آیه ۱۲۶ - سوره نساء

آیه وَ لِلهِ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ وَ كَانَ اللهُ بِكلُ‌ِّ شيَ‌ْءٍ محِيطًا [126]

آنچه در آسمان‌ها و زمين است، از آن خداست؛ و خداوند به هر چيزى احاطه دارد.

دین و آیین چه کسی بهتر از آن کس است که خود را تسلیم خدا کند، و نیکوکار باشد

۱ -۱
(نساء/ ۱۲۶)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- أَنَّهُ (صلی الله علیه و آله) سُئِلَ عَنِ الْإِحْسَانِ فَقَالَ أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- از پیامبر (صلی الله علیه و آله) درباره‌ی احسان سؤال شد ایشان فرمود: «این است که خدا را به‌گونه‌ای عبادت نمایی که گویا او را می‌بینی و اگر تو او را با چشم ظاهر نمی‌بینی قطعاً او تو را می‌بیند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۴۶
بحار الأنوار، ج۶۷، ص۲۱۹

و از آیین ابراهیم که ایمانی خالص و پاک داشت پیروی کند

۲ -۱
(نساء/ ۱۲۶)

الصّادق (علیه السلام)- أَنَّهُ مَا ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِهِ فِی نَوْمِهِ مِنْ ذَبْحِ وَلَدِهِ إِسْمَاعِیلَ أَبِی‌الْعَرَبِ فَأَتَمَّهَا إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) وَ عَزَمَ عَلَیْهَا وَ سَلَّمَ لِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَی فَلَمَّا عَزَمَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی ثَوَاباً لَهُ لِمَا صَدَّقَ وَ عَمِلَ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْحَنِیفِیَّهًَْ وَ هِیَ الطَّهَارَهًُْ وَ هِیَ عَشَرَهًُْ أَشْیَاءَ خَمْسَهًٌْ مِنْهَا فِی الرَّأْسِ وَ خَمْسَهًٌْ مِنْهَا فِی الْبَدَنِ فَأَمَّا الَّتِی فِی الرَّأْسِ فَأَخْذُ الشَّارِبِ وَ إِعْفَاءُ اللِّحَی وَ طَمُّ الشَّعْرِ وَ السِّوَاکُ وَ الْخِلَالُ وَ أَمَّا الَّتِی فِی الْبَدَنِ فَحَلْقُ الشَّعْرِ مِنَ الْبَدَنِ وَ الْخِتَانُ وَ تَقْلِیمُ الْأَظْفَارِ وَ الْغُسْلُ مِنَ الْجَنَابَهًِْ وَ الطُّهُورُ بِالْمَاءِ فَهَذِهِ الْحَنِیفِیَّهًُْ الطَّاهِرَهًُْ الَّتِی جَاءَ بِهَا إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) فَلَمْ تُنْسَخْ وَ لَا تُنْسَخُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ وَ هُوَ قَوْلُهُ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً.

امام صادق (علیه السلام)- وقتی خداوند پدر اعراب، ابراهیم خلیل (علیه السلام) را با خوابی که نشانش داد آزمود که خوابش دستور ذبح پسرش اسماعیل (علیه السلام) بود و ابراهیم (علیه السلام) نیز خوب از عهده‌ی آن برآمد و آن را به اتمام رساند و قصد انجام آن را کرد و در برابر امر خدا تسلیم شد، وقتی تصمیم به انجام آن کار گرفت خداوند به‌عنوان پاداش راستگویی و کار خوب او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!. (بقره/۱۲۴) سپس احکام دین حنیف را بر او نازل کرد که احکام دین پاکیزه بود و شامل پنج حکم در سر و پنج حکم در بدن بود. احکام مربوط به سر؛ کوتاه‌کردن سبیل و گذاشتن ریش و شانه‌کردن مو و مسواک‌زدن و خلال‌کردن و احکامی که مربوط به بدن بود؛ تراشیدن موی [زائد] بدن و ختنه‌کردن و کوتاه‌کردن ناخن و غسل جنابت و طهارت‌کردن با آب است. این احکام دین پاکیزه‌ی حنیف است که ابراهیم (علیه السلام) آن را آورده و از بین نرفته و تا قیامت نیز از بین نمی‌رود و این معنای این کلام است که فرمود: وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۴۸
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۵۶/ وسایل الشیعهًْ، ج۲، ص۱۱۷/ القمی، ج۱، ص۵۸/ البرهان
۲ -۲
(نساء/ ۱۲۶)

الرّضا (علیه السلام)- وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً فَهِیَ عَشَرَهًُْ سُنَنٍ خَمْسَهًٌْ فِی الرَّأْسِ وَ خَمْسَهًٌْ فِی الْجَسَدِ فَأَمَّا الَّتِی فِی الرَّأْسِ فَالْفَرْقُ وَ الْمَضْمَضَهًُْ وَ الِاسْتِنْشَاقُ وَ قَصُّ الشَّارِبِ وَ السِّوَاکُ.

امام رضا (علیه السلام)- فرمود: وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً آیین ابراهیم (علیه السلام)، ده سنّت بود؛ پنج حکم در سر و پنج حکم در بدن؛ احکام سر، شامل شانه‌زدن و مضمضه‌کردن و استنشاق و کوتاه‌کردن سبیل و مسواک‌زدن است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۴۸
مستدرک الوسایل، ج۱، ص۳۶۲/ بحارالأنوار، ج۷۳، ص۶۷

و خدا ابراهیم را به دوستی انتخاب کرد

۳ -۱
(نساء/ ۱۲۶)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- یَا ابْنَ‌مَسْعُودٍ إِنْ شِئْتَ نَبَّأْتُکَ بِأَمْرِ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ الرَّحْمَنِ (علیه السلام) کَانَ لِبَاسُهُ الصُّوفَ وَ طَعَامُهُ الشَّعِیر یُبْغِضُ مَا أَبْغَضَ اللَّهُ وَ یُصَغِّرُ مَا صَغَّرَ اللَّهُ وَ یُزْهِدُ مَا أَزْهَدَ اللَّهُ وَ قَدْ أَثْنَی اللَّهُ عَلَیْهِ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ فَقَال اتَّخَذَ اللهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلا.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- ای ابن مسعود! اگر می‌خواهی تو را از منش ابراهیم خلیل الرّحمن (علیه السلام) مطلع کنم بدان‌که لباس او از پشم بود و غذایش جو و از هر چیزی که خدا از آن بدش می‌آمد، متنفّر بود و هرچه را که خداوند بی‌ارزش می‌دانست، حقیر می‌دانست، از هرآنچه که خداوند از آن روی بر می‌گرداند، روی‌گردان بود و [به همین خاطر بود که] خداوند او را در کتابش چنین توصیف و تعریف کرد: اتَّخَذَ اللهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلا.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۴۸
بحارالأنوار، ج۷۴، ص۹۷/ مکارم الأخلاق، ص۴۴۸
۳ -۲
(نساء/ ۱۲۶)

الرّضا (علیه السلام)- الْحَنِیفِیَّهًُْ الَّتِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَی لِنَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفاً فَهِیَ عَشْرُ سُنَنٍ: خَمْسٌ فِی الرَّأْسِ وَ خَمْسٌ فِی الْجَسَدِ فَأَمَّا الَّتِی فِی الرَّأْسِ فَالْفِرَاقُ وَ الْمَضْمَضَهًُْ وَ الِاسْتِنْشَاقُ وَ قَصُّ الشَّارِبِ وَ السِّوَاکُ وَ أَمَّا الَّتِی فِی الْجَسَدِ فَنَتْفُ الْإِبْطِ وَ تَقْلِیمُ الْأَظَافِیرِ وَ حَلْقُ الْعَانَهًِْ وَ الِاسْتِنْجَاءُ وَ الْخِتَانُ.

امام رضا (علیه السلام)- دین حنیفی که خداوند پیامبرش را موظّف به تبعیّت از آن کرده و فرمود: وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً، ده سنّت است که پنج حکم در سر و پنج حکم در بدن بود. احکام سر، شامل شانه‌کردن و مضمضه‌کردن و استنشاق و کوتاه‌کردن سبیل و مسواک‌زدن است و پنج حکم در بدن، کندن موی زیر بغل و کوتاه‌کردن ناخن و تراشیدن عانه و استنجاء و ختنه‌کردن است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۴۸
فقه الرضا (ص۶۵
۳ -۳
(نساء/ ۱۲۶)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- إِنَّ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلُ اللَّهِ (علیه السلام) فَإِنَّمَا هُوَ مُشْتَقٌّ مِنَ الْخَلَّهًِْ أَوِ الْخُلَّهًِْ فَأَمَّا الْخَلَّهًُْ فَإِنَّمَا مَعْنَاهَا الْفَقْرُ وَ الْفَاقَهًُْ وَ قَدْ کَانَ خَلِیلًا إِلَی رَبِّهِ فَقِیراً وَ إِلَیْهِ مُنْقَطِعاً وَ عَنْ غَیْرِهِ مُتَعَفِّفاً مُعْرِضاً مُسْتَغْنِیاً وَ ذَلِکَ لَمَّا أُرِیدَ قَذْفُهُ فِی النَّارِ فَرُمِیَ بِهِ فِی الْمَنْجَنِیقِ فَبَعَثَ اللَّهُ تَعَالَی جَبْرَئِیلَ (علیه السلام) وَ قَالَ لَهُ أَدْرِکْ عَبْدِی فَجَاءَهُ فَلَقِیَهُ فِی الْهَوَاءِ فَقَالَ کَلِّفْنِی مَا بَدَا لَکَ فَقَدْ بَعَثَنِی اللَّهُ لِنُصْرَتِکَ فَقَالَ بَلْ حَسْبِیَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ إِنِّی لَا أَسْأَلُ غَیْرَهُ وَ لَا حَاجَهًَْ لِی إِلَّا إِلَیْهِ فَسَمَّاهُ خَلِیلَهُ أَیْ فَقِیرَهُ وَ مُحْتَاجَهُ وَ الْمُنْقَطِعَ إِلَیْهِ عَمَّنْ سِوَاهُ وَ إِذَا جُعِلَ مَعْنَی ذَلِکَ مِنَ الْخُلَّهًِْ وَ هُوَ أَنَّهُ قَدْ تَخَلَّلَ مَعَانِیَهُ وَ وَقَفَ عَلَی أَسْرَارٍ لَمْ یَقِفْ عَلَیْهَا غَیْرُهُ کَانَ مَعْنَاهُ الْعَالِمَ بِهِ وَ بِأُمُورِهِ وَ لَا یُوجِبُ ذَلِکَ تَشْبِیهَ اللَّهِ بِخَلْقِهِ أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّهُ إِذَا لَمْ یَنْقَطِعْ إِلَیْهِ لَمْ یَکُنْ خَلِیلَهُ وَ إِذَا لَمْ یَعْلَمْ بِأَسْرَارِهِ لَمْ یَکُنْ خَلِیلَهُ وَ إِنَّ مَنْ یَلِدُهُ الرَّجُلُ وَ إِنْ أَهَانَهُ وَ أَقْصَاهُ لَمْ یَخْرُجْ عَنْ أَنْ یَکُونَ وَلَدَهُ لِأَنَ مَعْنَی الْوِلَادَهًِْ قَائِمٌ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- ابراهیم (علیه السلام) خلیل خداست، خلیل مشتق از خَلّهًْ و خُلّهًْ است، امّا اوّلی معنایش فقر و نداری است و ابراهیم (علیه السلام) خلیل به‌معنای فقیر به رحمت پروردگارش بود و تنها دل به خدا بسته بود و از غیر او روی‌گردان و بی‌نیاز و خوددار بود و به‌همین‌دلیل وقتی که خواستند او را در آتش بیاندازند و با منجنیق وی را پرتاب کردند، خدای تعالی جبرئیل را به‌سویش فرستاد و گفت: «بنده‌ام را دریاب»! جبرئیل شتابان او را در میان هوا گرفت و گفت: «هرچه خواهی به من دستور فرما که خداوند تعالی مرا به یاری تو فرستاده است». گفت: «خدا مرا کافی است و بهترین کفیل و عهده‌دار است. من جز او نمی‌طلبم و به غیر او نیازی ندارم»، و خداوند او را خلیل خود نامید؛ یعنی فقیر به وی و نیازمند به او و دل بریده از غیر او. اگر خلیل را از دوّمی مشتق بدانیم به‌این‌معناست که وی به حقیقت معانی الهی رخنه کرده و بر اسراری دست یافته که هیچ انسانی جز او درک نکرده و بنابراین شناسنده خدا و امور خدایی است و هیچ‌یک از این دو معنی مستوجب تشبیه خداوند به خلقش نیست، آیا این‌گونه نیست که اگر وی دل بریده از غیر به وی نبود، خلیل حق نمی‌شد و اگر شناسنده‌ی اسرار الهی نبود، خلیل حق نمی‌بود. کسی را که انسان به دنیا می‌آورد، حتی اگر به وی اهانت کند و دورش نماید، از این حقیقت که فرزند وی است، خارج نمی‌گردد و معنای ولادت و زایش، هنوز پابرجاست»؟

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۴۸
بحار الأنوار، ج۹، ص۲۶۰/ البرهان
۳ -۴
(نساء/ ۱۲۶)

الصّادق (علیه السلام)- إِنَّ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) هُوَ أَوَّلُ مَنْ حُوِّلَ لَهُ الرَّمْلُ دَقِیقاً، وَ ذَلِکَ أَنَّهُ قَصَدَ صَدِیقاً لَهُ بِمِصْرَ فِی قَرْضِ طَعَامٍ، فَلَمْ یَجِدْهُ فِی مَنْزِلِهِ فَکَرِهَ أَنْ یَرْجِعَ بِالْحِمَارِ خَالِیاً فَمَلَأَ جِرَابَهُ رَمْلًا، فَلَمَّا دَخَلَ مَنْزِلَهُ خَلَّی بَیْنَ الْحِمَارِ وَ بَیْنَ سَارَهًَْ، اسْتِحْیَاءً مِنْهَا وَ دَخَلَ الْبَیْتَ وَ نَامَ، فَفَتَحَتْ سَارَهًُْ عَنْ دَقِیقٍ أَجْوَدَ مَا یَکُونُ، فَخَبَزَتْ وَ قَدَّمَتْ إِلَیْهِ طَعَاماً طَیِّباً، فَقَالَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) مِنْ أَیْنَ لَکِ هَذَا قَالَتْ مِنَ الدَّقِیقِ الَّذِی حَمَلْتَهُ مِنْ عِنْدَ خَلِیلِکَ الْمِصْرِیِّ، فَقَالَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) أَمَا إِنَّهُ خَلِیلِی وَ لَیْسَ بِمِصْرِیٍّ، فَلِذَلِکَ أُعْطِیَ الْخَلَّهًَْ فَشَکَرَ اللَّهَ وَ حَمِدَهُ وَ أَکَلَ.

امام صادق (علیه السلام)- ابراهیم (علیه السلام)، اوّلین کسی است که شن برای او به آرد بدل گشت و داستان این بود که وی به‌سوی دوست خود در مصر رفت تا از وی طعامی قرض کند و او را در خانه نیافت، و خوش نداشت که الاغ خود را بدون بار بازگرداند و کیسه‌اش را از شن پر کرد و زمانی‌که به خانه رسید، از شرمساری خر را پیش ساره رها کرد و خود دور شد و به درون اتاق رفت و خوابید و ساره بهترین آردها را درون کیسه یافت و با آن نان پخت و غذایی نیک برای ابراهیم (علیه السلام) فراهم نمود. ابراهیم (علیه السلام) گفت: «این غذا را از کجا آورده‌ای»؟ گفت: «از همان آردی که از دوست مصری‌ات گرفتی و آوردی». ابراهیم (علیه السلام) گفت: «هان! او دوست من است و البتّه مصری نیست». ازاین‌رو بود که به ابراهیم «خُلّه» یعنی دوستی عطا شد و او خدا را شکر کرد و ستود و غذا را خورد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۵۰
القمی، ج۱، ص۱۵۲/ البرهان
۳ -۵
(نساء/ ۱۲۶)

الرّضا (علیه السلام)- إِنَّمَا اتَّخَذَ اللهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا لِأَنَّهُ لَمْ یَرُدَّ أَحَداً وَ لَمْ یَسْأَلْ أَحَداً قَطُّ غَیْرَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ.

امام رضا (علیه السلام)- إِنَّمَا اتَّخَذَ اللهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا خداوند عزّوجلّ ابراهیم (علیه السلام) را خلیل خود خواند، چرا که وی هیچ‌کس را نراند و از هیچ‌کس جز خدای سبحان خواهشی نکرد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۵۰
بحارالأنوار، ج۱۲، ص۴/ البرهان
۳ -۶
(نساء/ ۱۲۶)

العسکری (علیه السلام)- إِنَّمَا اتَّخَذَ اللهُ عَزَّوَجَلَ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا لِکَثْرَهًِْ صَلَاتِهِ عَلَی مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ أَهْلِ بَیْتِهِ (.

امام عسکری (علیه السلام)- إِنَّمَا اتَّخَذَ اللهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا خدای تعالی ابراهیم (علیه السلام) را خلیل خود نگرفت، مگر به‌جهت کثرت صلوات وی بر محمّد (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت او (.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۵۰
علل الشرایع، ج۱، ص۳۴/ البرهان
۳ -۷
(نساء/ ۱۲۶)

الصّادق (علیه السلام)- عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ قَال قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) لِمَ اتَّخَذَ اللهُ عَزَّوَجَلَ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا؟ قَالَ لِکَثْرَهًِْ سُجُودِهِ عَلَی الْأَرْض.

امام صادق (علیه السلام)- ابن‌ابی‌عمیر از کسی که برایش حدیث کرده نقل می‌کند: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: «چرا خداوند عزّوجلّ ابراهیم (علیه السلام) را خلیل و دوست خود قرار داد»؟ فرمود: «به خاطر سجده‌ی فراوانش بر زمین».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۵۰
علل الشرایع، ج۱، ص۳۴/ البرهان
۳ -۸
(نساء/ ۱۲۶)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- مَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا إِلَّا لِإِطْعَامِهِ الطَّعَامَ وَ صَلَاتِهِ بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَامٌ.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- و خدا ابراهیم را به دوستی انتخاب کرد؛ به خاطر آنکه بسیار اطعام می‌کرد و شب هنگام که مردمان خواب بودند، او نماز می‌خواند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۵۰
علل الشرایع، ج۱، ص۳۵/ البرهان
۳ -۹
(نساء/ ۱۲۶)

الصّادق (علیه السلام)- لَمَّا جَاءَ الْمُرْسَلُونَ إِلَی إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) جَاءَهُمْ بِالْعِجْلِ فَقَالَ کُلُوا فَقَالُوا لَا نَأْکُلُ حَتَّی تُخْبِرَنَا مَا ثَمَنُهُ فَقَالَ إِذَا أَکَلْتُمْ فَقُولُوا بِسْمِ اللَّهِ وَ إِذَا فَرَغْتُمْ فَقُولُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ قَالَ فَالْتَفَتَ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) إِلَی أَصْحَابِهِ وَ کَانُوا أَرْبَعَهًًْ وَ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) رَئِیسُهُمْ فَقَالَ حَقٌّ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ هَذَا خَلِیلًا.

امام صادق (علیه السلام)- وقتی فرستاده‌های خدا نزد ابراهیم (علیه السلام) آمدند، گوساله‌ای بریان برایشان آورد و گفت: «بخورید». گفتند: «نمی‌خوریم تا بهای آن را به ما بگویی». گفت: «بهای آن این است که وقتی از آن می‌خورید بگویید بسم اللَّه؛ و وقتی سیر شدید بگویید الحَمدُ لِلهِ». جبرئیل به یاران خود که چهار نفر بودند و او سرورشان بود، رو کرد و گفت: «سزاوار است که خدا او را دوست خود سازد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۵۲
علل الشرایع، ج۱، ص۳۵
۳ -۱۰
(نساء/ ۱۲۶)

الصّادق (علیه السلام)- لَمَّا اتَّخَذَ اللهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا أَتَاهُ بِبِشَارَهًِْ الْخُلَّهًِْ مَلَکُ الْمَوْتِ فِی صُورَهًِْ شَابٍ أَبْیَضَ عَلَیْهِ ثَوْبَانِ أَبْیَضَانِ یَقْطُرُ رَأْسُهُ مَاءً وَ دُهْناً فَدَخَلَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) الدَّارَ فَاسْتَقْبَلَهُ خَارِجاً مِنَ الدَّارِ وَ کَانَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) رَجُلًا غَیُوراً وَ کَانَ إِذَا خَرَجَ فِی حَاجَهًٍْ أَغْلَقَ بَابَهُ وَ أَخَذَ مِفْتَاحَهُ فَخَرَجَ ذَاتَ یَوْمٍ فِی حَاجَهًٍْ وَ أَغْلَقَ بَابَهُ ثُمَّ رَجَعَ فَفَتَحَ بَابَهُ فَإِذَا هُوَ بِرَجُلٍ قَائِمٍ کَأَحْسَنِ مَا یَکُونُ مِنَ الرِّجَالِ فَأَخَذَتْهُ الْغَیْرَهًُْ وَ قَالَ لَهُ یَا عَبْدَ اللَّهِ مَا أَدْخَلَکَ دَارِی؟ فَقَالَ رَبُّهَا أَدْخَلَنِیهَا فَقَالَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) رَبُّهَا أَحَقُّ بِهَا مِنِّی فَمَنْ أَنْتَ؟ قَالَ أَنَا مَلَکُ الْمَوْتِ قَالَ فَفَزِعَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) وَ قَالَ جِئْتَنِی لِتَسْلُبَنِی رُوحِی؟ فَقَالَ لَا وَ لَکِنِ اتَّخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْداً خَلِیلًا فَجِئْتُ بِبِشَارَتِهِ فَقَالَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) فَمَنْ هَذَا الْعَبْدُ لَعَلِّی أَخْدُمُهُ حَتَّی أَمُوتَ؟ قَالَ أَنْتَ هُوَ قَالَ فَدَخَلَ عَلَی سَارَهًَْ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَنِی خَلِیلاً.

امام صادق (علیه السلام)- زمانی‌که خداوند ابراهیم (علیه السلام) را به خلیلی گرفت، ملک‌الموت درصورت جوانی سفیدروی که دو لباس سپید داشت و [موی] سرش آمیخته به آب و روغن بود، بشارت دوستی را آورد، و ابراهیم (علیه السلام) وارد خانه شد و عزرائیل درحالی‌که از خانه بیرون می‌رفت از وی استقبال کرد. ابراهیم (علیه السلام) مردی بسیار غیرتمند بود و چون از خانه بیرون می‌رفت در را می‌بست و کلیدش را هم با خود می‌برد. روزی به‌دنبال حاجتی بیرون رفت و در را قفل کرد و چون بازگشت و در را گشود، مردی با آراسته‌ترین هیئت مردان در برابرش ایستاده بود و ابراهیم (علیه السلام) وی را گرفت. و گفت: «ای بنده‌ی خدا! چگونه وارد خانه‌ی من شدی»؟ گفت: «خدای این خانه مرا بدان وارد ساخت». ابراهیم (علیه السلام) گفت: «خدای خانه سزاوارتر از من به آن است. تو که هستی»؟ گفت: «من عزرائیل هستم». و ابراهیم (علیه السلام) هراسید و گفت: «آمده‌ای جانم را بگیری»؟ گفت: «نه، بلکه خداوند بنده‌ای را به دوستی خود گرفته و من برای او بشارت آورده‌ام». ابراهیم (علیه السلام) گفت: «کیست این بنده‌ی بزرگوار، تا من تا زمان مرگم خادمش باشم»؟ گفت: «خود تو». و ابراهیم (علیه السلام) نزد ساره رفت و گفت: «خداوند مرا خلیل خود قرار داده است»!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۵۲
علل الشرایع، ج۱، ص۳۵
۳ -۱۱
(نساء/ ۱۲۶)

الصّادق (علیه السلام)- إِنَّ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) کَانَ أَبَا أَضْیَافٍ فَکَانَ إِذَا لَمْ یَکُونُوا عِنْدَهُ خَرَجَ یَطْلُبُهُمْ وَ أَغْلَقَ بَابَهُ وَ أَخَذَ الْمَفَاتِیحَ یَطْلُبُ الْأَضْیَافَ وَ إِنَّهُ رَجَعَ إِلَی دَارِهِ فَإِذَا هُوَ بِرَجُلٍ أَوْ شِبْهِ رَجُلٍ فِی الدَّارِ فَقَالَ یَا عَبْدَ اللَّهِ بِإِذْنِ مَنْ دَخَلْتَ هَذِهِ الدَّارَ قَالَ دَخَلْتُهَا بِإِذْنِ رَبِّهَا یُرَدِّدُ ذَلِکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَعَرَفَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) أَنَّهُ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) فَحَمِدَ اللَّهَ ثُمَّ قَالَ أَرْسَلَنِی رَبُّکَ إِلَی عَبْدٍ مِنْ عَبِیدِهِ یَتَّخِذُهُ خَلِیلًا قَالَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) فَأَعْلِمْنِی مَنْ هُوَ أَخْدُمْهُ حَتَّی أَمُوتَ قَالَ فَأَنْتَ هُوَ قَالَ وَ مِمَّ ذَلِکَ قَالَ لِأَنَّکَ لَمْ تَسْأَلْ أَحَداً شَیْئاً قَطُّ وَ لَمْ تُسْأَلْ شَیْئاً قَطُّ فَقُلْتَ لَا.

امام صادق (علیه السلام)- ابراهیم (علیه السلام) پدر همه‌ی مهمان‌نوازها بود، هروقت که مهمان نداشت از خانه بیرون می‌رفت و در خانه را می‌بست و کلیدهایش را بر می‌داشت و دنبال مهمان‌دارها می‌رفت، شبی وقتی به خانه بازگشت، ناگهان مرد یا شبیه مردی را در خانه دید، فرمود: «ای بنده‌ی خدا، به اجازه چه کسی وارد این خانه شدی»؟ گفت: «به اجازه‌ی صاحبخانه»، سه‌بار این سؤال را کرد و همین جواب را شنید. ابراهیم (علیه السلام) مطلب را فهمید و پروردگارش را حمد نمود، مهمان گفت: «پروردگارت مرا به‌سوی بنده‌ای از بندگانش که او را دوست خود می‌داند، فرستاده»، ابراهیم (علیه السلام) گفت: «آن خلیل را به من بشناسان تا قبل از مرگم خدمتش کنم». گفت: «آن خلیل خودت هستی». فرمود: «به چه دلیل»؟ گفت: «زیرا تو هرگز از کسی چیزی نخواسته‌ای، و چیزی از تو خواسته نشده که جواب رد بدهی». (از تو درباره‌ی [حکم و حقوق] زنان سؤال می‌کنند؛ بگو: «خداوند درباره‌ی آنان به شما پاسخ می‌دهد و آنچه در قرآن درباره‌ی زنان یتیمی که حقوقشان را به آن‌ها نمی‌دهید و می‌خواهید با آن‌ها ازدواج کنید، و نیز آنچه درباره‌ی کودکان صغیر و ناتوان

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۵۲
الکافی، ج۴، ص۴۰
بیشتر