آیه فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فيما آتاهُما فَتَعالَى اللهَُ عَمَّا يُشْرِكُونَ [190]
امّا هنگامىكه خداوند فرزند صالحى به آنها (پدران و مادران از نسل آدم ] داد، [موجودات ديگر را در اين موهبت مؤثر دانستند؛ و] براى خدا، در اين نعمت كه به آنها بخشيده بود، همتايانى قائل شدند؛ خداوند برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند.
الرّضا (علیه السلام)- عَنْ عَلِیِّبْنِمُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ وَ عِنْدَهُ الرِّضَا عَلِیُّبْنُمُوسَی (علیه السلام) فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَ لَیْسَ مِنْ قَوْلِکَ أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ (علیهم السلام) مَعْصُومُونَ قَالَ بَلَی قَالَ فَمَا مَعْنَی قَوْلِ اللَّهِ عزوجل فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما فَقَالَ الرِّضَا (علیه السلام) إِنَّ حَوَّاءَ (سلام الله علیها) وَلَدَتْ لآِدَمَ (علیه السلام) خَمْسَمِائَهًِْ بَطْنٍ فِی کُلِّ بَطْنٍ ذَکَراً وَ أُنْثَی وَ إِنَّ آدَمَ (علیه السلام) وَ حَوَّاءَ (سلام الله علیها) عَاهَدَا اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ وَ دَعَوَاهُ وَ قَالَا لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحاً مِنَ النَّسْلِ خَلْقاً سَوِیّاً بَرِیئاً مِنَ الزَّمَانَهًِْ وَ الْعَاهَهًِْ کَانَ مَا آتَاهُمَا صِنْفَیْنِ صِنْفاً ذُکْرَاناً وَ صِنْفاً إِنَاثاً فَجَعَلَ الصِّنْفَانِ لِلَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ شُرَکَاءَ فِیمَا آتَاهُمَا وَ لَمْ یَشْکُرَاهُ کَشُکْرِ أَبَوَیْهِمَا لَهُ عَزَّوَجَلَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فَتَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ فَقَالَ الْمَأْمُونُ أَشْهَدُ أَنَّکَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) حَقّا.
امام رضا ( علیبنمحمّدبن جهم گوید: من در مجلس مأمون حاضر بودم و امام رضا (حضور داشت، آنگاه مأمون به ایشان گفت: «ای پسر رسول خدا (آیا شما اعتقاد دارید که انبیاء معصوم هستند»؟ فرمود: «بله». گفت: «پس معنای کلام خداوند عزّوجلّ که فرمود: فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما چیست»؟ امام رضا (فرمود: «همانا حوّا برای آدم پانصد شکم اولاد به دنیا آورد و در هر شکم یک پسر و یک دختر بود و آدم و حوّا با خدا عهد بستند و به درگاه او دعا کردند که اگر فرزندان صالح و صحیح الخلقه به ایشان عطاء کند از دنیا و مادّیات برائت جویند و خداوند به ایشان دو صنف مذکّر و مؤنث فرزند قرار داد و آن دو گروه و دو صنف در نعماتی که خدا به آنها عطا کرده بود شریک قرار دادند و مانند پدر و مادرشان شکر خدا را به جا نیاوردند و خداوند برتر است از شرکی که آنها ورزیدند». مأمون گفت: «شهادت میدهم که تو حقیقتا پسر رسول خدا (هستی».
الباقر (علیه السلام)- عَنْ زُرَارَهًَْ عَنْ أبِیجَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما قَالَ هُوَ آدَمُ (علیه السلام) وَ حَوَّاءُ (سلام الله علیها) إِنَّهُ کَانَ شِرْکُهُمَا شِرْکَ طَاعَهًٍْ وَ لَیْسَ شِرْکَ عِبَادَهًٍْ.
امام باقر ( زراره از امام باقر (نقل میکند: از امام باقر (شنیدم که دربارهی آیه: فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما فرمود: «منظور از آن دو آدم و حوا (هستند و شرک آنها شرک در اطاعت بود نه شرک در عبادت».
الباقر (علیه السلام)- لَمَّا عَلِقَتْ حَوَّاءُ (سلام الله علیها) مِنْ آدَمَ (علیه السلام) وَ تَحَرَّکَ وَلَدُهَا فِی بَطْنِهَا قَالَتْ لآِدَمَ (علیه السلام) إِنَّ فِی بَطْنِی شَیْئَاً یَتَحَرَّکُ فَقَالَ لَهَا آدَمُ (علیه السلام) الَّذِی فِی بَطْنِکِ نُطْفَهًٌْ مِنِّی اسْتَقَرَّتْ فِی رَحِمِکِ یَخْلُقُ اللَّهُ مِنْهَا خَلْقاً لِیَبْلُوَنَا فِیهِ فَأَتَاهَا إِبْلِیسُ فَقَالَ لَهَا کَیْفَ أَنْتِ فَقَالَتْ لَهُ أَمَا إِنِّی عَلِقْتُ وَ فِی بَطْنِی مِنْ آدَمَ (علیه السلام) وَلَدٌ قَدْ تَحَرَّکَ فَقَالَ لَهَا إِبْلِیسُ أَمَا إِنَّکِ إِنْ نَوَیْتِ أَنْ تُسَمِّیهِ عَبْدَ الْحَارِثِ وَلَدْتِیهِ غُلَاماً وَ بَقِیَ وَ عَاشَ وَ إِنْ لَمْ تَنْوِ أَنْ تُسَمِّیهِ عَبْدَ الْحَارِثِ مَاتَ بَعْدَ مَا تَلِدِینَهُ بِسِتَّهًِْ أَیَّامٍ فَوَقَعَ فِی نَفْسِهَا مِمَّا قَالَ لَهَا شَیْءٌ فَأَخْبَرَتْ آدَمَ (علیه السلام) بِمَا قَالَ لَهَا إِبْلِیسُ فَقَالَ لَهَا آدَمُ (علیه السلام) قَدْ جَاءَکِ الْخَبِیثُ لَا تَقْبَلِینَ {تَقْبَلِی} مِنْهُ فَإِنِّی أَرْجُو أَنْ یَبْقَی لَنَا وَ یَکُونَ بِخِلَافِ مَا قَالَ لَکِ وَ وَقَعَ فِی نَفْسِ آدَمَ (علیه السلام) مِثْلُ مَا وَقَعَ فِی نَفْسِ حَوَّاءَ (سلام الله علیها) مِنْ مَقَالَهًِْ الْخَبِیثِ فَلَمَّا وَضَعَتْهُ غُلَاماً لَمْ یَعِشْ إِلَّا سِتَّهًَْ أَیَّامٍ حَتَّی مَاتَ فَقَالَتْ لآِدَمَ (علیه السلام) قَدْ جَاءَکَ الَّذِی قَالَ لَنَا الْحَارِثُ فِیهِ وَ دَخَلَهُمَا مِنْ قَوْلِ الْخَبِیثِ مَا شَکَّکَهُمَا فَلَمْ تَلْبَثْ أَنْ عَلِقَتْ مِنْ آدَمَ (علیه السلام) حَمْلًا آخَرَ فَأَتَاهَا إِبْلِیسُ فَقَالَ لَهَا کَیْفَ أَنْتِ فَقَالَتْ لَهُ قَدْ وَلَدَتُ غُلَاماً وَ لَکِنَّهُ مَاتَ یَوْمَ السَّادِسِ فَقَالَ لَهَا الْخَبِیثُ أَمَا إِنَّکِ لَوْ کُنْتِ نَوَیْتِ أَنْ تُسَمِّیهِ عَبْدَ الْحَارِثِ لَعَاشَ وَ بَقِیَ وَ إِنَّ مَا هُوَ فِی بَطْنَکِ کَبَعْضِ مَا فِی بُطُونِ هَذِهِ الْأَنْعَامِ الَّتِی بِحَضْرَتِکُمْ إِمَّا نَاقَهًٌْ وَ إِمَّا بَقَرَهًٌْ وَ إِمَّا ضَأْنٌ وَ إِمَّا مَعْزٌ فَدَخَلَهَا مِنْ قَوْلِ الْخَبِیثِ مَا اسْتَمَالَهَا إِلَی تَصْدِیقِهِ وَ الرُّکُونِ إِلَی مَا أَخْبَرَهَا لِلَّذِی کَانَ تَقَدَّمَ إِلَیْهَا فِی الْحَمْلِ الْأَوَّلِ فَأَخْبَرَتْ بِمَقَالَتِهِ آدَمَ فَوَقَعَ فِی قَلْبِهِ مِنْ قَوْلِ الْخَبِیثِ مِثْلُ مَا وَقَعَ فِی قَلْبِ حَوَّاءَ (سلام الله علیها) فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً أَیْ لَمْ یَلِدْ نَاقَهًًْ أَوْ بَقَرَهًًْ أَوْ ضَأْناً أَوْ مَعْزاً فَأَتَاهَا الْخَبِیثُ فَقَالَ لَهَا کَیْفَ أَنْتُمْ فَقَالَتْ لَهُ قَدْ أَثْقَلْتُ وَ قَرُبَتْ وِلَادَتِی فَقَالَ أَمَا إِنَّکِ سَتَنْدَمِینَ وَ تَرَیْنَ مِنَ الَّذِی فِی بَطْنِکِ مَا تَکْرَهِینَ وَ یَدْخُلُ آدَمَ مِنْکِ وَ مِنْ وَلَدِکِ شَیْءٌ لَوْ قَدْ وَلَدْتِیهِ نَاقَهًًْ أَوْ بَقَرَهًًْ أَوْ ضَأْناً أَوْ مَعْزاً فَاسْتَمَالَهَا إِلَی طَاعَتِهِ وَ الْقَبُولِ لِقَوْلِهِ ثُمَّ قَالَ لَهَا اعْلَمِی إِنْ أَنْتِ نَوَیْتِ أَنْ تُسَمِّیهِ عَبْدَ الْحَارِثِ وَ جَعَلْتُمْ لِی فِیهِ نَصِیباً وَلَدْتِیهِ غُلَاماً سَوِیّاً وَ عَاشَ وَ بَقِیَ لَکُمْ فَقَالَتْ إِنِّی قَدْ نَوَیْتُ أَنْ أَجْعَلَ لَکَ فِیهِ نَصِیباً فَقَالَ لَهَا الْخَبِیثُ لَا تَدَعِینَ آدَمَ (علیه السلام) حَتَّی یَنْوِیَ مِثْلَ مَا نَوَیْتِ وَ یَجْعَلَ لِی فِیهِ نَصِیباً وَ یُسَمِّیَهُ عَبْدَ الْحَارِثِ فَقَالَتْ لَهُ نَعَمْ فَأَقْبَلَتْ عَلَی آدَمَ (علیه السلام) فَأَخْبَرَتْهُ بِمَقَالَهًِْ الْحَارِثِ وَ بِمَا قَالَ لَهَا فَوَقَعَ فِی قَلْبِ آدَمَ (علیه السلام) مِنْ مَقَالَهًِْ إِبْلِیسَ مَا خَافَهُ فَرَکَنَ إِلَی مَقَالَهًِْ إِبْلِیسَ وَ قَالَتْ حَوَّاءُ (سلام الله علیها) لآِدَمَ (علیه السلام) لَئِنْ أَنْتَ لَمْ تَنْوِ أَنْ تُسَمِّیَهُ عَبْدَ الْحَارِثِ وَ تَجْعَلَ لِلْحَارِثِ فِیهِ نَصِیباً لَمْ أَدَعْکَ تَقْرَبُنِی وَ لَا تَغْشَانِی وَ لَمْ یَکُنْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ مَوَدَّهًٌْ فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِکَ مِنْهَا آدَمُ (علیه السلام) قَالَ لَهَا أَمَا إِنَّکِ سَبَبُ الْمَعْصِیَهًِْ الْأُولَی وَ سَیُدَلِّیکِ بِغَرُورٍ قَدْ تَابَعْتُکِ وَ أَجَبْتُ إِلَی أَنْ أَجْعَلَ لِلْحَارِثِ فِیهِ نَصِیباً أَوْ أَنْ أُسَمِّیَهُ عَبْدَ الْحَارِثِ فَأَسَرَّا النِّیَّهًَْ بَیْنَهُمَا بِذَلِکَ فَلَمَّا وَضَعَتْهُ سَوِیّاً فَرِحَا بِذَلِکَ وَ أَمِنَا مَا کَانَا خَافَا مِنْ أَنْ یَکُونَ نَاقَهًًْ أَوْ بَقَرَهًًْ أَوْ ضَأْناً أَوْ مَعْزاً وَ أَمَّلَا أَنْ یَعِیشَ لَهُمَا وَ یَبْقَی وَ لَا یَمُوتَ یَوْمَ السَّادِسِ فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ السَّابِعِ سَمَّیَاهُ عَبْدَ الْحَارِثِ.
امام باقر ( هنگامیکه حوا از آدم (باردار شد و فرزندشان در شکم حوّا تکان خورد حوا به آدم (گفت: «چیزی در شکم من تکان میخورد». آدم به او گفت: «آنچه در شکم توست نطفهای از من است که در رحم تو استقرار یافته و خداوند از آن خلقی را میآفریند که ما را با آن بیازماید». ابلیس بهسوی او آمد و به او گفت: «ای حوّا حالت چطور است»؟ حوّا به او گفت: «من باردار هستم و در شکمم فرزندی از آدم (است که گاهی تکان میخورد». ابلیس به او گفت: «اگر تو نیّت کنی که نام او را عبدالحارث بگذاری پسر به دنیا میآوری و زنده میماند و زندگی میکند. امّا اگر نیّت نکنی که نام او را عبدالحارث بگذاری بعد از شش روز که او را به دنیا آوردی او خواهد مرد». از آنچه ابلیس گفت در درون حوا حسی به وجود آمد. آنچه ابلیس به او گفته بود را به آدم خبر داد. آدم گفت: «آن خبیث بهسوی تو آمده حرفش را نپذیر من امیدوارم که این فرزند باقی بماند و خلاف آنچه ابلیس به تو گفته اتّفاق افتد». از سخن آن خبیث در درون آدم نیز همان حسی پدید آمد که در درون حوا به وجود آمده بود. هنگامیکه حوا او را به دنیا آورد آن فرزند فقط شش روز زنده ماند و سپس مُرد. حوا به آدم (گفت: «همان اتّفاقی افتاد که حارث (شیطان) در مورد او به ما گفته بود». و از سخن آن خبیث در وجود آنها چیزی راه پیدا کرد که آنان را به شک انداخت. طولی نکشید که حوّا بار دیگر باردار شد. ابلیس بهسوی او آمد و به او گفت: «ای حوّا حالت چطور است»؟ حوّا به او گفت: «پسری به دنیا آوردم ولی او در روز ششم فوت شد». آن خبیث به او گفت: «اگر تو نیّت میکردی که نام او را عبدالحارث بگذاری او زنده و باقی میماند و آن که الان در شکم توست مثل آن چیزی است که در شکم چارپایانی است که در نزد شما هستند؛ یعنی یا شتر است یا گاو و یا گوسفند و یا بز». از این سخن ابلیس در دل او حسی پدید آمد که او را به تصدیق حرفش سوق داد و به خبری که پیش از این در مورد بارداری اوّل به او داده بود اطمینان پیدا کرد. او آدم را از سخن ابلیس باخبر ساخت. در قلب آدم (از سخن آن خبیث همان حسی پدید آمد که در قلب حوّا بود. فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً؛ یعنی حوّا شتر و گاو و گوسفند نزایید. ابلیس بهسوی او آمد و گفت: «حالت چطور است»؟ حوا گفت: «من سنگین شدهام و زمان زایمان فرا رسیده است». ابلیس گفت: «ولی تو حتماً پشیمان خواهی شد و از آنکه در شکم توست چیزی را میبینی که خوشایند تو نیست و آدم به خاطر تو و آنچه زائیدهای آرزو میکند که ای کاش آن شتر و یا گوسفند و بز بود». او حوّا را به اطاعت از خود و قبولکردن صحبتش تحریک کرد سپس به او گفت: «ای حوّا بدان اگر تو نیّت کنی که اسم او را عبدالحارث بگذاری و برای من نیز در آن نصیب و بهرهای در نظر بگیرید پسر صحیح و سالم به دنیا خواهی آورد که برای شما باقی مانده و زندگی میکند». حوا گفت: «من نیّت کردهام که در فرزندم برای تو نصیب و بهرهای قرار دهم». آن خبیث به حوا گفت: «آیا از آدم نمیخواهی که همان نیّت تو را بکند و برای من نصیب و بهرهای در فرزندتان قرار دهد و او را عبدالحارث نام نهد»؟ حوّا گفت: «بله! و بهسوی آدم (روی آورد و او را از گفته حارث و آنچه به او گفته بود آگاه کرد». و از گفته ابلیس در قلب آدم (ترسی افتاد که باعث شد به حرف ابلیس اعتماد کند و حوّا به آدم گفت: «اگر تو قصد نکنی که نام او را عبدالحارث بگذاری و نصیب و بهرهای در او برای ابلیس قرار دهی نمیگذارم که به من نزدیک شوی و با من بیامیزی و بین من و تو مودّتی نخواهد بود». وقتی آدم این را از او شنید گفت: «باعث آن گناه و معصیت اوّل نیز تو بودی و او تو را به غرور میکشاند. من از تو تبعیّت میکنم و میگویم که برای ابلیس در فرزندمان نصیبی قرار میدهیم یا اینکه اسم او را عبدالحارث میگذارم و بین خودشان مخفیانه اینگونه نیّت کردند. هنگامیکه حوّا فرزندش را صحیح و سالم به دنیا آورد هر دو از این امر خوشحال شدند و از اینکه میترسیدند فرزند آنها به شکل شتر و گاو و گوسفند و بز باشد ایمن گشتند و آرزو کردند که آن فرزند برایشان زنده بماند و در روز ششم نمیرد و هنگامیکه روز هفتم فرارسید او را عبدالحارث نام نهادند».
الباقر (علیه السلام)- عَنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما فَقَالَ هُوَ آدَمُ (علیه السلام) وَ حَوَّاءُ (سلام الله علیها) وَ إِنَّمَا کَانَ شِرْکُهُمَا شِرْکَ طَاعَهًٍْ وَ لَمْ یَکُنْ شِرْکَ عِبَادَهًٍْ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهًٍْ إِلَی قَوْلِهِ فَتَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ قَالَ جَعَلَا لِلْحَارِثِ نَصِیباً فِی خَلْقِ اللَّهِ وَ لَمْ یَکُونَا أَشْرَکَا إِبْلِیسَ فِی عِبَادَهًِْ اللَّهِ.
امام باقر ( فضیل گوید: امام باقر (در مورد آیه: فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما فَتَعالَی اللهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ فرمود: «این دو آدم (و حوّا (هستند و شرک آنها شرک در اطاعت بود نه شرک در عبادت». پس خداوند به رسول خدا (فرمود: «اوست که شما را از نفسی واحد آفرید» تا جایی که میگوید: فَتَعالَی اللهُِ عَمَّا یُشْرِکُونَ. گفت: «آدم و حوا در خلق خداوند سهم و نصیبی برای شیطان قرار دادند ولی ابلیس را در عبادت خداوند شریک قرار ندادند».