آیه وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلينَ [172]
و [به خاطر بياور] زمانى را كه پروردگارت از صلب فرزندان آدم، ذرّيّهی آنها را برگرفت؛ و آنها را بر خودشان گواه ساخت؛ [و فرمود]: «آيا من پروردگار شما نيستم»؟ گفتند: «آرى، گواهى مىدهيم». [خداوند چنين فرمود، مبادا] روز رستاخيز بگوييد: «ما از اين، غافل بوديم؛ [و از پيمان فطرى بىخبر مانديم]».
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ دَاوُد الرِّقِّی قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ فَقَالَ لِی مَا یَقُولُونَ قُلْتُ یَقُولُونَ إِنَّ الْعَرْشَ کَانَ عَلَی الْمَاءِ وَ الرَّبُّ فَوْقَهُ فَقَالَ فَقَدْ کَذَبُوا مَنْ زَعَمَ هَذَا فَقَدْ صَیَّرَ اللَّهَ مَحْمُولًا وَ وَصَفَهُ بِصِفَهًِْ الْمَخْلُوقِینَ وَ أَلْزَمَهُ أَنَّ الشَّیْءَ الَّذِی یَحْمِلُهُ أَقْوَی مِنْهُ قُلْتُ بَیِّنْ لِی جُعِلْتُ فِدَاکَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ حَمَّلَ دِینَهُ وَ عِلْمَهُ الْمَاءَ قَبْلَ أَنْ تَکُونَ أَرْضٌ أَوْ سَمَاءٌ أَوْ جِنٌّ أَوْ إِنْسٌ أَوْ شَمْسٌ أَوْ قَمَرٌ فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ نَثَرَهُمْ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ لَهُمْ مَنْ رَبُّکُمْ فَکَانَ أَوَّلُ مَنْ نَطَقَ رَسُولَ اللَّهِ وَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهًَْ (علیه السلام) فَقَالُوا أَنْتَ رَبُّنَا فَحَمَّلَهُمُ الْعِلْمَ وَ الدِّینَ ثُمَّ قَالَ لِلْمَلَائِکَهًِْ هَؤُلَاءِ حَمَلَهًُْ عِلْمِی وَ دِینِی وَ أُمَنَائِی فِی خَلْقِی وَ هُمُ الْمَسْئُولُونَ ثُمَّ قِیلَ لِبَنِی آدَمَ أَقِرُّوا لِلَّهِ بِالرُّبُوبِیَّهًِْ وَ لِهَؤُلَاءِ النَّفَرِ بِالطَّاعَهًِْ فَقَالُوا رَبَّنَا أَقْرَرْنَا فَقَالَ لِلْمَلَائِکَهًِْ اشْهَدُوا فَقَالَتِ الْمَلَائِکَهًُْ شَهِدْنَا عَلَی أَنْ لَا یَقُولُوا إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ أَوْ یَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیَّهًًْ مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ یَا داود (علیه السلام) وَلَایَتُنَا مُؤَکَّدَهًٌْ عَلَیْهِمْ فِی الْمِیثَاقِ.
امام صادق ( داود رقی گوید: از امام صادق (در مورد سخن خداوند عزّوجلّ: وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماء سوال نمودم». به من گفت: «آنها چه میگویند»؟ گفتم: «میگویند که عرش بر روی آب بود و پروردگار بر بالای آن». فرمود: «بهدرستی که دروغ میگویند، هرکس اینگونه اذعان نماید خداوند را [همچون جسمی که بر چیزی قرار میگیرد] محمول قرار داده است و او را با وصف موجودات توصیف نموده است و لازمهی این سخن آن است که چیزی که خداوند بر آن قرار میگیرد قویتر از خداوند باشد که بتواند او را نگه دارد». گفتم: «فدایت گردم، این امر را برای من روشن گردان». فرمود: «خداوند عزّوجلّ دین و علمش را [در وهلهی اوّل] بر آب حمل نمود، [و آب حامل دین و علم خداوند گردید] و این امر زمانی بود که زمین، آسمان، جن، انس، خورشید و ماه وجود نداشتند، هنگامیکه اراده نمود مخلوقات را بیافریند آنها را پراکنده نموده و به آنان گفت: «پروردگار شما کیست»؟ اوّلین کسی که سخن آغاز نمود، رسول خدا (امیرالمؤمنین (و ائمّه (بودند که فرمودند: «تو پروردگار مایی، آنان را حامل علم و دین قرار داده». و به ملائکه گفت: «اینان حاملان علم و دین و امینان من در میان خلقم هستند و اینان مسئول [امور دین من] میباشند، آنگاه به بنیآدم گفته شد به ربوبیّت خداوند و اطاعت این افراد اقرار نمایید». گفتند: «پروردگارا، اقرار نمودیم». آنگاه به ملائکه فرمود: «شما شاهد باشید». ملائکه گفتند: «شهادت میدهیم به اینکه [بنیآدم] نگویند که از این امر غافل بودند، و یا بگویند، پدران ما در گذشته شرک ورزیدند و ما ذرّیّهی آنان هستیم آیا ما را به سبب گذشتگانی که بر باطل بودند هلاک مینمایی، ای داوود (، ولایت [ما ائمّه] در عالم میثاق بر آنان تاکید شده بود».
الباقر (علیه السلام)- إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی حَیْثُ خَلَقَ الْخَلْقَ خَلَقَ مَاءً عَذْباً وَ مَاءً مَالِحاً أُجَاجاً فَامْتَزَجَ الْمَاءَانِ فَأَخَذَ طِیناً مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ فَعَرَکَهُ عَرْکاً شَدِیداً فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ وَ هُمْ کَالذَّرِّ یَدِبُّونَ إِلَی الْجَنَّهًِْ بِسَلَامٍ وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ یَدِبُّونَ إِلَی النَّارِ وَ لَا أُبَالِی ثُمَّ قَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ قَالَ ثُمَّ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَی النَّبِیِّینَ فَقَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ ثُمَّ قَالَ وَ أَنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ أَنَّ هَذَا عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ قَالُوا بَلَی فَثَبَتَتْ لَهُمُ النُّبُوَّهًُْ وَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَی أُولِی الْعَزْمِ أَنِّی رَبَّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاهًُْ أَمْرِی وَ خُزَّانُ عِلْمِی وَ أَنَّ الْمَهْدِیَّ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِی وَ أُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِی وَ أَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِی وَ أُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً وَ کَرْهاً قَالُوا أَقْرَرْنَا وَ شَهِدْنَا یَا رَبِّ وَ لَمْ یَجْحَدْ آدَمُ وَ لَمْ یُقِرَّ فَثَبَتَتِ الْعَزِیمَهًُْ لِهَؤُلَاءِ الْخَمْسَهًِْ فِی الْمَهْدِیِّ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ لَمْ یَکُنْ لآِدَمَ عَزْمٌ عَلَی الْإِقْرَارِ بِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً قَالَ إِنَّمَا یَعْنِی فَتَرَکَ ثُمَّ أَمَرَ نَاراً فَتَأَجَّجَتْ فَقَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ ادْخُلُوهَا فَهَابُوهَا وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ ادْخُلُوهَا فَدَخَلُوهَا فَکَانَتْ عَلَیْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً فَقَالَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ یَا رَبِّ أَقِلْنَا فَقَالَ قَدْ أَقَلْتُکُمُ اذْهَبُوا فَادْخُلُوهَا فَهَابُوهَا فَثَمَّ ثَبَتَتِ الطَّاعَهًُْ وَ الْمَعْصِیَهًُْ وَ الْوَلَایَهًُْ.
امام باقر ( همانا خدای تبارکوتعالی هنگامیکه آفریدگان را آفرید، آبی زلال و آبی شور و بد مزه نیز آفرید. سپس این دو آب با هم آمیخته شدند. خداوند مقداری گل از سطح زمین برداشت و آن را محکم مالید. سپس به اصحاب یمین درحالیکه آنان مانند ذرّه (مورچهها) حرکت میکردند، گفت: در صلح و آرامش به بهشت بروید. به اصحاب شمال نیز گفت: «به آتش بروید و برایم مهّم نیست». و سپس فرمود: أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ سپس از پیامبران عهد و پیمان گرفت و فرمود: «آیا من خدای شما نیستم؟ و آیا این محمّد (فرستادهی من و این علی (امیرمؤمنان نیست»؟ گفتند: «بله. پس پیامبری برای آنان ثابت شد و از اولوا العزم پیمان گرفت که من پروردگار شما هستم و محمّد (فرستادهی من و علی امیرمؤمنان (و اوصیای پس از او، اولیای امر و حافظان علم من هستند و بهوسیلهی مهدی دینم را تقویت میکنم و زمینم را پاک میگردانم و حکومتم را آشکار میکنم و بهوسیلهی او از دشمنانم انتقام میگیرم و از روی اختیار و اجبار عبادت میشوم». گفتند: «پروردگارا! ما اقرار کردیم و گواهی دادیم و آدم (آن را نه انکار کرد و نه اقرار. پس عزیمت برای این پنج نفر در مهدی (رسوخ یافت. امّا آدم (عزم و همّتی در اقرار به آن نداشت و این همان سخن خدای عزّوجلّ است: پیش از این، از آدم پیمان گرفته بودیم امّا او فراموش کرد و عزم استواری برای او نیافتیم!. (طه/۱۱۵) فرمود: «درحقیقت او شامل [فراموش کرد] میشود». سپس به آتش دستور داد که برافروخته شود و به اصحاب شمال فرمود: «وارد آن شوید، ولی از آن ترسیدند». به اصحاب یمین فرمود: «وارد آن شوید، پس وارد آن شدند و برای آنان خنک و مایهی آرامش بود». اصحاب شمال گفتند: «پروردگارا! ما را ببخش». فرمود: «من شما را بخشیدم، بروید و وارد آن شوید، امّا ترس و وحشت از آن در دل آنان افتاد و در آنجا بود که اطاعت و ولایت و معصیت ثابت شد».
الباقر (علیه السلام)- عَنْ زُرَارَهًَْ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَاجَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی إِلَی آخِرِ الْآیَهًِْ فَقَالَ وَ أَبُوهُ یَسْمَعُ (علیه السلام) حَدَّثَنِی أَبِی أَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَبَضَ قَبْضَهًًْ مِنْ تُرَابِ التُّرْبَهًِْ الَّتِی خَلَقَ مِنْهَا آدَمَ (علیه السلام) فَصَبَّ عَلَیْهَا الْمَاءَ الْعَذْبَ الْفُرَاتَ ثُمَّ تَرَکَهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ثُمَّ صَبَّ عَلَیْهَا الْمَاءَ الْمَالِحَ الْأُجَاجَ فَتَرَکَهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فَلَمَّا اخْتَمَرَتِ الطِّینَهًُْ أَخَذَهَا فَعَرَکَهَا عَرْکاً شَدِیداً فَخَرَجُوا کَالذَّرِّ مِنْ یَمِینِهِ وَ شِمَالِهِ وَ أَمَرَهُمْ جَمِیعاً أَنْ یَقَعُوا فِی النَّارِ فَدَخَلَ أَصْحَابُ الْیَمِینِ فَصَارَتْ عَلَیْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً وَ أَبَی أَصْحَابُ الشِّمَالِ أَنْ یَدْخُلُوهَا.
امام باقر ( زراره گوید: مردی از امام باقر (دربارهی این کلام خدای عزّوجلّ: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی سؤال کرد. پس درحالیکه پدرش میشنید گفت: «پدرم این حدیث را به من گفت که خدای عزّوجلّ مشتی از خاکی که آدم (از آن آفریده شد را برداشت. سپس آب شیرین و زلال را بر آن ریخت و بهمدّت چهل بامداد آن را رها کرد. بعد آب شور و بد مزه را بر آن ریخت و آن را بهمدّت چهل بامداد رها کرد. هنگامیکه گِل رسیده شد، آن را گرفت و بهشدّت آن را مالید؛ پس مانند ذرّه (مورچه) از چپ و راست بیرون آمدند و به همهی آنان دستور داد که در آتش بیفتند. اصحاب یمین وارد شدند و برای آنان به خنکی و امنیّت تبدیل شد و اصحاب شمال از ورود به آن خودداری کردند».
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أبِیبَصِیرٍ عَنْ أَبِیعَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِی عَنِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ هَلْ یَرَاهُ الْمُؤْمِنُونَ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ قَالَ نَعَمْ وَ قَدْ رَأَوْهُ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ فَقُلْتُ مَتَی قَالَ حِینَ قَالَ لَهُمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی ثُمَّ سَکَتَ سَاعَهًًْ ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ لَیَرَوْنَهُ فِی الدُّنْیَا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ أَ لَسْتَ تَرَاهُ فِی وَقْتِکَ هَذَا قَالَ أَبُو بَصِیرٍ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأُحَدِّثُ بِهَذَا عَنْکَ فَقَالَ لَا فَإِنَّکَ إِذَا حَدَّثْتَ بِهِ فَأَنْکَرَهُ مُنْکِرٌ جَاهِلٌ بِمَعْنَی مَا تَقُولُهُ ثُمَّ قَدَّرَ أَنَّ ذَلِکَ تَشْبِیهٌ وَ کَفْرٌ وَ لَیْسَتِ الرُّؤْیَهًُْ بِالْقَلْبِ کَالرُّؤْیَهًِْ بِالْعَیْنِ تَعَالَی اللَّهُ عَمَّا یَصِفُهُ الْمُشَبِّهُونَ وَ الْمُلْحِدُونَ.
امام صادق ( ابوبصیر گوید: به امام صادق (گفتم: «مرا از خدای عزّوجلّ خبر بده که آیا مؤمنان در روز قیامت او را میبینند»؟ فرمود: «آری و پیش از روز قیامت او را دیدهاند». عرض کردم: «چه زمانی»؟ فرمود: «هنگامیکه به ایشان فرمود: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی پس حضرت ساعتی ساکت شد بعد از آن فرمود: «و مؤمنان در دنیا پیش از روز قیامت او را میبینند آیا تو چنان نیستی که در همین وقت او را ببینی»؟ عرض کردم: «فدای تو گردم پس من به این مطلب از شما حدیث کنم». فرمود: «نه زیرا که تو هرگاه به این حدیث کنی پس منکری که جاهل باشد بهمعنی آنچه ما میگوییم آن را انکار کند و بعد از آن تقدیر کند که این تشبیه و کفر است؛ و باعث این ناخوشی تو خواهی بود و دیدن بهوسیلهی دل چون دیدن به چشم نیست؛ خدا برتر است از آنچه که فرقه مشبّهه و ملحدان او را وصف میکنند».
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ زُرَارَهًَْ عَنْ أَبِیعَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ قَالَ کَانَ ذَلِکَ مُعَایَنَهًَْ اللَّهِ فَأَنْسَاهُمُ الْمُعَایَنَهًَْ وَ أَثْبَتَ الْإِقْرَارَ فِی صُدُورِهِمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ مَا عَرَفَ أَحَدٌ خَالِقَهُ وَ لَا رَازِقَهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللهُ.
امام صادق ( زراره از امام صادق (نقل میکند که در مورد سخن خداوند: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ فرمود: «این مواجهه و رودررویی خداوند با آنها بود و این مواجهه را در آنان فراموش گردانید و این اقرار را در سینههایشان ثابت نمود، و اگر اینگونه نبود هیچکس نه خالق و نه روزیدهندهاش را نمیشناخت و این همان سخن خداوند است که فرمود: و اگر از آنها بپرسی چه کسی آنان را آفریده، قطعاً میگویند: «خدا پس چگونه از عبادت او منحرف میشوند»؟!. (زخرف/۸۷)
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أبِیبَصِیرٍ عَنْ أَبِیعَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی قُلْتُ قَالُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ قَالَ نَعَمْ وَ قَالُوا بِقُلُوبِهِمْ فَقُلْتُ وَ أَیَّ شَیْءٍ کَانُوا یَوْمَئِذٍ قَالَ صَنَعَ مِنْهُمْ مَا اکْتَفَی بِهِ.
امام صادق ( ابوبصیر گوید: از امام صادق (دربارهی این سخن خدای تبارکوتعالی: «أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی پرسیدم که آیا با زبانهایشان گفتند»؟ فرمود: «بلی، و نیز با دلهایشان». عرض کردم: «آنان در آن روز چه بودند»؟ فرمود: «از آنان در حدّ کفایت آفرید».
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنَِ الْأصْبَغِبْنِنُبَاتَهًَْ عَنْ عَلِیٍّ (علیه السلام) قَالَ أتَاهُ إبْنُ الْکَوَّاءِ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أَخْبِرْنِی عَنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی هَلْ کَلَّمَ أَحَداً مِنْ وُلْدِ آدَمَ قَبْلَ مُوسَی (علیه السلام) فَقَالَ عَلِیٌّ قَدْ کَلَّمَ اللَّهُ جَمِیعَ خَلْقِهِ بَرَّهُمْ وَ فَاجِرَهُمْ وَ رَدُّوا عَلَیْهِ الْجَوَابَ فَثَقُلَ ذَلِکَ عَلَی ابْنِالْکَوَّاءِ وَ لَمْ یَعْرِفْهُ فَقَالَ لَهُ کَیْفَ کَانَ ذَلِکَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَقَالَ لَهُ أَ وَ مَا تَقْرَأُ کِتَابَ اللَّهِ إِذْ یَقُولُ لِنَبِیِّهِ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی فَقَدْ أَسْمَعَکُمْ کَلَامَهُ وَ رَدُّوا عَلَیْهِ الْجَوَابَ کَمَا تَسْمَعُ فِی قَوْلِ اللَّهِ یَا ابْنَ الْکَوَّاءِ قالُوا بَلی فَقَالَ لَهُمْ إِنِّی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَ أَنَا الرَّحْمَنُ فَأَقَرُّوا لَهُ بِالطَّاعَهًِْ وَ الرُّبُوبِیَّهًِْ وَ مَیَّزَ الرُّسُلَ (علیهم السلام) وَ الْأَنْبِیَاءَ (علیهم السلام) وَ الْأَوْصِیَاءَ (علیهم السلام) وَ أَمَرَ الْخَلْقَ بِطَاعَتِهِمْ فَأَقَرُّوا بِذَلِکَ فِی الْمِیثَاقِ فَقَالَتِ الْمَلَائِکَهًُْ عِنْدَ إِقْرَارِهِمْ بِذَلِکَ شَهِدْنا عَلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ (علیه السلام) أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَهًِْ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ.
امام علی ( اصبغبننباته از امام علی (نقل میکند که ابنکواء نزد ایشان آمد و گفت: «ای امیرمؤمنان (! دربارهی خدای عزّوجلّ به من بگویید، آیا قبل از موسی (با کسی از فرزندان آدم (سخن گفته بود؟ امیرمؤمنان (فرمود: «همانا خدا با همهی آفریدگانش چه نیک کردار و چه بد کردار، سخن گفته است و آنان نیز به وی پاسخ دادهاند». درک این سخن امیرمؤمنان (برای ابنکواء سخت بود و نتوانست آن را بفهمد. پس گفت: «چگونه»؟ فرمود: «مگر کتاب خدا را آنجا که به پیامبرش میفرماید: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی نخواندهای؟ خداوند سخنش را به گوش آنان رساند و آنان به وی پاسخ دادند؛ ای ابنکواء !چنانکه در سخن پروردگار میشنوی: قَالُواْ بَلَی». سپس به آنان فرمود: «همانا من خدا هستم و کسی جز من خدا نیست و من همان بخشندهی مهربان هستم». سپس آنان به اطاعت و ربوبیّت اقرار کردند و پیامبران و انبیاء (و اولیاء را مشخص کرد و به آفریدگان دستور داد که از آنها اطاعت کنند. آنان به عهد و پیمان وی اقرار کردند و خداوند از آنان بر خودشان گواهی گرفت و فرشتگان را بر آنان گواه قرار داد تا اینکه در روز قیامت نگویند: إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ.
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- أَخَذَ اللَّهُ الْمِیثَاقَ مِنْ ظَهْرِ آدَمَ (علیه السلام) بِنَعْمَانَ یَعْنِی عَرَفَهًَْ فَأَخْرَجَ مِنْ صُلْبِهِ کُلَّ ذُرِّیَّهًٍْ ذَرَأَهَا فَنَشَرَهُمْ بَیْنَ یَدَیْهِ کَالذَّرِّ ثُمَّ کَلَّمَهُمْ وَ تَلا أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی.
پیامبر ( خداوند از نسل آدم (در سرزمین نعمان یعنی سرزمین شناخت و آشنایی (عرفات) پیمان گرفت و از صلب وی ذرّیّههایی خارج نمود، آنها را پراکنده ساخته و منتشر نمود و با آنان صحبت کرد و این آیه را تلاوت نمود: أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی.
الصّادق (علیه السلام)- عّنْ أَبِیبَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) أَخْبِرْنِی عَنِ الذَّرِّ حَیْثُ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی وَ اللَّهِ وَ أَسَرَّ بَعْضُهُمْ خِلَافَ مَا أَظْهَرَ کَیْفَ عَلِمُوا الْقَوْلَ حَیْثُ قِیلَ لَهُمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالَ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ فِیهِمْ مَا إِذَا سَأَلَهُمْ أَجَابُوهُ.
امام صادق ( ابوبصیر گوید: به امام صادق (عرض کردم: «به من دربارهی ذرّ هنگامیکه خدا از آنان بر خودشان گواهی گرفت، خبر دهید که آنان گفتند: بلی، امّا برخی از آنان خلاف آن را عمل کردند». گفتم: «آنان چگونه توانستند پاسخ دهند در آنجا که به آنان گفته شد: «آیا من پروردگارتان نیستم»؟ فرمود: «همانا خدا چیزی را در آنان قرار داد که اگر از آنان بپرسد، جواب میدهند».
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبِیبَصِیرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) کَیْفَ أَجَابُوا وَ هُمْ ذَرٌّ قَالَ جَعَلَ فِیهِمْ مَا إِذَا سَأَلَهُمْ أَجَابُوهُ یَعْنِی فِی الْمِیثَاقِ.
امام صادق ( ابوبصیر گوید: به امام صادق (عرض کردم: «چگونه جواب دادند درحالیکه ذرّه بودند»؟ فرمود: «در آنان چیزی را نهاده است که اگر از آنان سؤال کنند، میتوانند جواب دهند؛ یعنی در روز میثاق».
السّجّاد (علیه السلام)- عَنْ أَبِیعَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: کَانَ عَلِیُّبْنُالْحُسَیْنِ (علیه السلام) لَا یَرَی بِالْعَزْلِ بَأْساً فَقَرَأَ هَذِهِ الْآیَهًَْ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی فَکُلُّ شَیْءٍ أَخَذَ اللَّهُ مِنْهُ الْمِیثَاقَ فَهُوَ خَارِجٌ وَ إِنْ کَانَ عَلَی صَخْرَهًٍْ صَمَّاءَ
امام سجّاد ( امام صادق (فرمود: علیّبنحسین (اشکالی در عزل [انزالکردن مرد در خارج از رحم زن هنگام جماع] نمیدید، سپس این آیه را خواند: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی پس هرچیزی که خدا از آن پیمان گرفت، از عزل خارج و مصون است [و بالأخره به دنیا خواهد آمد]، حتی اگر بر روی صخرهای ستبر باشد.
الصّادق (علیه السلام)- مَنْ صَلَّی عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَمَعْنَاهُ أَنِّی أَنَا عَلَی الْمِیثَاقِ وَ الْوَفَاءِ الَّذِی قَبِلْتُ حِینَ قَوْلِهِ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی.
امام صادق ( هرکس بر پیامبر (صلوات بفرستد، معنایش این است که من، بر همان پیمان و عهدی هستم که خداوند در عالم ذر از من گرفت آنگاه که فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم»؟ گفتند: «بله».
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ رِفَاعَهًَْبْنِمُوسَی النَّخَّاسِ عَنْ أَبِیعَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی قَالَ نَعَمْ لِلَّهِ الْحُجَّهًُْ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِهِ أَخَذَهُمْ یَوْمَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ هَکَذَا وَ قَبَضَ یَدَه.
امام صادق ( رفاعهًْبن موسی نخاس گوید: امام صادق (دربارهی این سخن خدای عزّوجلّ: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی فرمود: «بلی، خداوند متعال حجّت را بر همهی آفریدگان خود تمام کرده است. خداوند در روز گرفتن پیمان، از آنان پیمان گرفت». دستش را مشت کرد و فرمود: «این چنین».
الصّادق (علیه السلام)- حَبِیبٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِیعَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ مَا تَقُولُ فِی الْأَرْوَاحِ أَنَّهَا جُنُودٌ مُجَنَّدَهًٌْ فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ائْتَلَفَ وَ مَا تَنَاکَرَ مِنْهَا اخْتَلَفَ قَالَ فَقُلْتُ إِنَّا نَقُولُ ذَلِکَ قَالَ فَإِنَّهُ کَذَلِکَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَخَذَ مِنَ الْعِبَادِ مِیثَاقَهُمْ وَ هُمْ أَظِلَّهًُْ قَبْلَ الْمِیلَادِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ إِلَی آخِرِ الْآیَهًِْ قَالَ فَمَنْ أَقَرَّ لَهُ یَوْمَئِذٍ جَاءَتْ أُلْفَتُهُ هَاهُنَا وَ مَنْ أَنْکَرَهُ یَوْمَئِذٍ جَاءَ خِلَافُهُ هَاهُنَا.
امام صادق ( حبیب از کسیکه روایت کرده است نقل میکند: امام صادق (به یکی از اصحاب خود فرمود: «دربارهی ارواح چه میگویی؟ البتّه آنها دستههای مختلف و گرد هم جمع بودند هرکدام با هم آشنا بودند به هم پیوستند، و هرکدام ناآشنا بودند از هم جدا ماندند». آن مرد عرض کرد: «ما هم چنین میگوییم». حضرت فرمود: «مطلب این چنین است، خداوند متعال از بندگانش وقتی آنها بهصورت سایه و شبحی بودند قبل از ولادت و آمدن به این دنیا، پیمان گرفت؛ چنانکه در قرآن میفرماید: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِم بعد از آن فرمود: «هرکس در آن روز به او اعتراف کرد، انس و الفتش به اینجا آمد، و هرکس او (خدا) را آن روز منکر شد در اینجا خلاف او آمد».
الباقر (علیه السلام)- عَنْ جَابِرِبْنِیَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ: قَالَ أبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) یَا جَابِرُ کَانَ اللَّهُ وَ لَا شَیْءَ غَیْرَهُ وَ لَا مَعْلُومَ وَ لَا مَجْهُولَ فَأَوَّلُ مَا ابْتَدَأَ مِنْ خَلْقٍ خَلَقَهُ أَنْ خَلَقَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) وَ خَلَقَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ مَعَهُ مِنْ نُورِهِ وَ عَظَمَتِهِ فَأَوْقَفَنَا أَظِلَّهًًْ خَضْرَاءَ بَیْنَ یَدَیْهِ حَیْثُ لَا سَمَاءَ وَ لَا أَرْضَ وَ لَا مَکَانَ وَ لَا لَیْلَ وَ لَا نَهَارَ وَ لَا شَمْسَ وَ لَا قَمَر ... فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ إِخْرَاجَ ذُرِّیَّهًِْ آدَمَ (علیه السلام) لِأَخْذِ الْمِیثَاقِ سَلَکَ ذَلِکَ النُّورَ فِیهِ ثُمَّ أَخْرَجَ ذُرِّیَّتَهُ مِنْ صُلْبِهِ یُلَبُّونَ فَسَبَّحْنَاهُ فَسَبَّحُوا بِتَسْبِیحِنَا وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَا دَرَوْا کَیْفَ یُسَبِّحُونَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ ثُمَّ تَرَاءَی لَهُمْ بِأَخْذِ الْمِیثَاقِ مِنْهُمْ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّهًِْ وَ کُنَّا أَوَّلَ مَنْ قَالَ بَلی عِنْدَ قَوْلِهِ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ ثُمَّ أَخَذَ الْمِیثَاقَ مِنْهُمْ بِالنُّبُوَّهًِْ لِمُحَمَّد (صلی الله علیه و آله) وَ لِعَلِیٍّ (علیه السلام) بِالْوَلَایَهًِْ فَأَقَرَّ مَنْ أَقَرَّ وَ جَحَدَ مَنْ جَحَد.
امام باقر ( جابربنیزید جعفی گوید: امام باقر (فرمود: ای جابر! خدا بود و هیچ چیزی غیر از او نبود، نه معلوم و نه مجهول. اوّلین موجودی که آفرید محمّد (بود و ما اهل بیت را به همراه ایشان و از نور خود و از عظمتش آفرید و به صورت سایهای سبز در مقابل خود نگاه داشت. در آن هنگام نه آسمان و زمین و نه شب و روز و نه خورشید و ماه، هیچکدام وجود نداشتند ... وقتی خداوند خواست ذریّه آدم (را برای گرفتن پیمان خارج کند، آن نور را در آن راه داد. آنگاه ذریّه او را از نهادش خارج کرد درحالیکه لبّیک میگفتند. ما خدا را تسبیح کردیم و آنها به تسبیح ما تسبیح نمودند و اگر نه نمیدانستند چگونه تسبیح کنند. آنگاه خداوند عزّوجلّ برای گرفتن پیمان ربوبیّت خود را به آنها ارائه نمود. ما اوّلین کسانی بودیم که وقتی فرمود: «آیا پروردگار شما نیستم»؟ آری گفتیم. سپس برای محمّد (به نبوّت و برای علی (به ولایت پیمان گرفت و هرکه خواست اقرار کرد و هرکه خواست انکار نمود».
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ (علیه السلام) عَنْ جَدِّهِ (علیه السلام): أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ لِعَلِیٍّ (علیه السلام): أَنْتَ الَّذِی احْتَجَ اللَّهُ بِکَ فِی ابْتِدَاءِ الْخَلْقِ حَیْثُ أَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً فَقَالَ لَهُمْ: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟ قَالُوا بَلَی قَالَ: وَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) رَسُولِی؟ قَالُوا: بَلَی. قَالَ: وَ عَلِیٌّ (علیه السلام) أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَبَی الْخَلْقُ جَمِیعاً إِلَّا اسْتِکْبَاراً وَ عُتُوّاً عَنْ وَلَایَتِکَ إِلَّا نَفَرٌ قَلِیلٌ وَ هُمْ أَقَلُّ الْقَلِیلِ وَ هُمْ أَصْحَابُ الْیَمِینِ.
پیامبر ( پیامبر اکرم (به علی (فرمود: «تویی آن کس که خداوند بهوسیلهی تو در ابتدای آفرینش انسانها وقتی که آنها را به صورت شبح در آورد احتجاج کرد و به ایشان فرمود: «من پروردگار شما نیستم»؟ گفتند: «چرا». فرمود: «محمّد (رسول خدا است»؟ گفتند: «آری»! گفت: «علی امیر المؤمنین است»؟ تمام مردم از روی تکبّر و عناد ولایت تو را رد کردند مگر گروه کمی که بسیار کم هستند؛ آنها و هم ایشان اصحاب یمین هستند».
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ زُرَارَهًِْ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی قَالَ ثَبَتَتِ الْمَعْرِفَهًُْ فِی قُلُوبِهِمْ وَ نَسَوُا الْمَوْقِفَ وَ سَیَذْکُرُونَهُ یَوْماً وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَدْرِ أَحَدٌ مَنْ خَالِقُهُ وَ لَا مَنْ رَازِقُهُ.
امام صادق ( از امام صادق (دربارهی این فرموده خدای عزّوجلّ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی پرسیدم». و گفتم: «آیا این عینی بود»؟ فرمود: «بلی، پس معرفت ثابت شد و آن صحنه را به فراموشی سپردند و آن را به یاد خواهند آورد و اگر این نبود، کسی آفریدگار و روزیدهنده را نمیشناخت».
الباقر (علیه السلام)- عَنْ زُرَارَهًَْ عَنْ أبِیجَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی الْآیَهًَْ قَالَ أَخْرَجَ مِنْ ظَهْرِ آدَمَ ذُرِّیَّتَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ فَخَرَجُوا کَالذَّرِّ فَعَرَّفَهُمْ وَ أَرَاهُمْ نَفْسَهُ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَعْرِفْ أَحَدٌ رَبَّهُ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَهًِْ یَعْنِی الْمَعْرِفَهًَْ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَالِقُهُ کَذَلِکَ قَوْلُهُ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ.
امام باقر ( زراره گوید: از امام باقر (دربارهی این سخن خدای تبارکوتعالی: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی پرسیدم». فرمود: «خدا نسل آدم (را از پشت او تا روز قیامت بیرون آورد. آنان مانند ذرّه بیرون آمدند. سپس آنان را به خود آشنا ساخت و خود را به آنان شناساند وگرنه کسی خدا را نمیشناخت». و فرمود: «رسول خدا (فرمود: «هر آدمیزادهای بر اساس فطرت متولّد میشود؛ یعنی براساس شناخت به اینکه خدای عزّوجلّ آفریدگار اوست و این آیه برهمین موضوع دلالت دارد: وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللهُ».
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِبْنِکَثِیرٍ عَنْ أَبِیعَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالَ أَخْرَجَ اللَّهُ مِنْ ظَهْرِ آدَمَ ذُرِّیَّتَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ کَالذَّرِّ فَعَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَعْرِفْ أَحَدٌ رَبَّهُ وَ قَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ عَلِیّاً أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام).
امام صادق ( عبدالرّحمنبن کثیر گوید: امام صادق (دربارهی کلام خدای عزّوجلّ: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ فرمود: «خداوند متعال، نسل آدم (را از پشت او تا روز قیامت بیرون آورد. پس آنان مانند مورچهها بیرون آمدند و آنان را با خویش آشنا ساخت و اگر این آشنایی نبود، کسی پروردگار خود را نمیشناخت». سپس فرمود: «أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی و اینکه محمّد فرستادهی من و علی امیرمؤمنان، خلیفهی من است».
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ عَبْدِاللهِبْنِسِنَانٍ عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فِطْرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها مَا تِلْکَ الْفِطْرَهًُْ قَالَ هِیَ الْإِسْلَامُ فَطَرَهُمُ اللَّهُ حِینَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ عَلَی التَّوْحِیدِ قَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ فِیهِ الْمُؤْمِنُ وَ الْکَافِرُ.
امام صادق ( عبداللهبنسنان گوید: از امام صادق (دربارهی این سخن خدای تبارک و تعالی: فِطْرَةَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا سؤال کردم: «آن فطرت چیست»؟ فرمود: «آن، اسلام است. خدا آنان را هنگامیکه از آنها عهد و پیمان گرفت و براساس توحید آفرید، فرمود: أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ». و در میان آنان هم مؤمن و هم کافر بود.