آیه عَفَا اللهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبينَ [43]
خداوند تو را بخشيد، چرا پيش از آنكه راستگويان براى تو آشكار شوند و دروغگويان را بشناسى، به آنها اجازه دادى؟! [خوب بود صبر مىكردى، تا هر دو گروه خود را نشان دهند].
الرّضا (علیه السلام)- عَنْ عَلِیِّبْنِمُحَمَّدِبْنِالْجَهْمِ قَالَ: ... فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ یَا ابْنَرَسُولِ اللَّه (صلی الله علیه و آله) ... فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ عَفَا اللهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ قَالَ الرِّضَا (علیه السلام) هَذَا مِمَّا نَزَلَ بِإِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَهًِْ خَاطَبَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِذَلِکَ نَبِیَّهُ (صلی الله علیه و آله) وَ أَرَادَ بِهِ أُمَّتَهُ فَکَذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ وَ قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلًا.
امام رضا (علیه السلام)- علیّبنمحمّدبنجهم گوید؛.. مأمون به امام رضا (علیه السلام) گفت: «ای فرزند رسول خدا! دربارهی این سخن خدای تبارکوتعالی: عَفَا اللهُ عَنکَ لِمَ إذنتَ لَهُمْ به من بگو»؟ امام رضا (علیه السلام) فرمود: «این از جمله آیههایی است که مورد خطاب آنها به ظاهر متوجّه شخص خاصّی است امّا کسی دیگر را اراده کرده است. خدای عزّوجلّ با آن عبارت، پیامبرش را مورد خطاب قرار داده است، امّا منظور وی امّت اوست. و همچنین این سخن خدای تبارکوتعالی: که اگر مشرک شوی، تمام اعمالت تباه میشود و از زیانکاران خواهی بود!. (زمر/۶۵). و نیز این کلام خدای عزّوجلّ: و اگر ما تو را ثابت قدم نمیساختیم [و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودی]، نزدیک بود به آنان تمایل کنی. (اسراء/۷۴)».
الباقر (علیه السلام)- فِی روَایَهًِْ أَبِیالجَارُودِ عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ عَفَا اللهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبِینَ یَقُولُ تَعْرِفُ أَهْلَ الْعُذْرِ وَ الَّذِینَ جَلَسُوا بِغَیْرِ عُذْرٍ.
امام باقر (علیه السلام)- در روایت ابوالجارود از امام باقر (علیه السلام) آمده است که دربارهی این سخن خدای تبارکوتعالی: عَفَا اللهُ عَنکَ لِمَ إذنتَ لَهُمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَ تَعْلَمَ الْکَاذِبِینََ، میفرماید: «اهل عُذر را میشناسی و نیز کسانی را که بدون عُذر نشستند».
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- عَفَا اللهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ فِی التَّخَلُّفِ عَنْکَ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکَاذِبِینَ أَیْ حَتَّی تَعْرِفَ مَنْ لَهُ الْعُذْرُ مِنْهُمْ فِی التَّخَلُّفِ وَ مَنْ لَا عُذْرَ لَهُ فَیَکُونَ إِذْنُکَ لِمَنْ أَذِنْتَ لَهُ عَلَی عِلْمٍ. قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ (رحمة الله علیه): وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) لَمْ یَکُنْ یَعْرِفُ الْمُنَافِقِینَ یَوْمَئِذٍ. وَ قِیلَ: إِنَّهُ إِنَّمَا خَیَّرَهُمْ بَیْنَ الظَّعْنِ وَ الْإِقَامَهًِْ مُتَوَعِّداً لَهُمْ وَ لَمْ یَأْذَنْ لَهُمْ، فَاغْتَنَمَ الْقَوْمُ ذَلِکَ، وَ فِی هَذَا إِخْبَارٌ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَنَّهُ کَانَ الْأَوْلَی أَنْ یُلْزِمَهُمُ الْخُرُوجَ مَعَهُ حَتَّی إِذَا لَمْ یَخْرُجُوا ظَهَرَ نِفَاقُهُمْ لِأَنَّهُ مَتَی أَذِنَ لَهُمْ ثُمَّ تَأَخَّرُوا لَمْ یُعْلَمْ أَنَّ لِلنِّفَاقِ کَانَ تَأَخُّرُهُمْ أَمْ لِغَیْرِهِ؟ وَ کَانَ الَّذِینَ اسْتَأْذَنُوهُ مُنَافِقِینَ وَ مِنْهُمُ الْجَدُّ بْنُ قَیْسٍ وَ مُعَتِّبُ بْنُ قُشَیْرٍ وَ هُمَا مِنَ الْأَنْصَارِ.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- عَفَا اللهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ خدا از تو بگذرد! چرا به آنها اجازه دادی تا از همراهی تو خودداری کرده و باز ایستند؟ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذینَ صَدَقُوا، یعنی تا کسانی را که در این تخلّف و بازماندن از جهاد معذور هستند و آنان را که عذری ندارند، بشناسی تا اجازه دادنت به افراد براساس علم و آگاهی صورت گیرد. علّت این امر آن بود که رسولخدا (صلی الله علیه و آله) آن روز منافقان را نمیشناخت». و گفته شده است: «هرچند پیامبر (صلی الله علیه و آله) آنان را تهدید کرد ولی بدون آنکه به آنان اجازه اقامت و سرباززدن از جهاد دهد، آنان را میان کوچ (سفر) و اقامت مخیّر ساخت. از همین رو آن قوم این امر را غنیمت شمردند. و در این آیه خداوند خبر میدهد: شایستهتر آن بود که آنان را به خروج با خود فرمان میداد تا هنگامیکه خارج نشدند، نفاقشان آشکار گردد. چرا که وقتی او به آنها اجازهی ماندن داد و سپس آنان از جهاد باز نشستند، ندانست که این امر به خاطر نفاق آنان بوده است یا به خاطر امر دیگری صورت گرفته است. و کسانی که از او اجازه خواسته بودند، گروهی از منافقان از جمله، جدّبنقیس و معتببنقشیر، دو تن از انصار بودند».