کسی وصیّ، وزیر و جانشین من خواهد بود»؟ ابولهب گفت: «اینکه دیدید [سیرشدن همه با غذایی اندک] چیزی است که محمّد (شما را با آن سحر و جادو کرده است؛ [با این سخنان] همه پراکنده شدند.» چون روز دوّم فرا رسید رسول خدا (دستور فرموده و مثل روز قبل برایشان تدارک دیده شد و همهی آنها را با شیر سیراب نمود و آنگاه به ایشان فرمود: «کدامیک از شما وصیّ، وزیر و جانشین من خواهد بود»؟ ابولهب [بار دیگر] گفت: «اینکه دیدید چیزی است که محمّد (شما را با آن سحر و جادو کرده است؛ [با این سخنان] همه پراکنده شدند». روز سوّم که شد رسول خدا (دستور فرموده و مثل روز قبل برایشان تدارک دیده شد و همهی آنها را با شیر سیراب نمود و آنگاه به ایشان فرمود: «کدامیک از شما وصیّ، وزیر و جانشین من خواهد بود و وعدههای مرا عملی میسازد و دِیْن مرا ادا میکند»؟ علی (که از همهی آنها کم سن و سالتر، ساق پایش باریکتر و داراییاش کمتر بود برخاسته و گفت: «من ای رسول خدا (»! در این هنگام رسول خدا (فرمود: «تو آن کس هستی».
أمیرالمؤمنین ( عَنْ عَبَّادِبْنِعَبْدِاللَّهِ الْأَسَدِیِّ عَنْ عَلِیٍّ (قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهًُْ وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ جَمَعَ النَّبِیُّ (أَهْلَ بَیْتِهِ فَاجْتَمَعَ ثَلَاثُونَ فَأَکَلُوا وَ شَرِبُوا ثَلَاثاً ثُمَّ قَالَ لَهُمْ مَنْ یَضْمَنُ عَنِّی دَیْنِی وَ مَوَاعِیدِی وَ یَکُونُ خَلِیفَتِی وَ یَکُونُ مَعِی فِی الْجَنَّهًِْ فَقَالَ رَجُلٌ لَمْ یُسَمِّهِ شَرِیکٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ (أَنْتَ کُنْتَ تَجِدُ مَنْ یَقُومُ بِهَذَا قَالَ ثُمَّ قَالَ الْآخَرُ یَعْرِضُ ذَلِکَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ فَقَالَ عَلِیٌّ (أَنَا قَالَ أَنْتَ.
امام علی ( عبّادبنعبدالله اسدی نقل میکند: امام علی (فرمود: هنگامیکه آیه: وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ نازل شد، پیامبر (تمامی افراد خاندانش را جمع کرد و سینفر نزد آن حضرت آمدند و آن حضرت سه بار از آنان پذیرایی نمود. سپس به آنها گفت: «چه کسی به جای من دین و وعدههایم را ضامن میگردد و همراه من در بهشت قرار میگیرد و جانشینم در بین اهلم میگردد»؟ سپس فردی که شریک نامی از او نبرده به پا خاست و گفت: «ای رسولخدا (! تو فردی را که میخواستی پیدا کردی». و دیگری گفت: «این امر را بر اهل بیتش عرضه کرده است». و سپس علی (فرمود: «ای رسولخدا (! من قبول میکنم».
الرّسول ( ثُمَّ قَالَ لَهُمْ بَعْدَ أَنْ شَبِعُوا وَ رَوُوا یَا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَنِی إِلَی الْخَلْقِ کَافَّهًًْ وَ بَعَثَنِی إِلَیْکُمْ خَاصَّهًًْ فَقَالَ وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی کَلِمَتَیْنِ خَفِیفَتَیْنِ عَلَی اللِّسَانِ ثَقِیلَتَیْنِ فِی الْمِیزَانِ تَمْلِکُونَ بِهَا الْعَرَبَ وَ الْعَجَمَ وَ تَنْقَادُ لَکُمْ بِهِمَا الْأُمَمُ وَ تَدْخُلُونَ بِهِمَا الْجَنَّهًَْ وَ تَنْجُونَ بِهِمَا مِنَ النَّارِ شَهَادَهًُْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ فَمَنْ یُجِیبُنِی إِلَی هَذَا الْأَمْرِ وَ یُؤَازِرُنِی عَلَی الْقِیَامِ بِهِ حَتَّی یَکُونَ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ وَزِیرِی وَ وَارِثِی وَ خَلِیفَتِی مِنْ بَعْدِی فَلَمْ یُجِبْ أَحَدٌ مِنْهُمْ فَقَامَ عَلِیٌّ فَقَالَ أَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ أُؤَازِرُکَ عَلَی هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ اجْلِسْ فَأَنْتَ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ وَارِثِی وَ خَلِیفَتِی مِنْ بَعْدِی فَنَهَضَ الْقَوْمُ وَ هُمْ یَقُولُونَ لِأَبِیطَالِبٍ تُهْتَکُ الْیَوْمَ إنْ دَخَلْتَ فِی دِیْنِ ابْنِ أَخِیکَ قَدْ جَعَلَ ابْنَکَ أَمِیراً عَلَیْک.
پیامبر ( پس از اینکه غذا صرف شد حضرت آنان را مخاطب ساخته و فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلّب خداوند مرا برای ارشاد مردم مبعوث کرده، و به من امر نموده که مخصوصاً شما را به اسلام و قرآن دعوت کنم، و دراینباره فرموده است: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ؛ اکنون من شما را به دو کلمه دعوت میکنم که در زبان بسیار سبک و در میزان خیلی سنگین میباشند. اگر شما فرزندان عبدالمطلّب این دو کلمه را بر زبان جاری سازید و به آن معتقد شوید، بر عرب و عجم سلطنت و فرمانروایی خواهید کرد، و همهی ملّتها در نزد شما خاضع و سرافکنده خواهند شد، و در نتیجه گفتن این دو کلمه از آتش رهایی پیدا میکنید و به بهشت داخل میشوید. اکنون این دو کلمه را که أشهد أن لا اله الّا اللهُ، و أنّ محمّدا رسول اللهِ است بگویید، و هرکس از شما در این امر از من پشتیبانی کند و پاسخ مرا بگوید، وی برادر و جانشین و وارث من بعد از وفاتم خواهد بود، تمام مجلسیان سکوت کردند و چیزی نگفتند. در این هنگام امیرالمؤمنین (از جای خود برخاستند و عرض کردند: «ای رسول خدا (من در این امر از شما پشتیبانی خواهم کرد». پیغمبر (فرمود: «اکنون بنشین شما وصی و خلیفه و وارث من خواهی بود». پس از این جریان فرزندان عبدالمطلّب از منزل بیرون شدند، و به ابوطالب گفتند: «اگر در دین برادرزادهات داخل شوی خود را حقیر و ذلیل میکنی، زیرا وی فرزندت را بر تو امیر قرار داد».
الرّسول ( عَنِ ابْنِ عَبَّاس أَنَّهُ لَمَّا نَزَلَ قَوْلُهُ وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ صَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ (ذَاتَ یَوْمٍ الصَّفَا فَقَالَ یَا صَبَاحَاهْ فَاجْتَمَعَتْ إِلَیْهِ قُرَیْشٌ فَقَالُوا مَا لَکَ قَالَ أَ رَأَیْتُکُمْ إِنْ أَخْبَرْتُکُمْ أَنَّ الْعَدُوَّ مُصْبِحُکُمْ أَوْ مُمْسِیکُمْ مَا کُنْتُمْ تُصَدِّقُونَنِی قَالُوا بَلَی قَالَ فَإِنِّی نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدِیدٍ فَقَالَ أَبُولَهَبٍ تَبّاً لَکَ أَ لِهَذَا دَعَوْتَنَا فَنَزَلَتْ سُورَهًُْ تَبَّتْ.
پیامبر ( ابنعبّاس (گوید: هنگامیکه آیه: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ نازل گردید روزی رسولخدا (بر بالای کوه صفا رفته و فریاد زد: یَا صَبَاحَاهْ این جمله را عربها زمانیکه مورد هجوم غافلگیرانه دشمن قرار میگرفتند، برای اینکه همه را باخبر سازند و به مقابله برخیزند، بکار میبردند [قریش] با شنیدن این جمله بهسراغ حضرت رفته و گفتند: «چه شده است»؟! پیامبر (فرمود: «به نظرتان اگر من به شما خبر دهم که دشمن، صبح یا عصرگاهان بر شما خواهد تاخت از من خواهید پذیرفت»؟ گفتند: «آری! چون هرگز از پیامبر (دروغی نشنیده بودند؛ او فقط بیمدهنده شما در برابر عذاب شدید [الهی] است!. (سبأ/۴۶). ابولهب گفت: «نفرین بر تو! برای این ما را صدا زدی»؟ در این هنگام سورهی مَسَد نازل گردید.
الرّسول ( یَا بَنِی هَاشِمٍ یَا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ یَا بَنِی عَبْدِ مَنَافٍ وَ یَا بَنِی قُصَیٍ اشْتَرُوا أَنْفُسَکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنِّی أَنَا النَّذِیرُ وَ الْمَوْتَ الْمُغِیرُ وَ السَّاعَهًَْ الْمَوْعِدُ وَ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ صَعِدَ عَلَی الصَّفَا وَ جَمَعَ عَشِیرَتَهُ وَ قَالَ یَا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ یَا بَنِی هَاشِمٍ یَا بَنِی عَبْدِ مَنَافٍ یَا بَنِی قُصَیٍّ اشْتَرُوا أَنْفُسَکُمْ مِنَ اللَّهِ فَإِنِّی لَا أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً یَا عَبَّاسُ عَمَّ مُحَمَّدٍ یَا صَفِیَّهًُْ عَمَّتَهُ یَا فَاطِمَهًُْ ابْنَتَهُ ثُمَّ نَادَی کُلَّ رَجُلٍ بِاسْمِهِ وَ کُلَّ امْرَأَهًٍْ بِاسْمِهَا أَ لَا یَجِیءُ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ یَحْمِلُونَ الْآخِرَهًَْ وَ یَأْتُونَ وَ یَقُولُونَ بِأَنَّ مُحَمَّداً (مِنَّا وَ یُنَادُونَ یَا مُحَمَّدُ (یَا مُحَمَّدُ (فَأُعْرِضُ بِهَذَا وَ هَکَذَا وَ أُعْرِضُ عَنْ یَمِینِهِ وَ شِمَالِهِ فَوَ اللَّهِ مَا أَوْلِیَائِی مِنْکُمْ إِلَّا الْمُتَّقُونَ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاکُم.
پیامبر ( ای فرزندان هاشم! و ای فرزندان عبد المطلّب و ای فرزندان عبد مناف و قصی، جان خود را در دادگاه حق بیمه کنید [و بترسید] و بدانید که من ترسانندهی شما از عذاب خدا هستم و مرگ موقعیّت را دگرگون میکند و وعدهگاه همان قیامت است. هنگامی که آیه شریفه: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ؛ نازل شد، پیامبر بر فراز کوه صفا رفت و بستگان خود را جمع کرد و فرمود: ای فرزندان عبد المطلّب و هاشم و عبد مناف و قصی، جان خود را بخرید، زیرا من نمیتوانم شما را حفظ کنم، سپس فرمود: ای عباس عموی پیامبر و ای صفیّه عمّه پیامبر و ای فاطمه دخت پیامبر، و همین طور همه را به نام خواند، و فرمود: در قیامت مردم حامل آخرت نباشند و شما [بستگان من] بگویید: ما محمّد (را داریم و بعد مرا صدا بزنید، ولی من روی برگردانم [چون اعمال ناپسند از شما سرزده]، سوگند به خدا دوستان من از میان شما، فقط پرهیزگاران هستند. گرامیترین شما در پیشگاه خدا پرهیزگارترین شماست. (حجرات/۱۳).
الرّضا ( عَنِ الرَّیَّانِبْنِالصَّلْتِ قَالَ: حَضَرَ الرِّضَا (مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ بِمَرْوَ وَ قَدِ اجْتَمَعَ فِی مَجْلِسِهِ جَمَاعَهًٌْ مِنْ عُلَمَاءِ أَهْلِ الْعِرَاقِ وَ خُرَاسَان ... فَقَالَ الْمَأْمُونُ هَلْ فَضَّلَ اللَّهُ الْعِتْرَهًَْ عَلَی سَائِرِ النَّاسِ فَقَالَ أَبُوالْحَسَنِ (إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَانَ فَضْلَ الْعِتْرَهًِْ عَلَی سَائِرِ النَّاسِ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ أَیْنَ ذَلِکَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا (فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْض ... فَقَالَتِ الْعُلَمَاءُ فَأَخْبِرْنَا هَلْ فَسَّرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الِاصْطِفَاءَ فِی الْکِتَابِ فَقَالَ الرِّضَا (فَسَّرَ الِاصْطِفَاءَ فِی الظَّاهِرِ سِوَی الْبَاطِنِ فِی اثْنَیْ عَشَرَ مَوْطِناً وَ مَوْضِعاً فَأَوَّلُ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ ... هَذِهِ مَنْزِلَهًٌْ رَفِیعَهًٌْ وَ فَضْلٌ عَظِیمٌ وَ شَرَفٌ عَالٍ حِینَ عَنَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِکَ الْآلَ فَذَکَرَهُ لِرَسُولِ اللَّهِ (فَهَذِهِ وَاحِدَهًْ.
امام رضا ( ریّانبنصلت گوید: امام رضا (در مرو وارد مجلس مأمون شد و در آن مجلس گروهی از علمای عراق و خراسان نیز حاضر بودند ... مأمون عرض کرد: «آیا حق تعالی عترت را بر سایر مردم فضیلت داده است»؟ حضرت فرمود: «حق تعالی فضیلت عترت را بر سایر امّت در کتاب محکم خود بیان فرموده است». مأمون عرض کرد: «در کجای کتاب خدا این مطلب است»؟ حضرت فرمود: «در این آیه شریفه: خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد. آنها فرزندان و [دودمانی] بودند که [از نظر پاکی و تقوا و فضیلت]، بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودند. (آل عمران/۳۴۳۳)» ... عالمان گفتند: «برایمان بازگو کن که آیا خداوند در کتابش اصطفاء را شرح داده است»؟ امام رضا (فرمود: «خداوند این موضوع را تنها در ظاهر و غیر از باطن، در دوازده جای قرآن بیان داشته است، و اوّلین آن این گفتهی خداوند است: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ ... این منزلتی بزرگ و فضیلتی عالی است که خداوند تبارکوتعالی با این آیهها خاندان پیامبر (را مورد توجّه قرار دهد و آن را برای پیامبر (خاطر نشان سازد».
علیبنابراهیم ( وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ قَالَ نَزَلَتْ وَ رَهْطَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ وَ هُمْ عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ وَ حَمْزَهًُْ وَ جَعْفَرٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ آلُ مُحَمَّدٍ (.
علیّبنابراهیم ( وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ؛ منظور از آن علی (و حمزه (و جعفر (و حسن و حسین (و بهطور خاص آل محمّد (میباشد.
الکاظم ( الْخُمُسُ مِنْ خَمْسَهًِْ أَشْیَاء مِنَ الْغَنَائِمِ وَ الْغَوْصِ وَ مِنَ الْکُنُوزِ وَ مِنَ الْمَعَادِنِ وَ الْمَلَّاحَهًِْ یُؤْخَذُ مِنْ کُلِّ هَذِهِ الصُّنُوفِ الْخُمُسُ فَیُجْعَلُ لِمَنْ جَعَلَهُ اللَّهُ تَعَالَی لَه ... وَ إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ هَذَا الْخُمُسَ خَاصَّهًًْ لَهُمْ دُونَ مَسَاکِینِ النَّاسِ وَ أَبْنَاءِ سَبِیلِهِمْ عِوَضاً لَهُمْ مِنْ صَدَقَاتِ النَّاسِ تَنْزِیهاً مِنَ اللَّهِ لَهُمْ لِقَرَابَتِهِمْ بِرَسُولِ اللَّهِ (وَ کَرَامَهًًْ مِنَ اللَّهِ لَهُمْ عَنْ أَوْسَاخِ النَّاسِ فَجَعَلَ لَهُمْ خَاصَّهًًْ مِنْ عِنْدِهِ مَا یُغْنِیهِمْ بِهِ عَنْ أَنْ یُصَیِّرَهُمْ فِی مَوْضِعِ الذُّلِّ وَ الْمَسْکَنَهًِْ وَ لَا بَأْسَ بِصَدَقَاتِ بَعْضِهِمْ عَلَی بَعْضٍ وَ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ جَعَلَ اللَّهُ لَهُمُ الْخُمُسَ هُمْ قَرَابَهًُْ النَّبِیِّ (الَّذِینَ ذَکَرَهُمُ اللَّهُ فَقَالَ وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ وَ هُمْ بَنُو عَبْدِالْمُطَّلِبِ أَنْفُسُهُمْ الذَّکَرُ مِنْهُمْ وَ الْأُنْثَی لَیْسَ فِیهِمْ مِنْ أَهْلِ بُیُوتَاتِ قُرَیْشٍ وَ لَا مِنَ الْعَرَبِ أَحَدٌ وَ لَا فِیهِمْ وَ لَا مِنْهُمْ فِی هَذَا الْخُمُسِ مِنْ مَوَالِیهِمْ وَ قَدْ تَحِلُّ صَدَقَاتُ النَّاسِ لِمَوَالِیهِمْ وَ هُمْ وَ النَّاسُ سَوَاءٌ وَ مَنْ کَانَتْ أُمُّهُ مِنْ بَنِیهَاشِمٍ وَ أَبُوهُ مِنْ سَائِرِ قُرَیْشٍ فَإِنَّ الصَّدَقَاتِ تَحِلُّ لَهُ وَ لَیْسَ لَهُ مِنَ الْخُمُسِ شَیْءٌ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ ادْعُوهُمْ لِآبائِهِمْ.
امام کاظم ( فرمود: خمس از پنج چیز باید داده شود: ۱ غنیمتها، ۲ غوّاصی [منافع دریا]، ۳ گنجها، ۴ معادن، ۵ نمکزارها، [که معدن مخصوصی است] از تمام این انواع دریافت میشود و به کسانی که خدای تعالی مقرّر فرموده داده میشود. و همانا خداوند که این سهم خمس را خاص خاندان پیغمبر کرده است و به مستمندان و ابناء السبیل مردم دیگر نداده در عوض صدقهها و زکات مردم است که از سادات دریغ داشته، برای آنکه خدا آنان را بهواسطهی خویشی با پیغمبر منزّه میدارد و خداوند آنها را از چرک مال مردم ارجمند شمارد، پس نزد خود برای آنها حقّ مخصوصی مقرّر داشته، بهاندازهای که آنها را بینیاز کند از اینکه در معرض خواری و زبونی درآیند. و باکی ندارد که خودشان به هم صدقه دهند و اینان که خدا برای آنها خمس مقرّر کرده همان خویشان پیغمبرند که خدا آنها را در قرآن یاد کرده و فرموده است: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ؛ و آنان فرزندان عبدالمطلّب از مرد و زن هستند، کسی از خانوادههای قریش و از عرب با آنها نیست، و موالی و وابستههایشان در این خمس با آنها شرکت ندارند، و زکات مال مردم دیگر برای موالی و وابستههای آنان حلال است و آنها با دیگر مردم برابرند، و هرکس مادرش از بنیهاشم است و پدرش از دیگر مردم، صدقه بر او حلال است و از خمس حقّی ندارد، زیرا خدای تعالی میفرماید: آنها را به نام پدرانشان بخوانید. (احزاب/۵). و برای امام برگزیده مال است.
الرّسول ( رُوِیَ عَنْ أَبِیرَافِعٍ هَذِهِ الْقِصَّهًُْ وَ أَنَّهُ جَمَعَهُمْ فِی الشِّعْبِ فَصَنَعَ لَهُمْ رِجْلَ شَاهًٍْ فَأَکَلُوا حَتَّی تَضَلَّعُوا وَ سَقَاهُمْ عُسّاً فَشَرِبُوا کُلُّهُمْ حَتَّی رَوُوا ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی أَنْ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ وَ أَنْتُمْ عَشِیرَتِی وَ رَهْطِی وَ إِنَّ اللَّهَ لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً إِلَّا وَ جَعَلَ لَهُ مِنْ أَهْلِهِ أَخاً وَ وَزِیراً وَ وَارِثاً وَ وَصِیّاً وَ خَلِیفَهًًْ فِی أَهْلِهِ فَأَیُّکُمْ یَقُومُ فَیُبَایِعُنِی عَلَی أَنَّهُ أَخِی وَ وَارِثِی وَ وَزِیرِی وَ وَصِیِّی وَ یَکُونُ مِنِّی بِمَنْزِلَهًِْ هَارُونَ مِنْ مُوسَی (إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی فَسَکَتَ الْقَوْمُ فَقَالَ لَیَقُومَنَّ قَائِمُکُمْ أَوْ لَیَکُونَنَّ مِنْ غَیْرِکُمْ ثُمَّ لَتَنْدَمُنَّ ثُمَّ أَعَادَ الْکَلَامَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَامَ عَلِیٌّ (فَبَایَعَهُ فَأَجَابَهُ ثُمَّ قَالَ ادْنُ مِنِّی فَدَنَا مِنْهُ فَفَتَحَ فَاهُ وَ مَجَّ فِی فِیهِ مِنْ رِیقِهِ وَ تَفَلَ بَیْنَ کَتِفَیْهِ وَ ثَدْیَیْهِ فَقَالَ أَبُولَهَبٍ بِئْسَ مَا حَبَوْتَ بِهِ ابْنَ عَمِّکَ أَنْ أَجَابَکَ فَمَلَأْتَ فَاهُ وَ وَجْهَهُ بُزَاقاً فَقَالَ النَّبِیُّ (مَلَأْتُهُ حُکْماً وَ عِلْماً.
پیامبر ( این داستان (انذار خویشاوندان) از ابورافع نیز نقل شده و در نقل او آمده: پیامبر (خویشاوندانش را در شِعب ابوطالب گرد هم آورد و پاچهی گوسفندی برایشان تهیّه دید و آنها خوردند تا اینکه سیر شدند و به آنها ظرف بزرگی [از شیر] نوشاند و همگی از آن نوشیدند تا سیراب شدند. آنگاه پیامبر (فرمود: خداوند به من فرمان داده است: أَنْ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِین؛ َ و شما خویشان و بستگان من هستید. و خداوند پیامبری را مبعوث نکرده مگر اینکه برای او از خاندانش برادر، وزیر، وارث، وصیّ و جانشینی در خاندانش قرار داده است، کدامیک از شما برخاسته و با من بیعت میکند تا در مقابل، برادر، وارث، وزیر و جانشین من و مقامش نسبت به من، همانند مقام هارون (نسبت به موسی (باشد جز اینکه پیامبری بعد از من نخواهد بود»؟ همگی سکوت کردند. پیامبر (فرمود: «آیا کسی از میان شما برمیخیزد یا اینکه کسی غیر از شما چنین کند که در آن صورت، شما حتماً پشیمان خواهی گشت»؟ و این جمله را سه بار تکرار فرمود. در این هنگام علی (برخاسته و با حضرت بیعت نمود و پیامبر (بیعت او را پذیرفت و فرمود: «نزدیکم بیا»! علی (نزدیک ایشان رفت و پیامبر (دهان او را گشوده و از آب دهان مبارکِ خود در دهان او ریخت و میان دو کتف و سینهاش آب دهان انداخت. ابولهب گفت: «چه چیز ناپسندی به پسر عمویت در مقابل پاسخ مثبت دادنش بخشیدی و دهان و صورتش را از آب دهان پُر کردی»! پیامبر (فرمود: «او را از حکمت و دانش آکنده ساختم».