آیه ۸۴ - سوره توبه

آیه وَ لا تُصَلِّ عَلى أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللهِ ‌ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ [84]

هرگز بر مرده‌ی هيچ‌يك از آنان، نماز نخوان و بر كنار قبرش، [براى دعا و طلب آمرزش] نايست، چرا كه آن‌ها به خدا و پيامبرش كافر شدند و درحالى‌كه فاسق بودند از دنيا رفتند.

۱
(توبه/ ۸۴)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنْ مُحَمَّدِ‌بْنِ‌مُهَاجِرٍ عَنْ أُمِّهِ أُمِّ‌سَلَمَهًَْ قَالَتْ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) یَقُولُ کَانَ رَسُولُ‌اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِذَا صَلَّی عَلَی مَیِّتٍ کَبَّرَ وَ تَشَهَّدَ ثُمَّ کَبَّرَ ثُمَّ صَلَّی عَلَی الْأَنْبِیَاءِ وَ دَعَا ثُمَّ کَبَّرَ وَ دَعَا لِلْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ کَبَّرَ الرَّابِعَهًَْ وَ دَعَا لِلْمَیِّتِ ثُمَّ کَبَّرَ وَ انْصَرَفَ فَلَمَّا نَهَاهُ اللَّهُ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ عَنِ الصَّلَاهًِْ عَلَی الْمُنَافِقِینَ کَبَّرَ وَ تَشَهَّدَ ثُمَّ کَبَّرَ وَ صَلَّی عَلَی النَّبِیِّینَ ثُمَّ کَبَّرَ وَ دَعَا لِلْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ کَبَّرَ الرَّابِعَهًَْ وَ انْصَرَفَ وَ لَمْ یَدْعُ لِلْمَیِّتِ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- محمّدبن‌مهاجر از مادرش امّ‌سلمهًْ نقل می‌کند که گفت: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می‌فرمود: «هرگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر مرده‌ای نماز می‌خواند [ابتدا] تکبیر می‌گفت و تشهّد می‌خواند سپس تکبیر می‌گفت و بر پیامبران (درود می‌فرستاد سپس تکبیر می‌گفت و برای مؤمنان دعا می‌کرد سپس تکبیر چهارم را می‌گفت و برای مرده دعا می‌کرد سپس تکبیر می‌گفت و رو برمی‌گرداند (نماز را به پایان می‌برد). وقتی که خداوند عزّوجلّ او را از نمازخواندن بر بدن منافقان نهی کرد، [این‌گونه بر آن‌ها نماز می‌خواند]؛ تکبیر می‌گفت و تشهّد می‌خواند سپس تکبیر می‌گفت و بر پیامبران (درود می فرستاد سپس تکبیر می‌گفت و برای مؤمنان دعا می‌کرد سپس تکبیر چهارم را می‌گفت و رو برمی‌گرداند و برای مُرده دعا نمی‌کرد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۲۷۴
الکافی، ج۳، ص۱۸۱/ نور الثقلین
۲
(توبه/ ۸۴)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- ٍ عَنْ حَمَّادِ‌بْنِ‌عُثْمَانَ وَ هِشَامِ‌بْنِ‌سَالِمٍ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یُکَبِّرُ عَلَی قَوْمٍ خَمْساً وَ عَلَی قَوْمٍ آخَرِینَ أَرْبَعاً فَإِذَا کَبَّرَ عَلَی رَجُلٍ أَرْبَعاً اتُّهِمَ یَعْنِی بِالنِّفَاق.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- حمّادبن‌عثمان و هشام‌بن‌سالم از امام صادق (علیه السلام) روایت می‌کنند که فرمود: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر بعضی از مردگان پنج تکبیر می‌فرستاد و بر برخی از آنان چهار تکبیر می‌فرستاد و وقتی چهار تکبیر میفرستاد متّهم میشد؛ یعنی به نفاق».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۲۷۶
نور الثقلین
۳
(توبه/ ۸۴)

العسکری (علیه السلام)- عَنْ أَحْمَدَ‌بْنِ‌مَحَمَّدِ‌بْنِ‌مَطَهَّرٍ قَالَ: کَتَبَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا إِلَی أَبِی‌مُحَمَّدٍ (علیه السلام) مِنْ أَهْلِ الْجَبَلِ یَسْأَلُهُ عَمَّنْ وَقَفَ عَلَی أَبِی‌الْحَسَنِ مُوسَی (علیه السلام) أتَوَالَاهُمْ {أَتَوَلَّاهُمْ} أَمْ أَتَبَرَّأُ مِنْهُمْ فَکَتَبَ أَ‌تَتَرَحَّمُ عَلَی عَمِّکَ لَا رَحِمَ اللَّهُ عَمَّکَ وَ تَبَرَّأْ مِنْهُ أَنَا إِلَی اللَّهِ مِنْهُمْ بَرِیءٌ فَلَا تَتَوَالَاهُمْ {تَتَوَلَّاهُمْ} وَ لَا تَعُدْ مَرْضَاهُمْ وَ لَا تَشْهَدْ جَنَائِزَهُمْ وَ لا تُصَلِّ عَلی أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً سَوَاءٌ مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ اللَّهِ أَوْ زَادَ إِمَاماً لَیْسَتْ إِمَامَتُهُ مِنَ اللَّهِ وَ جَحَدَ أَوْ قَالَ ثَالِثُ ثَلَاثَهًٍْ إِنَّ الْجَاحِدَ أَمْرَ آخِرِنَا جَاحِدٌ أَمْرَ أَوَّلِنَا وَ الزَّائِدَ فِینَا کَالنَّاقِصِ الْجَاحِدِ أَمْرَنَا وَ کَانَ هَذَا السَّائِلُ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ عَمَّهُ کَانَ مِنْهُمْ فَأَعْلَمَهُ ذَلِکَ.

امام عسکری (علیه السلام)- احمدبن‌محمّد بن‌مطهر می‌گوید: یکی از یاران و اصحاب نامه‌ای برای امام عسکری (علیه السلام) نوشت. او از اهالی جبل (همدان) بود. در نامه سؤال کرده بود: «آیا ما می‌توانیم کسانی را که واقفی مذهب هستند و در امامت حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام) توقّف کرده‌اند را دوست داشته باشیم، یا باید از ایشان تبرّی نماییم و بیزار باشیم»؟ حضرت در جواب نوشت: «دلت به حال عمویت می‌سوزد؟ خدا عمویت را رحمت نکند و از او بیزار باشد! من از آن‌ها بیزارم تو نیز از آن‌ها کناره بگیر. به عیادت مریضشان نرو و تشییع جنازه‌ی ایشان را نکن و هرگز بر مرده آن‌ها نماز نخوان. کسی که امامی را به امامت بپذیرد که امام نباشد، با کسی که منکر امامی شود که از طرف خدا به امامت تعیین شده، مساویست! او مثل همان کسی است که برای خدا شریک قائل است و معتقد به سه خدا است. کسی که امامت امام آخر را منکر باشد، مثل کسی است که امامت امام اوّل ما را منکر شود و کسی که دیگری را به تعداد ائمّه (اضافه نماید، مثل کسی است که یکی از امامان را قبول نداشته باشد». سؤال‌کننده اطّلاع نداشت که عمویش واقفی مذهب است. امام (علیه السلام) بدین‌وسیله به او اطلاع داد که عمویت دارای چنین اعتقادی است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۲۷۶
بحار الأنوار، ج۵۰، ص۲۷۴
۴
(توبه/ ۸۴)

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبِی أُمَیَّهًَْ یُوسُفَ بْنِ ثَابِتِ بْنِ أَبِی سَعِیدَهًَْ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) ... ثُمَّ قَالَ: وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَامَ النَّهَارَ وَ قَامَ اللَّیْلَ ثُمَّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ بِغَیْرِ وَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لَلَقِیَهُ وَ هُوَ عَنْهُ غَیْرُ رَاضٍ أَوْ سَاخِطٌ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ وَ لا تُصَلِّ عَلی أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلی قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ* وَ لا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللهُ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ.

امام صادق (علیه السلام)- ابوامیّه یوسف‌بن‌ثابت بن‌ابی‌سعیدهًْ از امام صادق (علیه السلام) روایت می‌کند: ... فرمود: «به خدا قسم! اگر مردی روز را روزه بدارد و شب را به عبادت به سر برده سپس خدای عزّوجلّ را بدون ولایت و دوستی ما خاندان دیدار کند درحالی او را دیدار کرده که از او خشنود نیست و بلکه بر او خشمناک است». سپس فرمود: «و این است گفتار خدای عزّوجلّ: هرگز بر مرده هیچ یک از آنان، نماز نخوان! و بر کنار قبرش، [برای دعا و طلب آمرزش،] نایست! چرا که آن‌ها به خدا و رسولش کافر شدند و درحالی‌که فاسق بودند از دنیا رفتند! مبادا اموال و فرزندانشان، مایه شگفتی تو گردد! [این برای آن‌ها نعمت نیست بلکه] خدا می‌خواهد آن‌ها را به این وسیله در دنیا عذاب کند، و جانشان برآید درحالی‌که کافرند!. (توبه/۸۵۸۴)».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۲۷۶
الکافی، ج۸، ص۱۰۷/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۲۱۴
۵
(توبه/ ۸۴)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- روی أَنَّه (صلی الله علیه و آله) صَلَّی عَلَی عَبْدِاللَّهِ‌بْنِ‌أُبَیٍّ وَ أَلْبَسَهُ قَمِیصَهُ قَبْلَ أَنْ یُنْهَی عَنِ الصَّلَاهًِْ عَلَی الْمُنَافِقِینَ وَ قِیلَ أَرَادَ (صلی الله علیه و آله) أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیْهِ فَأَخَذَ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) بِثَوْبِهِ وَ تَلَا عَلَیْهِ لا تُصَلِّ عَلی أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ قِیلَ: َ أَنَّهُ قِیلَ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لِمَ وَجَّهْتَ بِقَمِیصِکَ إِلَیْهِ یُکَفَّنُ فِیهِ وَ هُوَ کَافِرٌ فَقَالَ إِنَّ قَمِیصِی لَنْ یُغْنِیَ عَنْهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ إِنِّی أُؤَمِّلُ مِنَ اللَّهِ أَنْ یَدْخُلَ بِهَذَا السَّبَبِ فِی الْإِسْلَامِ خَلْقٌ کَثِیرٌ فَرُوِیَ أَنَّهُ أَسْلَمَ أَلْفٌ مِنَ الْخَزْرَجِ لَمَّا رَأَوْهُ یَطْلُبُ الِاسْتِشْفَاءَ بِثَوْبِ رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله) ذَکَرَهُ الزَّجَّاجُ قَالَ: وَ الْأَکْثَرُ فِی الرِّوَایَهًِْ أَنَّهُ لَمْ یُصَلِّ عَلَیْهِ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- روایت شده که پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیش از آنکه از اقامه‌ی نماز بر منافقان نهی شود، بر عبدالله‌بن‌ابیّ نماز گزارد و پیراهنش را بر او پوشانید. و گفته شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) قصد داشت تا بر او نماز گزارد، ولی جبرئیل لباس او را گرفت و این آیه را بر او قرائت کرد: لا تُصَلِّ عَلی أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً. و در روایت است که به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفته شد: «چرا پیراهنت را به‌سوی او فرستادی تا در آن کفن گردد، درحالی‌که او فردی کافر است»؟ حضرت فرمود: «پیراهن من هیچ سودی به حال او در برابر خدا ندارد و من به خداوند امیدوار هستم که به خاطر این کار، مردمان بسیاری به اسلام وارد شوند». و روایت است که هزار نفر از خزرج هنگامی‌که دیدند او (عبداللّه‌بن‌ابی) به پیراهن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شفاعت می‌جوید، اسلام آوردند. این را زجاج آورده است. ولی اکثریّت درباره‌ی این روایت گفتند که به این معنی است که بر او نماز نگزارد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۲۷۶
بحار الأنوار، ج۲۱، ص۱۹۹/ نور الثقلین
۶
(توبه/ ۸۴)

الباقر (علیه السلام)- عَنْ حَنَّانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام): تَوَفَّی رَجُلٌ مِنَ الْمُنَافِقِینَ فَأَرْسَلَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) إِلَی ابْنِهِ: إِذَا أَرَدْتُمْ أَنْ تُخْرِجُوا فَأَعْلِمُونِی. فَلَمَّا حَضَرَ أَمْرُهُ أَرْسَلُوا إِلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَأَقْبَلَ (علیه السلام) نَحْوَهُمْ حَتَّی أَخَذَ بِیَدِ ابْنِهِ فِی الْجِنَازَهًِْ فَمَضَی قَالَ فَتَصَدَّی لَهُ عُمَرُ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) أَ مَا نَهَاکَ رَبُّکَ عَنْ هَذَا أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَداً أَوْ تَقُومَ عَلَی قَبْرِهِ؟ فَلَمْ یُجِبْهُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله). قَالَ: فَلَمَّا کَانَ قَبْلَ أَنْ یَنْتَهُوا بِهِ إِلَی قَبْرِهِ قَالَ عُمَرُ أَیْضاً لِرَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله): أَ مَا نَهَاکَ اللَّهُ عَنْ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَداً أَوْ تَقُومَ عَلَی قَبْرِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللهِ وَ بِرَسُولِهِ. وَ مَاتُوا وَ هُمْ کَافِرُونَ؟ فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) لِعُمَرَ عِنْدَ ذَلِکَ: مَا رَأَیْتَنَا صَلَّیْنَا لَهُ عَلَی جَنَازَتِهِ وَ لَا قُمْنَا لَهُ عَلَی قَبْرِهِ. ثُمَّ قَالَ: إِنَّ ابْنَهُ رَجُلٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ کَانَ یَحِقُّ عَلَیْنَا أَدَاءَ حَقِّهِ. فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ وَ سَخَطِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ.

امام باقر (علیه السلام)- از حنان‌بن‌سدیر، از پدرش، از امام باقر (علیه السلام) روایت است که؛ مردی از منافقان از دنیا رفت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به‌دنبال پسرش فرستاد و فرمود: «هرگاه خواستید برای تشییع جنازه بیرون آیید، به اطّلاع من برسانید». هنگامی‌که زمان تشییع جنازه‌اش فرا رسید، به‌دنبال پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرستادند. ایشان به‌سوی آنان آمد تا اینکه دست پسرش را در تشییع جنازه گرفت و حرکت کرد. عمر راه را بر او بست و گفت: «ای رسول خدا! مگر پروردگارت تو را از این کار نهی نکرده است که بر جنازه‌ی کسی از آنان نماز بخوانی یا بر سر قبرش حاضر شوی»؟! پیامبر (صلی الله علیه و آله) به وی جوابی نداد. عمر قبل از رسیدن به قبر، باز هم به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفت: «مگر خدا شما را از نماز گزاردن بر مرده آنان یا حضور بر سر قبرشان نهی نکرده است؟ آن‌ها به خدا و پیامبرش کافر شدند. (توبه/۵۴)» و مردند درحالی‌که کافر بودند. (توبه/۱۲۵). آنگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله)، به عمر فرمود: «تو ما را درحال نماز بر جنازه‌اش و بر سر قبرش ندیدی». سپس فرمود: «پسرش مردی از مؤمنان است و شایسته بود که حقّش را ادا کنیم». پس عمر گفت: «به خدا پناه می‌برم از خشم خدا و خشم تو، ای رسول خدا».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۲۷۸
نور الثقلین
بیشتر