آیه فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَريءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ [78]
و هنگامىكه خورشيد را ديد [كه سينهی افق را] مىشكافت، گفت: «اين پروردگار من است اين [كه از همه] بزرگتر است»؟! امّا هنگامىكه غروب كرد، گفت: «اى قوم من! به يقين من از آنچه همتاى خدا قرار مىدهيد، بيزارم».
الصّادق (علیه السلام)- عَنِ ابْنِأُذَیْنَهًْ: أَنَّ رَجُلًا دَخَلَ عَلَی أبیعبدالله (علیه السلام) فَقَالَ رَأَیْتُ کَأَنَّ الشَّمْسَ طَالِعَهًٌْ عَلَی رَأْسِی دُونَ جَسَدِی فَقَالَ تَنَالُ أَمْراً جَسِیماً وَ نُوراً سَاطِعاً وَ دِیناً شَامِلًا فَلَوْ غَطَّتْکَ لَانْغَمَسْتَ فِیهِ وَ لَکِنَّهَا غَطَّتْ رَأْسَکَ أَ مَا قَرَأْتَ فَلَمَّا رَأَی الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَتْ تَبَرَّأَ مِنْهَا إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّ الشَّمْسَ خَلِیفَهًٌْ أَوْ مُلْکٌ فَقَالَ مَا أَرَاکَ تَنَالُ الْخِلَافَهًَْ وَ لَمْ یَکُنْ فِی آبَائِکَ وَ أَجْدَادِکَ مُلْکٌ وَ أَیُّ خِلَافَهًٍْ وَ مُلُوکِیَّهًٍْ أَکْبَرُ مِنَ الدِّینِ وَ النُّورِ تَرْجُو بِهِ دُخُولَ الْجَنَّهًِْ إِنَّهُمْ یَغْلَطُونَ قُلْتُ صدَقْتَ جُعِلْتُ فِدَاکَ.
امام صادق (علیه السلام)- ابناذنیه گوید: مردی نزد امام صادق (علیه السلام) آمد و گفت: «در خواب دیدم خورشید بر سرم تابیده نه بر تنم». فرمود: «تو به امری با ارزش و نوری تابان و دینی فراوان خواهی رسید، و اگر همه جایت را فرا گرفته بود، در آن فرو میرفتی، ولی همان سرت را فرا گرفته؛ مگر نخواندهای: و هنگامیکه خورشید را دید [که سینهی افق را] میشکافت، گفت: «این پروردگار من است این [که از همه] بزرگتر است»؟! امّا هنگامیکه غروب کرد، ابراهیم (علیه السلام) از آن بیزاری جست». گفتم: «فدایت شوم! آنها میگویند: خورشید خلیفهی پادشاه است». فرمود: «نبینم که به خلافت برسی، در پدران و نیاکانت هم شاه نبوده، و کدام خلافت و شاهی بالاتر از دین هستند و روشنی دل که به آن امید بهشت داری، راستی آنها اشتباه میکنند». گفتم: «فدایت شوم! راست گفتی».
الرّضا (علیه السلام)- فِی قَولِ إِبرَاهِیمَ (علیه السلام) یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ إِنَّمَا أَرَادَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) بِمَا قَالَ أَنْ یُبَیِّنَ لَهُمْ بُطْلَانَ دِینِهِمْ وَ یُثْبِتَ عِنْدَهُمْ أَنَّ الْعِبَادَهًَْ لَا تَحِقُّ لِمَا کَانَ بِصِفَهًِْ الزُّهْرَهًِْ وَ الْقَمَرِ وَ الشَّمْسِ وَ إِنَّمَا تَحِقُّ الْعِبَادَهًُْ لِخَالِقِهَا وَ خَالِقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ کَانَ مَا احْتَجَّ بِهِ عَلَی قَوْمِهِ بِمَا أَلْهَمَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ آتَاهُ کَمَا قَالَ عزَّوَجَلَّ وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلی قَوْمِه.
امام رضا (علیه السلام)- یا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ، «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ المُشْرِکِینَ؛ منظور ابراهیم از گفتههای قبل اثبات باطل بودن دین و اعتقاد آن مردم بود و به آنها ثابت کرد که چیزهایی مانند خورشید و ماه و ستاره شایستگی پرستیدن را ندارند و عبادت مستحق خالق ماه و خورشید و ستاره و آسمانها و زمین است. استدلالی که او برای قومش آورد چیزی بود که خدا به او الهام کرده بود و خدا خود میفرماید: وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلی قَوْمِهِ.