آیه ۲۵ - سوره انعام

آیه وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ في آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها حَتَّى إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ [25]

پاره‌اى از آن‌ها به [سخنان] تو، گوش فرا مى‌دهند؛ ولى بر دل‌هاى آنان پرده‌ها افكنده‌ايم تا آن را نفهمند؛ و در گوش‌هاى آن‌ها، سنگينى قرار داده‌ايم. و اگر هر نشانه‌اى را ببينند، ايمان نمى‌آورند؛ تا آنجا كه وقتى به‌سراغ تو مى‌آيند با تو مجادله مى‌كنند؛ و كافران مى‌گويند: «اين‌ها فقط افسانه‌هاى پيشينيان است».

۱
(انعام/ ۲۵)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) بِنَفَرٍ مِنْ قُرَیْشٍ وَ قَدْ نَحَرُوا جَزُوراً وَ کَانُوا یُسَمُّونَهَا الْفَهِیرَهًَْ وَ یَجْعَلُونَهَا عَلَی النُّصُبِ فَلَمْ یُسَلِّمْ عَلَیْهِمْ فَلَمَّا انْتَهَی إِلَی دَارِ النَّدْوَهًِْ قَالُوا یَمُرُّ بِنَا یَتِیمُ أَبِی‎طَالِبٍ وَ لَمْ یُسَلِّمْ فَأَیُّکُمْ یَأْتِیهِ فَیُفْسِدُ عَلَیْهِ مُصَلَّاهُ فَقَالَ عبْدُ اللَّهِ‌بْنُ‌الزِّبَعْرَی السَّهْمِیُّ أَنَا أَفْعَلُ فَأَخَذَ الْفَرْثَ وَ الدَّمَ فَانْتَهَی بِهِ إِلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ سَاجِدٌ فَمَلَأَ بِهِ ثِیَابَهُ فَانْصَرَفَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) حَتَّی أَتَی عَمَّهُ أَبَاطَالِبٍ (رحمة الله علیه) فَقَالَ یَا عَمِّ مَنْ أَنَا فَقَالَ وَ لِمَ یَا ابْنَ أَخِ فَقَصَّ عَلَیْهِ الْقِصَّهًَْ فَقَالَ وَ أَیْنَ تَرَکْتَهُمْ فَقَالَ بِالْأَبْطَحِ فَنَادَی فِی قَوْمِهِ یَا آلَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ یَا آلَ هَاشِمٍ یَا آلَ عَبْدِ مَنَافٍ فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ مُلَبِّینَ فَقَالَ کَمْ أَنْتُمْ فَقَالُوا نَحْنُ أَرْبَعُونَ قَالَ خُذُوا سِلَاحَکُمْ فَأَخَذُوا سِلَاحَهُمْ وَ انْطَلَقَ بِهِمْ حَتَّی انْتَهَی إِلَیْهِم ثُمَّ قَالَ یا محمد (صلی الله علیه و آله) أَیُّهُمُ الْفَاعِلُ بِکَ فَأَشَارَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) إِلَی عَبْدِ اللَّهِ‌بْنِ‎الزِّبَعْرَی السَّهْمِیِّ الشَّاعِرِ فَدَعَاهُ أَبُوطَالِبٍ فَوَجَأَ أَنْفَهُ حَتَّی أَدْمَاهَا ثُمَّ أَمَرَ بِالْفَرْثِ وَ الدَّمِ فَأَمَرَّ عَلَی رُءُوسِ الْمَلَإِ کُلِّهِمْ ثُمَّ قَالَ یَا ابْنَ أَخِ أَ رَضِیتَ ثُمَّ قَالَ سَأَلْتَ مَنْ أَنْتَ أَنْتَ مُحَمَّدُبْنُ‌عَبْدِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) ثُمَّ نَسَبَهُ إِلَی آدَمَ (علیه السلام) ثُمَّ قَالَ أَنْتَ وَ اللَّهِ أَشْرَفُهُمْ حَیّاً وَ أَرْفَعُهُمْ مَنْصَباً یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ مَنْ شَاءَ مِنْکُمْ یَتَحَرَّکُ فَلْیَفْعَلْ أَنَا الَّذِی تَعْرِفُونِّی فَأَنْزَلَ تَعَالَی صدْراً مِنْ سُورَهًِْ الْأَنْعَامِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً.

امام علی (علیه السلام)- رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر جماعتی از قریش گذشت که شتری را قربانی کرده‌اند و آن را «فهیره» می‌نامیدند و آن را بر روی بت‌ها قرار می‌دادند؛ پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) به آن‌ها سلام نکرد و هنگامی‌که به «دار الندوهًْ» رسید، گفتند: «یتیم ابی‌طالب بر ما می‌گذرد و سلام نمی‌کند؛ پس کدام‌یک از شما نزد او می‌رود و جایگاه نماز او را خراب می‌کند»؟ عبدالله‌بن‌زبعرای سهمی گفت: «من انجام می‌دهم»؛ پس شکنبه و خون را گرفت و با آن‌ها نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسید درحالی‌که او در سجده بود و آن را بر روی لباسش انداخت. پیامبر (صلی الله علیه و آله) بازگشت تا نزد عمویش ابوطالب (رحمة الله علیه) آمد. فرمود: «ای عمو! من کیستم»؟ گفت: «برای چه [می‌پرسی] ای پسر برادر»؟ پس جریان را برای او بازگو کرد. ابوطالب (رحمة الله علیه) گفت: «کجا رهایشان کردی»؟ فرمود: «در ابطح (سیل‌گیر وادی مکّه)». پس در میان قومش ندا داد: «ای خاندان عبدالمطلّب! ای خاندان هاشم! ای خاندان عبدمناف»! از همه سوی رو به او کردند درحالی‌که پاسخ مثبت می‌دادند. گفت: «شما چند نفرید»؟ گفتند: «ما چهل نفریم». گفت: «سلاحتان را بردارید». سلاحشان را برداشتند و آن‌ها را برد تا به آن‌ها رسید. سپس گفت: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! کدام‌یک از آن‌ها با تو چنان کرد»؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) به عبدالله‌بن‌زبعرای سهمی شاعر اشاره نمود. ابوطالب (رحمة الله علیه) او را فراخواند و بر بینی او زد و خونش را جاری کرد. سپس دستور داد شکنبه و خون را بیاورند و بر سر همه‌ی آن جماعت ریخت. سپس گفت: «ای پسر برادر! آیا راضی شدی»؟ سپس گفت: «پرسیدی تو کیستی؟ تو محمّ‍د پسر عبدالله هستی». سپس اصل و نسب او را تا آدم (علیه السلام) بیان کرد. سپس گفت: «به خدا سوگند تو از جهت قبیله شریف‌ترین آن‌ها هستی و از جهت مقام و منزلت بلند مرتبه‌ترین آن‌ها هستی. ای گروه قریش! هرکس از شما خواست حرکت کند [و برود] پس چنین کند. من کسی هستم که مرا می‌شناسید». سپس خدای تعالی مقداری از سوره‌ی انعام را نازل فرمود: وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۳۵۴
بحارالأنوار، ج۳۵، ص۱۲۶/ إیمان أبی طالب للفخار، ص۳۴۷؛ فیه: «الظّهیرهًْ» بدلٌ «الفهیرهًْ» و «یذبحونها» بدلٌ «یجعلونها» و «حسبا» بدلٌ «حیّا»
۲
(انعام/ ۲۵)

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- ثُمَّ ذَکَرَ قُرَیْشاً فَقَالَ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ یَعْنِی غِطَاءً وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً أیْ صَمَماً وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها حَتَّی إِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ أیْ یَخَاصِمُونَکَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ أیْ أَکَاذِیبُ الْأوَّلِینَ.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه)- سپس قریش را ذکر کرد و فرمود: وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ یعنی پرده‌ای [بر دل آن‌ها افکنده‌ایم]. وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً؛ یعنی سنگینی، وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها حَتَّی إِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ؛ یعنی با تو دشمنی می‌کنند. یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ؛ یعنی دروغ‌های پیشینیان.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۳۵۶
القمی، ج۱، ص۱۹۵/ البرهان
۳
(انعام/ ۲۵)

ابن‌عباس (رحمة الله علیه)- کَانَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) یَقْرَأُ الْقُرْآنَ فَقَالَ أَبُوسُفْیَانَ وَ الْوَلِیدُ وَ عُتْبَهًُْ وَ شَیْبَهًُْ لِلنَّضْرِبْنِ‌الْحَارِثِ مَا یَقُولُ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ مِثْلُ مَا کُنْتُ أُحَدِّثُکُمْ عَنِ الْقُرُونِ الْمَاضِیَهًِْ فَنَزَلَ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً الْآیَهًَْ.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- پیامبر (صلی الله علیه و آله) قرآن می‌خواند. ابوسفیان، ولید، عتبه و شیبه به نضربن‌حارث گفتند: «محمّد چه می‌گوید»؟ او گفت: «افسانه‌های پیشینیان، مانند آنچه من از قرن‌های گذشته برایتان می‌گفتم». پس نازل شد: وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۳۵۶
بحارالأنوار، ج۱۸، ص۱۹۸
بیشتر