آیه وَ رَسُولاً إِلى بَني إِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِماتَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في بُيُوتِكُمْ إِنَّ في ذالِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ [49]
و بهسوى بنىاسرائيل فرستاده خواهد شد [تا به آنها بگويد]: من نشانهاى از طرف پروردگار شما، برايتان آوردهام؛ من از گِل، چيزى به شكل پرنده مىسازم؛ سپس در آن مىدمم و به اذن خدا، پرندهاى مىگردد. و به اذن خدا، كور مادر زاد و مبتلا به بيمارى پيسى را بهبودى مىبخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده مىكنم؛ و به شما خبر مىدهم از آنچه مىخوريد، و آنچه را در خانههاى خود ذخيره مىكنيد، به يقين در اين [معجزات]، نشانهاى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد.
الباقر (علیه السلام)- إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَرْسَلَ عِیسَیبْنَمَرْیَمَ (علیه السلام) إِلَی بَنِیإِسْرَائِیلَ خَاصَّهًًْ فَکَانَتْ نُبُوَّتُهُ بِبَیْتِ الْمَقْدِس.
امام باقر (علیه السلام) خدای تعالی عیسی (علیه السلام) را بهخصوص بر بنیاسرائیل فرستاد و نبوّت او در بیتالمقدس بود.
علیّبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ؛ أَیْ أُقَدِّرُ وَ هُوَ خَلْقُ تَقْدِیرٍ.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه) أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ یعنی: من تقدیر میکنم و او آفریدهی تقدیر است.
الحسین (علیه السلام)- عَن مُوسَیبنِجَعفَر (علیه السلام)، عَن أَبِیهِ، عَن آبَائِهِ (علیهم السلام)، عَنِ الحُسَینِ (علیه السلام) قَالَ: أَنَّ یَهُودِیّاً مِنْ یَهُودِ الشَّامِ وَ أَحْبَارِهِمْ جَاءَ إِلَی مَجْلِسٍ فِیهِ أَصْحَابُ رسولالله (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ یَا أُمَّهًَْ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) مَا تَرَکْتُمْ لِنَبِیٍّ دَرَجَهًًْ وَ لَا لِمُرْسَلٍ فَضِیلَهًًْ إِلَّا نَحَلْتُمُوهَا نَبِیَّکُمْ فَهَلْ تُجِیبُونِّی عَمَّا أَسْأَلُکُمْ عَنْهُ فَکَاعَ الْقَوْمُ عَنْهُ فَقَالَ علیبنابیطالب (علیه السلام) نَعَمفَقَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فَأَعِدَّ لَهُ جَوَاباً فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ (علیه السلام) هَاتِ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ ... فَإِنَّ عِیسَی یَزْعُمُونَ أَنَّهُ خَلَقَ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهًِْ الطَّیْرِ فَیَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ (علیه السلام) لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) قَدْ فَعَلَ مَا هُوَ شَبِیهٌ بِهَذَا أَخَذَ یَوْمَ حُنَیْنٍ حَجَراً فَسَمِعْنَا لِلْحَجَرِ تَسْبِیحاً وَ تَقْدِیساً ثُمَّ قَالَ (صلی الله علیه و آله) لِلْحَجَرِ انْفَلِقْ فَانْفَلَقَ ثَلَاثَ فِلَقٍ نَسْمَعُ لِکُلِّ فِلْقَهًٍْ مِنْهَا تَسْبِیحاً لَا یُسْمَعُ لِلْأُخْرَی وَ لَقَدْ بَعَثَ إِلَی شَجَرَهًٍْ یَوْمَ الْبَطْحَاءِ فَأَجَابَتْهُ وَ لِکُلِّ غُصْنٍ مِنْهَا تَسْبِیحٌ وَ تَهْلِیلٌ وَ تَقْدِیسٌ ثُمَّ قَالَ لَهَا انْشَقِّی فَانْشَقَّتْ نِصْفَیْنِ ثُمَّ قَالَ لَهَا الْتَزِقِی فَالْتَزَقَتْ ثُمَّ قَالَ لَهَا اشْهَدِی لِی بِالنُّبُوَّهًِْ فَشَهِدَتْ ثُمَّ قَالَ لَهَا ارْجِعِی إِلَی مَکَانِکِ بِالتَّسْبِیحِ وَ التَّهْلِیلِ وَ التَّقْدِیسِ فَفَعَلَتْ وَ کَانَ مَوْضِعُهَا بِجَنْبِ الْجَزَّارِینَ بِمَکَّهًَْ.
امام حسین (علیه السلام) موسیبنجعفر از پدرش و پدرش نیز از پدرانش: امام حسین (علیه السلام) میفرماید: مردی یهودی از شام که تورات و انجیل و زبور و صحف انبیاء (علیهم السلام) را خوانده بود و اطلاعاتی از استدلالهای آنها را داشت وارد مجلسی شد که اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آن حضور داشتند علیّّبنابیطالب (علیه السلام) نیز بود و ابنعبّاس (رحمة الله علیه) و ابومعبد جهنی. گفت: «ای امّت محمّد (صلی الله علیه و آله)! هیچ مقام و منزلتی را برای پیامبری وانگذاشتید جز اینکه تمام آنها را برای پیامبر خود ادّعا کردید آیا پاسخ سؤالهای مرا میدهید»؟ مردم از او روی برگردانیدند. امام علی (علیه السلام) فرمود: «آری! خداوند هیچ درجهای به پیامبر و فضیلتی برای رسولی نداده مگر اینکه تمام آنها را در پیامبر ما جمع کرده و به آن جناب چند برابر افزونتر بخشیده است». یهودی گفت: «تو جواب مرا میدهی»؟ فرمود: «آری، امروز از فضایل پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مقداری نقل میکنم که موجب روشنی چشم مؤمنین شود و تردید کسانیکه در فضایل آن جناب مشکوک بودند برطرف گردد وقتی فضیلتی از خود نقل میکرد میفرمود افتخار نمیکنم. من اکنون فضایل آن جناب را تذکّر میدهم بدون اینکه خردهگیری به انبیاء (علیهم السلام) داشته باشم، ولی سپاسگزارم خداوند را بهواسطهی آنچه به او عنایت فرموده مانند تمام فضایلی که به انبیاء (علیهم السلام) داده و مقامات دیگری به ایشان اختصاص داده است و آن جناب را بر انبیاء (علیهم السلام) فضیلت بخشیده است». یهودی گفت: «من اینک سؤال میکنم خود را آمادهی جواب کن». فرمود: «بگو»! عالم یهودی گفت: «دربارهی حضرت عیسی (علیه السلام) میپندارند که او از گل شبیه پرندهای ساخته و در آن میدمید و به فرمان خداوند پرندهای زنده میشد. حضرت علی (علیه السلام) فرمود: «همینطور است و حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) شبیه این کار را انجام داده، آن حضرت در روز حنین سنگی را در دست گرفته بود که ما صدای تسبیح و تقدیس را از آن میشنیدیم، سپس به سنگ گفت: شکافته شو! بیدرنگ سه قطعه شد، و ما از هر قطعه؛ تسبیحی غیر از تسبیح دیگری میشنیدیم و نیز در روز بطحاء در پی درختی فرستاد و آن اجابت نمود، و هرکدام از شاخههای آن به طریق مختلف تسبیح و تهلیل و تقدیس میکرد، سپس به آن فرمود: «دو نیم شو». بیدرنگ دو نیم شد، سپس فرمود: «به هم متّصل شو»! فوراً به هم وصل شد. سپس بهآن فرمود: «به نبوّت من شهادت بده»! شهادت داد سپس فرمود: «با تسبیح و تهلیل و تقدیس به مکان خود باز گرد». پس بازگشت، و مکانش در محلّ قصّابهای مکّه است.
الرّضا (علیه السلام)- عَنْ أَبِییَعْقُوبَ الْبَغْدَادِیِ قَالَ: قَالَ ابْنُالسِّکِّیتِ لِأَبِیالْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام) لِمَا ذَا بَعَثَ اللَّهُ مُوسَیبْنَعِمْرَانَ (علیه السلام) بِیَدِهِ الْبَیْضَاءِ وَ الْعَصَا وَ آلَهًِْ السِّحْرِ وَ بَعَثَ عِیسَی (علیه السلام) بِالطِّبِّ وَ بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالْکَلَامِ وَ الْخُطَبِ؟ فَقَالَ لَهُ أَبُوالْحَسَنِ (علیه السلام) ... وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَعَثَ عِیسَی (علیه السلام) فِی وَقْتٍ ظَهَرَتْ فِیهِ الزَّمَانَاتُ وَ احْتَاجَ النَّاسُ إِلَی الطِّبِّ فَأَتَاهُمْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ بِمَا لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُمْ مِثْلُهُ وَ بِمَا أَحْیَا لَهُمُ الْمَوْتَی وَ أَبْرَأَ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أَثْبَتَ بِهِ الْحُجَّهًَْ عَلَیْهِمْ.
امام رضا (علیه السلام) ابنسکیت به امام رضا (علیه السلام) گفت: «چرا خداوند متعال موسیبنعمران (علیه السلام) را با دست سفید و درخشندهاش و عصا و آلات و ادوات سحر مبعوث فرمود و عیسی (علیه السلام) را با طب و محمّد (صلی الله علیه و آله) را با کلام و سخنرانیها مبعوث کرد»؟ حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: ... و خدای تعالی عیسی (علیه السلام) را در زمانی مبعوث کرد که در آن بیماریهای زمینگیرکننده آشکار شده بود و مردم به معالجه و درمان محتاج شدند؛ پس از نزد خدای تعالی چیزی آورد که مانند آن نزدشان نبود و چیزی که مردگان را برایشان زنده میکرد و کور مادرزاد و شخص مبتلا به پیسی را به اذن خدای تعالی شفا میداد و بهوسیلهی آن حجّت (دلیل و برهان) را بر آنها ثابت کرد».
الباقر (علیه السلام)- الأَکْمَهُ هُوَ الْأَعْمَی.
امام باقر (علیه السلام) الْأَکْمَهُ؛ یعنی همان نابینا است.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- الأَکْمَهُ؛ أَی الَّذِی وُلِدَ أعمَی.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه) الْأَکْمَهُ؛ یعنی کسی که نابینا متولّد شده است.
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِیِ عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ وَ مَکَثَ عِیسَی (علیه السلام) حَتَّی بَلَغَ سَبْعَ سِنِینَ أَوْ ثَمَانِیاً فَجَعَلَ یُخْبِرُهُمْ بِمَا یَأْکُلُونَ وَ مَا یَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِهِمْ فَأَقَامَ بَیْنَ أَظْهُرِهِمْ یُحْیِی الْمَوْتَی وَ یُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ یُعَلِّمُهُمُ التَّوْرَاهًَْ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْإِنْجِیلَ لَمَّا أَرَادَ أَنْ یَتَّخِذَ عَلَیْهِمْ حُجَّهًًْ وَ کَانَ یَبْعَثُ إِلَی الرُّومِ رَجُلًا لَا یُدَاوِی أَحَداً إِلَّا بَرَأَ مِنْ مَرَضِهِ وَ یُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ حَتَّی ذُکِرَ ذَلِکَ لِمَلِکِهِمْ فَأُدْخِلَ عَلَیْهِ فَقَالَ أَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: أُتِیَ بِغُلَامٍ مُنْخَسِفِ الْحَدَقَهًِْ لَمْ یَرَ شَیْئاً قَطُّ فَأَخَذَ بُنْدُقَتَیْنِ فَبَنْدَقَهُمَا ثُمَّ جَعَلَهُمَا فِی عَیْنَیْهِ وَ دَعَا فَإِذَا هُوَ بَصِیرٌ فَأَقْعَدَهُ الْمَلِکُ مَعَهُ وَ قَالَ کُنْ مَعِی وَ لَا تَخْرُجْ مِنْ مِصْرِی فَأَنْزَلَهُ مَعَهُ بِأَفْضَلِ الْمَنَازِلِ ثُمَّ إِنَّ الْمَسِیحَ (علیه السلام) بَعَثَ آخَرَ وَ قَالَ أَنَا أَعْلَمُ مِنْ طَبِیبِ الْمَلِکِ فَقَالُوا لِلْمَلِکِ ذَلِکَ قَالَ اقْتُلُوهُ فَقَالَ الطَّبِیبُ لَا تَفْعَلْهُ أَدْخِلْهُ فَإِنْ عَرَفْتَ خَطَأَهُ قَتَلْتَهُ وَ لَکَ الْحُجَّهًُْ فَأُدْخِلَ عَلَیْهِ فَقَالَ أَنَا أُحْیِی الْمَوْتَی فَرَکِبَ الْمَلِکُ وَ النَّاسُ إِلَی قَبْرِ ابْنِ الْمَلِکِ وَ کَانَ قَدْ مَاتَ فِی تِلْکَ الْأَیَّامِ فَدَعَا رَسُولُ الْمَسِیحِ وَ أَمَّنَ طَبِیبُ الْمَلِکِ الَّذِی هُوَ رَسُولُ الْمَسِیحِ أَیْضاً الْأَوَّلُ فَانْشَقَّ الْقَبْرُ فَخَرَجَ ابْنُالْمَلِکِ ثُمَّ جَاءَ یَمْشِی حَتَّی جَلَسَ فِی حِجْرِ أَبِیهِ فَقَالَ: یَا بُنَیَّ مَنْ أَحْیَاکَ؟ قَالَ: فَنَظَرَ فَقَالَ هَذَا وَ هَذَا فَقَامَا فَقَالا: إِنَّا رَسُولُ الْمَسِیحِ (علیه السلام) إِلَیْکَ وَ إِنَّکَ کُنْتَ لَا تَسْمَعُ مِنْ رُسُلِهِ إِنَّمَا تَأْمُرُ بِقَتْلِهِمْ إِذَا أَتَوْکَ فَتَابَعَ وَ أَعْظَمُوا أَمْرَ الْمَسِیحِ (علیه السلام) حَتَّی قَالَ فِیهِ أَعْدَاءُ اللَّهِ مَا قَالُوا وَ الْیَهُودُ یُکَذِّبُونَهُ وَ یُرِیدُونَ قَتْلَهُ.
امام صادق (علیه السلام) عیسی (علیه السلام) درنگ نمود تا اینکه به هفت یا هشتسالگی رسید؛ پس شروع کرد به خبردادن آنها به آنچه میخورند و آنچه در خانههایشان ذخیره میکنند و پشتیبانشان بود تا جاییکه مردگان را زنده میکرد و کور مادرزاد و مبتلا به پیسی را شفا میداد و تورات را به آنها تعلیم میداد و هنگامیکه خداوند خواست برای عیسی (علیه السلام) بر آنها دلیل و برهان قرار دهد انجیل را بر او نازل کرد و مردی را بهسوی روم میفرستاد که هیچکس را مداوا نمیکرد مگر اینکه از بیماریش شفا مییافت و کور مادرزاد و شخص مبتلا به پیسی را شفا میداد تا اینکه این مطلب برای پادشاه آنها بیان شد و پیش او آورده شد. پادشاه گفت: «آیا کور مادرزاد و مبتلا به پیسی را شفا میدهی»؟ گفت: «بله». پسری آورده شد که حدقهی چشمش فرورفته بود و هرگز چیزی را ندیده بود پس دوتا فندق برداشت و سپس آنها را در چشمان او قرار داد و دعا کرد؛ پس ناگهان بینا شد. پادشاه او را پیش خود نشاند و گفت: «با من باش و از شهر من بیرون نرو» و نزد خودش جایگاه ویژهای برای او اختصاص داد. سپس مسیح (علیه السلام) فرد دیگری را فرستاد و به او آنچه را که بهوسیلهی آن مردگان را زنده میکند تعلیم داد؛ پس به روم وارد شد و گفت: «من از طبیب پادشاه دانشمندتر هستم». موضوع را به پادشاه گفتند؛ گفت: «او را بکشید». طبیب گفت: «او را نکش. او را بیاور؛ اگر او را خطاکار شناختی، میکشی و دراینصورت بر قتل او دلیل و برهان داری». پس او را پیش پادشاه آوردند و گفت: «من مردگان را زنده میکنم». پادشاه و مردم سوار شدند و بهسوی قبر پسر پادشاه که در همان روزها مرده بود حرکت کردند. فرستادهی مسیح (علیه السلام) دعا کرد و طبیب پادشاه که او نیز فرستادهی اوّل مسیح (علیه السلام) بود آمین گفت؛ پس قبر شکافت و پسر پادشاه خارج شد سپس درحالیکه راه میرفت، آمد تا در آغوش پدرش نشست. پادشاه گفت: «پسرم چه کسی تو را زنده کرد»؟ پس نگاه کرد و گفت: «این شخص و این شخص». آن دو بلند شدند و گفتند: «ما فرستادگان مسیح (علیه السلام) بهسوی تو هستیم و تو سخنان فرستادگان او را گوش نمیکردی. هنگامیکه نزد تو میآمدند به قتلشان دستور میدادی». اینجا بود که پادشاه روم تبعیّت کرد. کار مسیح (علیه السلام) را بزرگ شمردند تا اینکه دشمنان خدا در مورد او گفتند آنچه گفتند (او را خدا خواندند) و یهودیها مسیح (علیه السلام) را انکار میکنند و میخواهند او را بکشند.
الصّادق (علیه السلام)- عَن اَبِیعَبدِاللهِ (علیه السلام) أَنَّهُ سُئِلَ هَلْ کَانَ عِیسَیبْنُمَرْیَمَ (علیه السلام) أَحْیَا أَحَداً بَعْدَ مَوْتِهِ حَتَّی کَانَ لَهُ أَکْلٌ وَ رِزْقٌ وَ مُدَّهًٌْ وَ وَلَدٌ؟ فَقَالَ: نَعَمْ إِنَّهُ کَانَ لَهُ صَدِیقٌ مُوَاخٍ لَهُ فِی اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ کَانَ عِیسَی (علیه السلام) یَمُرُّ بِهِ وَ یَنْزِلُ عَلَیْهِ وَ إِنَّ عِیسَی (علیه السلام) غَابَ عَنْهُ حِیناً ثُمَّ مَرَّ بِهِ لِیُسَلِّمَ عَلَیْهِ فَخَرَجَتْ إِلَیْهِ أُمُّهُ فَسَأَلَهَا عَنْهُ فَقَالَتْ: مَاتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ. فَقَالَ: أَ فَتُحِبِّینَ أَنْ تَرَاهُ؟ قَالَتْ: نَعَمْ. فَقَالَ لَهَا: فَإِذَا کَانَ غَداً فَآتِیکِ حَتَّی أُحْیِیَهُ لَکِ بِإِذْنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ أَتَاهَا فَقَالَ لَهَا: انْطَلِقِی مَعِی إِلَی قَبْرِهِ فَانْطَلَقَا حَتَّی أَتَیَا قَبْرَهُ فَوَقَفَ عَلَیْهِ عِیسَی (علیه السلام) ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَانْفَرَجَ الْقَبْرُ وَ خَرَجَ ابْنُهَا حَیّاً فَلَمَّا رَأَتْهُ أُمُّهُ وَ رَآهَا بَکَیَا فَرَحِمَهُمَا عِیسَی (علیه السلام) فَقَالَ لَهُ عِیسَی (علیه السلام): أَ تُحِبُ أَنْ تَبْقَی مَعَ أُمِّکَ فِی الدُّنْیَا؟ فَقَالَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ بِأَکْلٍ وَ رِزْقٍ وَ مُدَّهًٍْ أَمْ بِغَیْرِ أَکْلٍ وَ لَا رِزْقٍ وَ لَا مُدَّهًٍْ؟ فَقَالَ لَهُ عِیسَی (علیه السلام): بِأَکْلٍ وَ رِزْقٍ وَ مُدَّهًٍْ وَ تُعَمَّرُ عِشْرِینَ سَنَهًًْ وَ تَزَوَّجُ وَ یُولَدُ لَکَ. قَالَ: نَعَمْ. إِذاً قَالَ: فَدَفَعَهُ عِیسَی (علیه السلام) إِلَی أُمِّهِ فَعَاشَ عِشْرِینَ سَنَهًًْ وَ تَزَوَّجَ وَ وُلِدَ لَهُ.
امام صادق (علیه السلام) سؤال شد: «آیا عیسیبنمریم (علیه السلام) کسی را بعد از مرگش زنده کرده است آنگونه که پس از آن خورد و خوراک داشته باشد و مدّتی زندگی کند و فرزند داشته باشد»؟ گفت: «بلی! او دوستی داشت که در راه خدا با هم برادر بودند و هرگاه عیسی (علیه السلام) از جلوی منزل او رد میشد، پیش او میرفت». مدّتی عیسی (علیه السلام) از او غافل شد. سپس روزی به نزد او رفت تا به او سلام کند و مادر آن فرد جلو آمد تا به عیسی (علیه السلام) سلام کند، از مادرش سراغ او را گرفت. مادرش گفت: «ای رسولخدا (صلی الله علیه و آله)! او درگذشت». به مادرش گفت: «آیا دوست داری او را ببینی»؟ گفت: «بلی»! عیسی (علیه السلام) به او گفت: «فردا نزد تو میآیم تا به اذن خداوند او را برای تو زنده کنم». همینکه فردا آمد، نزد او رفت و به او گفت: «بیا بر سر قبرش برویم». با هم رفتند تا بهسر قبرش رسیدند، عیسی (علیه السلام) بر سر قبر ایستاد و خدا را خواند. قبر شکافته شد و پسر آن زن از قبر زنده خارج شد. وقتی مادرش او را دید؛ او و مادرش گریه کردند و عیسی (علیه السلام) به حال آن دو رحمت آورد و گفت: «آیا دوست داری با مادرت در دنیا بمانی»؟ گفت: «ای رسولخدا (صلی الله علیه و آله)! با خورد و خوراک و مدّت زمان یا بدون مدّت و بدون رزق و روزی»؟ عیسی (علیه السلام) به او گفت: «بلی به همراه رزق و روزی و خورد و خوراک به مدّت بیستسال و ازدواج کنی و صاحب بچّه شوی». گفت: «بلی». به اینصورت عیسی (علیه السلام) او را به مادرش برگرداند و او بیست سال زندگی کرد و صاحب فرزند گردید.
الباقر (علیه السلام)- عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) فَقُلْتُ لَهُ أَنْتُمْ وَرَثَهًُْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ نَعَمْ قُلْتُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)وَارِثُ الْأَنْبِیَاءِ عَلِمَ کُلَّ مَا عَلِمُوا قَالَ لِی نَعَمْ قُلْتُ فَأَنْتُمْ تَقْدِرُونَ عَلَی أَنْ تُحْیُوا الْمَوْتَی وَ تُبْرِءُوا الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ قَالَ نَعَمْ بِإِذْنِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ لِیَ ادْنُ مِنِّی یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَمَسَحَ عَلَی وَجْهِی وَ عَلَی عَیْنَیَّ فَأَبْصَرْتُ الشَّمْسَ وَ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ الْبُیُوتَ وَ کُلَّ شَیْءٍ فِی الْبَلَدِ ثُمَّ قَالَ لِی أَ تُحِبُّ أَنْ تَکُونَ هَکَذَا وَ لَکَ مَا لِلنَّاسِ وَ عَلَیْکَ مَا عَلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ أَوْ تَعُودَ کَمَا کُنْتَ وَ لَکَ الْجَنَّهًُْ خَالِصاً قُلْتُ أَعُودُ کَمَا کُنْتُ فَمَسَحَ عَلَی عَیْنَیَّ فَعُدْتُ کَمَا کُنْتُ قَالَ فَحَدَّثْتُ ابْنَ أَبِی عُمَیْرٍ بِهَذَا فَقَالَ أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا حَقٌّ کَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَق.
امام باقر (علیه السلام) ابوبصیر گوید: پیش امام باقر (علیه السلام) آمدم و به ایشان عرض کردم: «آیا شما وارثان رسولخدا (صلی الله علیه و آله) هستید»؟ فرمود: «بله»! گفتم: «رسولخدا (صلی الله علیه و آله) وارث همهی انبیاء (علیهم السلام) است و به همهی آنچه آنها علم داشتند علم داشت»؟ فرمود: «بله»! گفتم: «پس شما قادرید که مردگان را زنده کنید و کور مادرزاد و مبتلا به پیسی را شفا دهید»؟ فرمود: «بله به اذن خداوند»! سپس به من فرمود: «ای ابامحمّد نزدیک من بیا»! به او نزدیک شدم. بر صورت و چشمم دست کشید؛ پس خورشید، آسمان، زمین، خانهها و هر چیزی را که در شهر بود دیدم. سپس به من فرمود: «آیا دوست داری اینگونه باشی و در قیامت آنچه به نفع مردم است برای تو نیز باشد و آنچه به ضرر آنها است برای تو هم باشد، یا مایل هستی به همان حالتی که بودی برگردی و فقط بهشت برایت باشد»؟ عرض کردم: «به همان حالتی که بودم برمیگردم»؛ پس بر چشمم دست کشید و به حالتی که بودم بازگشتم. این جریان را به ابنابیعمیر گفتم. گفت: «گواهی میدهم که این حق است همانگونه که روز حق است».
السّجّاد (علیه السلام)- قَالَ لَهُ {رَجُلٌ مِن أَهلِ الشَّام لِعَلِیِّبنِاَبِیطَالِبٍ (علیه السلام)} أَخْبِرْنِی عَنْ سِتَّهًٍْ لَمْ یَرْکُضُوا فِی رَحِمٍ. فَقَالَ: آدَمُ (علیه السلام) وَ حَوَّاءُ (سلام الله علیها) وَ کَبْشُ إِبْرَاهِیمَ وَ عَصَا مُوسَی وَ نَاقَهًُْ صَالِحٍ وَ الْخُفَّاشُ الَّذِی عَمِلَهُ عِیسَیبْنُمَرْیَمَ (علیه السلام) فَطَارَ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّوَجَل.
امام سجّاد (علیه السلام) مرا از شش چیز که در هیچ رحمی لگد نزده است، خبر ده؟ فرمود: «آدم (علیه السلام)، حواء (سلام الله علیها)، قوچ اسماعیل (علیه السلام)، عصای موسی (علیه السلام)، ناقه صالح (علیه السلام) و خفّاشی که عیسیبنمریم (علیه السلام) ساخت و به اذن خدای تعالی پرواز کرد».
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ بُرَیْدٍ الْقَصْرَانِیِّ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) صَعِدَ عِیسَی (علیه السلام) عَلَی جَبَلٍ بِالشَّامِ یُقَالُ لَهُ أَرِیحَا فَأَتَاهُ إِبْلِیسُ فِی صُورَهًِْ مَلِکِ فِلَسْطِینَ فَقَالَ لَهُ یَا رُوحَ اللَّهِ أَحْیَیْتَ الْمَوْتَی وَ أَبْرَأْتَ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ فَاطْرَحْ نَفْسَکَ عَنِ الْجَبَلِ فَقَالَ (علیه السلام) إِنَّ ذَلِکَ أُذِنَ لِی فِیهِ وَ إِنَّ هَذَا لَمْ یُؤْذَنْ لِی فِیه و منه مسندا عن هشام بن سالم عن الصادق (علیه السلام) قال جَاءَ إِبْلِیسُ إِلَی عِیسَی (علیه السلام) فَقَالَ أَ لَیْسَ تَزْعُمُ أَنَّکَ تُحْیِی الْمَوْتَی قَالَ عِیسَی (علیه السلام) بَلَی قَالَ إِبْلِیسُ فَاطْرَحْ نَفْسَکَ مِنْ فَوْقِ الْحَائِطِ فَقَالَ عِیسَی (علیه السلام) وَیْلَکَ إِنَّ الْعَبْدَ لَا یُجَرِّبُ رَبَّهُ وَ قَالَ إِبْلِیسُ یَا عِیسَی (علیه السلام) هَلْ یَقْدِرُ رَبُّکَ عَلَی أَنْ یُدْخِلَ الْأَرْضَ فِی بَیْضَهًٍْ وَ الْبَیْضَهًُْ کَهَیْئَتِهَا فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَا یُوصَفُ بِعَجْزٍ وَ الَّذِی قُلْتَ لَا یَکُونُ یَعْنِی هُوَ مُسْتَحِیلٌ فِی نَفْسِهِ کَجَمْعِ الضِّدَّیْن.
امام صادق (علیه السلام) برید قصرانی گوید: امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: عیسی (علیه السلام) در کوهی از شام به نام اریحا برآمد و ابلیس به شکل پادشاه فلسطین نزدش آمد و گفت: «ای روحاللَّه مردهها را زنده کردی، کور مادرزاد و پیس را درمان کردی پس خود را از کوه پرت کن». فرمود: «آن کارها به فرمان خدای عزّوجلّ بود و در این فرمانی ندارم». از هشامبنسالم از امام صادق (علیه السلام): ابلیس نزد عیسی (علیه السلام) آمد و گفت: «تو نیستی که میپنداری مرده زنده میکنی»؟ فرمود: «چرا»! گفتش: «پس خود را از بالای دیوار به پایین انداز». عیسی (علیه السلام) فرمود: «وای بر تو! بنده پروردگارش را آزمایش نمیکند». ابلیس گفت: «ای عیسی (علیه السلام)! پروردگارت میتواند زمین را درون تخم مرغی جا دهد به همان اندازه که هست»؟ فرمود: «راستش خدا تعالی را نتوان درمانده خواند و اینکه تو گویی، شدنی نیست».
الباقر (علیه السلام)- فَإِنَّ عِیسَی (علیه السلام) کَانَ یَقُولُ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رسولالله إِلَیْکُمْ وَ إِنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ الْأَکْمَهُ هُوَ الْأَعْمَی قَالُوا مَا نَرَی الَّذِی تَصْنَعُ إِلَّا سِحْراً فَأَرِنَا آیَهًًْ نَعْلَمُ أَنَّکَ صَادِقٌ قَالَ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَخْبَرْتُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ یَقُولُ مَا أَکَلْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ قَبْلَ أَنْ تَخْرُجُوا وَ مَا ادَّخَرْتُمْ إِلَی اللَّیْلِ تَعْلَمُونَ أَنِّی صَادِقٌ قَالُوا نَعَمْ فَکَانَ یَقُولُ لِلرَّجُلِ أَکَلْتَ کَذَا وَ کَذَا وَ شَرِبْتَ کَذَا وَ کَذَا وَ رَفَعْتَ کَذَا وَ کَذَا فَمِنْهُمْ مَنْ یَقْبَلُ مِنْهُ فَیُؤْمِنُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَکْفُرُ وَ کَانَ لَهُمْ فِی ذَلِکَ آیَهًٌْ إِنْ کَانُوا مُؤْمِنِینَ.
امام باقر (علیه السلام) عیسی (علیه السلام) به بنیاسرائیل میگفت: «من پیامبر خدا هستم که بهسوی شما فرستاده شدهام و میگفت: أَنِّی أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِیءُ الأکْمَهَ والأَبْرَصَ؛ الأکْمَهَ أعمی، یعنی نابینا. مردم گفتند: «ما چیزی جز سحر و جادو از تو ندیدیم. پس آیه و نشانهای به ما نشان بده که بدانیم تو راست میگویی». عیسی (علیه السلام) فرمود: «اگر به شما خبر بدهم که چه میخورید و چه چیزی در خانههایتان ذخیره میکنید، آنگاه چه میگویید؟ یعنی اگر به شما بگویم قبل از اینکه از خانههایتان خارج بشوید، چه خوردید و چه چیزی برای شب ذخیره کردهاید، میفهمید که من راستگو هستم»؟ گفتند: «بلی»! بنابراین به مردم میگفت: «این چیزها را خوردی و این چیزها را هم نوشیدی و اینها را هم نگهداشتی». بعضی از آنها قبول میکردند و ایمان میآوردند و بعضی از آنها هم انکار میکردند و کافر میشدند و در این موضوع، برای آنهایی که ایمان آورده بودند، نشانههایی نهفته بود.