آیه ۱۱۰ - سوره اعراف

آیه يُريدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ فَما ذا تَأْمُرُونَ [110]

مى‌خواهد شما را از سرزمينتان بيرون كند؛ شما چه نظر مى‌دهيد»؟

۱
(اعراف/ ۱۱۰)

الصّادق (علیه السلام)- لَمَّا بَعَثَ اللَّهُ مُوسَی (علیه السلام) إِلَی فِرْعَوْنَ أَتَی بَابَهُ فَاسْتَأْذَنَ عَلَیْهِ وَ لَمْ یُؤْذَنْ لَهُ فَضَرَبَ بِعَصَاهُ الْبَابَ فَاصْطَکَّتِ الْأَبْوَابُ مُفَتَّحَهًًْ ثُمَّ دَخَلَ عَلَی فِرْعَوْنَ فَأَخْبَرَهُ أَنَّهُ رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ثُمَّ قالَ مُوسَی (علیه السلام) أَ وَ لَوْ جِئْتُکَ بِشَیْءٍ مُبِینٍ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْن فَأْتِ بِهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ فَأَلْقی عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ فَلَمْ یَبْقَ أَحَدٌ مِنْ جُلَسَاءِ فِرْعَوْنَ إِلَّا هَرَبَ وَ دَخَلَ فِرْعَوْنَ مِنَ الرُّعْبِ مَا لَمْ یَمْلِکْ نَفْسَهُ فَقَالَ فِرْعَوْنُ یَا مُوسَی (علیه السلام) أَنْشُدُکَ اللَّهَ وَ الرَّضَاعَ إِلَّا مَا کَفَفْتَهَا عَنِّی فَکَفَّهَا ثُمَّ نَزَعَ یَدَهُ فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنَّاظِرِینَ فَلَمَّا أَخَذَ مُوسَی (علیه السلام) الْعَصَا فَقَامَ إِلَیْهِ هَامَانُ فَقَالَ لَهُ بَیْنَمَا أَنْتَ إِلَهٌ تُعْبَدُ إِذْ صِرْتَ تَابِعاً لِعَبْدٍ ثُمَّ قَالَ فِرْعَوْنُ لِلْمَلَإِ الَّذِی حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِیمٌ یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ إِلَی قَوْلِهِ لِمِیقاتِ یَوْمٍ مَعْلُوم.

امام صادق ( از امام صادق (روایت شده است که فرموده‌اند: هنگامی که خدا موسی (را به سوی فرعون فرستاد تا دروازه‌ی کاخ او پیش رفت سپس از او اجازه گرفت تا وارد شود؛ ولی فرعون به او اجازه نداد با عصایش به در زد درها به هم برخورد کردند و به روی موسی باز شدند. سپس بر فرعون وارد شد و او را باخبر کرد که او فرستاده‌ای از سوی پروردگار جهانیان است ... موسی (جواب داد: «أَ وَ لَوْ جِئْتُکَ بِشَیءٍ مُبِینٍ». گفت: «اگر برای تو چیزی آشکار بیاورم، چه»؟ فرعون گفت: «فَأْتِ بِهِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ َأَلْقَی عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعْبَانٌ مُّبِینٌ؛ در این لحظه از همنشینان فرعون کسی باقی نماند و همه آن‌ها فرار کردند فرعون در رعب و وحشت فرو رفت. در حالیکه نمی‌توانست خود را کنترل کند. فرعون گفت: «به خدا تو را سوگند می‌دهم و پسرخواندگی رضاعی بودن که این مار را از من دور کنی». در نتیجه آن را از فرعون دور کرد سپس دستش را از گریبانش بیرون آورد ناگهان دستش برای ناظرین می درخشید. هنگامی که موسی (عصا را در دست گرفت. حال فرعون عادی شد و خواست موسی (را تصدیق کند. هامان به سوی فرعون رفت و به او گفت: «درحالی‌که تو خدایی هستی که پرستش می‌شوی اکنون تابع عبدی شده‌ای؟ سپس فرعون به بزرگان و اشراف قومش که اطرافش بودند گفت: «إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِیمٌ. یُرِیدُ أَن یُخْرِجَکُم مِّنْ أَرْضِکُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُون ... لِمِیقَاتِ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۲۳۴
بحار الأنوار، ج۱۳، ص۱۲۰
۲
(اعراف/ ۱۱۰)

الباقر (علیه السلام)- لَمَّا رَجَعَ مُوسَی (علیه السلام) إِلَی امْرَأَتِهِ قَالَتْ مِنْ أَیْنَ جِئْتَ قَالَ مِنْ عِنْدِ رَبِّ تِلْکَ النَّارِ قَالَ فَغَدَا إِلَی فِرْعَوْنَ فَوَ اللَّهِ لَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ طَوِیلَ الْبَاعِ ذَا شَعْرٍ آدِم (علیه السلام) عَلَیْهِ جُبَّهًٌْ مِنْ صُوفٍ عَصَاهُ فِی کَفِّهِ مَرْبُوطٌ حِقْوُهُ بِشَرِیطٍ نَعْلُهُ مِنْ جِلْدِ حِمَارٍ شِرَاکُهَا مِنْ لِیفٍ فَقِیلَ لِفِرْعَوْنَ إِنَّ عَلَی الْبَابِ فَتًی یَزْعُمُ أَنَّهُ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ فَقَالَ فِرْعَوْنُ لِصَاحِبِ الْأَسَدِ خَلِّ سَلَاسِلَهَا وَ کَانَ إِذَا غَضِبَ عَلَی أَحَدٍ خَلَّاهَا فَقَطَعَتْهُ فَخَلَّاهَا وَ قَرَعَ مُوسَی (علیه السلام) الْبَابَ الْأَوَّلَ وَ کَانَتْ تِسْعَهًُْ أَبْوَابٍ فَلَمَّا قَرَعَ الْبَابَ الْأَوَّلَ انْفَتَحَ لَهُ الْأَبْوَابُ التِّسْعَهًُْ فَلَمَّا دَخَلَ جَعَلْنَ یُبَصْبِصْنَ تَحْتَ رِجْلَیْهِ کَأَنَّهُنَّ جِرَاءٌ فَقَالَ فِرْعَوْنُ لِجُلَسَائِهِ رَأَیْتُمْ مِثْلَ هَذَا قَطُّ فَلَمَّا أَقْبَلَ إِلَیْهِ قالَ أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِینا وَلِیداً إِلَی قَوْلِهِ وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ فَقَالَ فِرْعَوْنُ لِرَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ قُمْ فَخُذْ بِیَدِهِ وَ قَالَ لِلْآخَرِ اضْرِبْ عُنُقَهُ فَضَرَبَ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) بِالسَّیْفِ حَتَّی قَتَلَ سِتَّهًًْ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَالَ خَلُّوا عَنْهُ قَالَ فَأَخْرَجَ یَدَهُ فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ قَدْ حَالَ شُعَاعُهَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ وَجْهِهِ وَ أَلْقَی الْعَصَا فَإِذَا هِیَ حَیَّهًٌْ فَالْتَقَمَتِ الْإِیوَانَ بِلِحْیَیْهَا فَدَعَاهُ أَنْ یَا مُوسَی (علیه السلام) أَقِلْنِی إِلَی غَدٍ ثُمَّ کَانَ مِنْ أَمْرِهِ مَا کَانَ.

امام باقر ( هنگامی‌که موسی (به‌سوی همسرش بازگشت. به او گفت: «از کجا آمدی»؟ موسی (جواب داد: «از جانب پروردگار آن آتش. به‌سوی فرعون روانه شد؛ به خدا قسم گویی او را میبینم: فردی توانا و زورمند، با موهایی تیره و با جامه‌ای بلند پشمی درحالی‌که عصایش در دستش و کمرش را با شالی بسته و نعلش از پوست الاغ و بند آن از الیاف خرما بود». به فرعون گفتند: «بر در کاخ جوانی است که ادّعا می‌کند فرستادهای از سوی پروردگار است فرعون به صاحب شیران گفت: زنجیرهای آن‌ها را باز کنید. زیرا هنگامی‌که از کسی خشمگین می‌شد؛ زنجیرها را باز می‌کردند تا شیرها آن فرد را تکّه‌تکّه می‌کردند. زنجیرها را باز کردند ولی هیچ کاری با موسی (نکردند. موسی (دروازه‌ی اوّل را زد درحالی‌که تعداد درها نُه در بود. هنگامی‌که در اوّل را زد همه‌ی نه در باز شدند، هنگامی‌که داخل شد، شیرها دم خود را در زیر دو پای او تکان می‌دادند گویی بچّه سگ هستند. فرعون به هم‌نشینانش گفت: «مانند این را دیده‌اید»؟! پس هنگامی‌که جلو آمد گفت: آیا ما تو را در کودکی در میان خود پرورش ندادیم ... درحالی‌که از بی‌خبران بودم!. (شعراء/۲۰-۱۸) فرعون به یکی از یارانش گفت: «برخیز و دستش را بگیر». و به دیگری گفت: «گردنش را بزن». امّا جبرئیل با شمشیر آن‌ها را زد تا اینکه شش نفر از یاران او را کشت. و گفت: «او را رها کنید». موسی (دستش را درحالی‌که سفید و درخشان بود بیرون آورد و نور آن بین او و صورتش مانع شد، و عصایش را انداخت که تبدیل به ماری شد و با چانه‌اش ایوان را بلعید پس او را صدا زد: «ای موسی (تا فردا به من مهلت بده، سپس آن حوادث اتّفاق افتاد».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۲۳۴
بحار الأنوار، ج۱۳، ص۱۳۳
۳
(اعراف/ ۱۱۰)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ مُوسَی‌بْنِ‌جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ‌بْنِ‌عَلِیٍّ (علیه السلام) قَالَ: إِنَّ یَهُودِیّاً مِنْ یَهُودِ الشَّامِ وَ أَحْبَارِهِمْ قَالَ لِعَلِیٍّ (علیه السلام): فَإِنَّ مُوسَی (علیه السلام) قَدْ أُعْطِیَ الْیَدَ الْبَیْضَاءَ فَهَلْ فَعَلَ بِمُحَمَّدٍ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ؟ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ (علیه السلام): لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا، إِنَّ نُوراً کَانَ یُضِیءُ عَنْ یَمِینِهِ حَیْثُمَا جَلَسَ وَ عَنْ یَسَارِهِ أَیْنَمَا جَلَسَ کَانَ یَرَاهُ النَّاسُ کُلُّهُمْ، قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ: فَإِنَّ مُوسَی (علیه السلام) قَدْ ضُرِبَ لَهُ طَرِیقٌ فِی الْبَحْرِ فَهَلْ فُعِلَ بِمُحَمَّدٍ شَیْءٌ مِنْ هَذَا؟ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ (علیه السلام): لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا؛ إِنَّ رَجُلًا کَانَ یُطَالِبُ أَبَا جَهْلِ بْنَ هِشَامٍ بِدَیْنِ ثَمَنِ جَزُورٍ قَدِ اشْتَرَاهُ فَاشْتَغَلَ عَنْهُ وَ جَلَسَ یَشْرَبُ فَطَلَبَهُ الرَّجُلُ فَلَمْ یَقْدِرْ عَلَیْهِ. فَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْمُسْتَهْزِءِینَ: مَنْ تَطْلُبُ؟ قَالَ عَمْرَو بْنَ هِشَامٍ: یَعْنِی أَبَا جَهْلٍ لِی عَلَیْهِ دَیْنٌ. قَالَ: فَأَدُلُّکَ عَلَی مَنْ یَسْتَخْرِجُ الْحُقُوقَ. قَالَ: نَعَمْ. فَدَلَّهُ عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) وَ کَانَ أَبُو جَهْلٍ یَقُولُ: لَیْتَ لِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) إِلَیَّ حَاجَهًًْ فَأَسْخَرَ بِهِ وَ أَرُدَّهُ. فَأَتَی الرَّجُلُ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ لَهُ: یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) بَلَغَنِی أَنَّ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ عَمْرِو بْنِ هِشَامٍ حَسَنٌ وَ أَنَا أَسْتَشْفِعُ بِکَ إِلَیْهِ فَقَامَ مَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَأَتَی بَابَهُ فَقَالَ لَهُ: قُمْ یَا أَبَا جَهْلٍ فَأَدِّ إِلَی الرَّجُلِ حَقَّهُ. وَ إِنَّمَا کَنَّاهُ أَبَا جَهْلٍ ذَلِکَ الْیَوْمَ فَقَامَ مُسْرِعاً حَتَّی أَدَّی إِلَیْهِ حَقَّهُ فَلَمَّا رَجَعَ إِلَی مَجْلِسِهِ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ: فَعَلْتَ ذَلِکَ فَرَقاً مِنْ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) قَالَ: وَیْحَکُمْ أَعْذِرُونِی إِنَّهُ لَمَّا أَقْبَلَ رَأَیْتُ عَنْ یَمِینِهِ رِجَالًا بِأَیْدِیهِمْ حِرَابٌ تَتَلَأْلَأُ وَ عَنْ یَسَارِهِ ثُعْبَانَانِ تَصْطَکُّ أَسْنَانُهُمَا وَ تَلْمَعُ النِّیرَانُ مِنْ أَبْصَارِهِمَا لَوِ امْتَنَعْتُ لَمْ آمَنْ أَنْ یَبْعَجُوا بِالْحِرَابِ بَطْنِی وَ یَقْضَمَنِی الثُّعْبَانَانِ هَذَا أَکْبَرُ مِمَّا أُعْطِیَ ثُعْبَانٌ بِثُعْبَانِ مُوسَی وَ زَادَ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) ثُعْبَاناً وَ ثَمَانِیَهًَْ أَمْلَاکٍ مَعَهُمُ الْحِرَابُ.

امام علی ( امام موسی‌بن‌جعفر به نقل از پدرانشان از امام حسین (فرمود: «یکی از یهودیان اهل شام که از علمای یهود بود به حضرت علی (گفت: «خداوند به موسی (ید بیضاء داد، آیا در مورد محمّد (کاری شبیه به این انجام داد»؟ علی (به وی گفت: «به‌درستی‌که اینگونه است، خداوند به حضرت محمّد (برتر از آن را عطا فرمود و آن نوری بود که همواره از سمت راست و چپ حضرت برای ایشان میتابید و هرکجا مینشست و برمی‌خاست مردم آن را میدیدند». یهودی گفت: «به موسی (عصایی عطا شد که به اژدها تبدیل میشد». حضرت علی (فرمود: «همین‌طور است، امّا به حضرت محمّد (برتر از آن عطا شد. مردی به ابوجهل‌بن‌هشام شترانی فروخت و بهایش را از او طلب کرد. ابوجهل از او روی گرداند و نشست و به نوشیدن مشغول شد. مرد از او طلبش را خواست اما نتوانست بگیرد. یکی از آن مسخره‌کنندگان به او گفت: «از چه کسی طلب داری»؟ گفت: «از عمروبن‌هشام، او به من بدهکار است. یعنی از ابوجهل». گفت: «میخواهی کسی را به تو نشان دهم که حقّ مردم را میگیرد»؟ گفت: «آری». او وی را سوی حضرت محمّد (راهنمایی کرد حال آنکه ابوجهل همیشه می‌گفت: «ای کاش محمّد (با من کاری داشت تا به این بهانه او را مسخره میکردم و ردش میکردم». آن مرد نزد حضرت آمد و عرض کرد: «ای محمّد (! شنیدهام که تو با عمروبن‌هشام رابطه‌ی خوبی داری، من از تو در برابر او کمک میخواهم». رسول خدا (با او به راه افتاد و به در خانه‌ی ابوجهل رفت و به او فرمود: «ای ابوجهل! برخیز و حق این مرد را بده». در همان روز بود که پیامبر (کنیه ابوجهل را بر او نهاد. ابوجهل بیدرنگ حق آن مرد را داد. وقتی نزد دوستانش برگشت یکی از آنها به او گفت: «از محمّد (ترسیدی که این کار را کردی»؟ گفت: «وای بر شما! مرا معذور دارید، وقتی محمّد آمد دیدم در سمت راستش مردانی با گرزهایی برّاق ایستادهاند و در سمت چپش دو اژدها دندانهایشان را به هم میسایند و چشمانشان همچو آتش برق میزند، اگر نمیدادم آن مردان با گرز شکمم را میدریدند و آن دو اژدها مرا میبلعیدند. این از آنچه به حضرت موسی (عطا شد بزرگتر است، یک اژدها در برابر یک اژدها و افزون بر آن یک اژدهای دیگر و هشت فرشته با گرز از سوی خداوند متعال به همراه آن حضرت بودند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۲۳۴
الإحتجاج، ج۱، ص۲۱۷
بیشتر