آیه ۷۷ - سوره اعراف

آیه فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَ قالُوا يا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلينَ [77]

سپس «ناقه» را پى‌كردند، و از فرمان پروردگارشان سرپيچيدند؛ و گفتند: «اى صالح! اگر تو از فرستادگان [خدا] هستى، آنچه را [از عذاب الهى] به ما وعده مى‌دهى، بياور»!

۱
(اعراف/ ۷۷)

الصّادق (علیه السلام)- مَا أَهْلَکَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ قَوْماً قَطُّ حَتَّی یَبْعَثَ إِلَیْهِمْ قَبْلَ ذَلِکَ الرُّسُلَ فَیَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ فَبَعَثَ اللَّهُ إِلَیْهِمْ صَالِحاً فَدَعَاهُمْ إِلَی اللَّهِ فَلَمْ یُجِیبُوا وَ عَتَوْا عَلَیْهِ وَ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تُخْرِجَ لَنَا مِنْ هَذِهِ الصَّخْرَهًِْ نَاقَهًًْ عُشَرَاءَ وَ کَانَتِ الصَّخْرَهًُْ یُعَظِّمُونَهَا وَ یَعْبُدُونَهَا وَ یُذَبِّحُونَ عِنْدَهَا فِی رَأْسِ کُلِّ سَنَهًٍْ وَ یَجْتَمِعُونَ عِنْدَهَا فَقَالُوا لَهُ إِنْ کُنْتَ کَمَا تَزْعُمُ نَبِیّاً رَسُولًا (علیه السلام) فَادْعُ لَنَا إِلَهَکَ حَتَّی تُخْرَجَ لَنَا مِنْ هَذِهِ الصَّخْرَهًِْ الصَّمَّاءِ نَاقَهًٌْ عُشَرَاءُ فَأَخْرَجَهَا اللَّهُ کَمَا طَلَبُوا مِنْهُ ثُمَّ أَوْحَی اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَیْهِ أَنْ یَا صَالِحُ (علیه السلام) قُلْ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ جَعَلَ لِهَذِهِ النَّاقَهًِْ {مِنَ الْمَاءِ} شِرْبَ یَوْمٍ وَ لَکُمْ شِرْبَ یَوْمٍ وَ کَانَتِ النَّاقَهًُْ إِذَا کَانَ یَوْمُ شِرْبِهَا شَرِبَتِ الْمَاءَ ذَلِکَ الْیَوْمَ فَیَحْلُبُونَهَا فَلَا یَبْقَی صَغِیرٌ وَ لَا کَبِیرٌ إِلَّا شَرِبَ مِنْ لَبَنِهَا یَوْمَهُمْ ذَلِکَ فَإِذَا کَانَ اللَّیْلُ وَ أَصْبَحُوا غَدَوْا إِلَی مَائِهِمْ فَشَرِبُوا مِنْهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ وَ لَمْ تَشْرَبِ النَّاقَهًُْ ذَلِکَ الْیَوْمَ فَمَکَثُوا بِذَلِکَ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ إِنَّهُمْ عَتَوْا عَلَی اللَّهِ وَ مَشَی بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ وَ قَالُوا اعْقِرُوا هَذِهِ النَّاقَهًَْ وَ اسْتَرِیحُوا مِنْهَا لَا نَرْضَی أَنْ یَکُونَ لَنَا شِرْبُ یَوْمٍ وَ لَهَا شِرْبُ یَوْمٍ ثُمَّ قَالُوا مَنِ الَّذِی یَلِی قَتْلَهَا وَ نَجْعَلَ لَهُ جُعْلًا مَا أَحَبَّ فَجَاءَهُمْ رَجُلٌ أَحْمَرُ أَشْقَرُ أَزْرَقُ وَلَدُ زِنًی لَا یُعْرَفُ لَهُ أَبٌ یُقَالُ لَهُ قُدَارٌ شَقِیٌّ مِنَ الْأَشْقِیَاءِ مَشْئُومٌ عَلَیْهِمْ فَجَعَلُوا لَهُ جُعْلًا فَلَمَّا تَوَجَّهَتِ النَّاقَهًُْ إِلَی الْمَاءِ الَّذِی کَانَتْ تَرِدُهُ تَرَکَهَا حَتَّی شَرِبَتِ الْمَاءَ وَ أَقْبَلَتْ رَاجِعَهًًْ فَقَعَدَ لَهَا فِی طَرِیقِهَا فَضَرَبَهَا بِالسَّیْفِ ضَرْبَهًًْ فَلَمْ تَعْمَلْ شَیْئاً فَضَرَبَهَا ضَرْبَهًًْ أُخْرَی فَقَتَلَهَا وَ خَرَّتْ إِلَی الْأَرْضِ عَلَی جَنْبِهَا وَ هَرَبَ فَصِیلُهَا حَتَّی صَعِدَ إِلَی الْجَبَلِ فَرَغَی ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِلَی السَّمَاءِ وَ أَقْبَلَ قَوْمُ صَالِحٍ (علیه السلام) فَلَمْ یَبْقَ أَحَدٌ مِنْهُمْ إِلَّا شَرِکَهُ فِی ضَرْبَتِهِ وَ اقْتَسَمُوا لَحْمَهَا فِیمَا بَیْنَهُمْ فَلَمْ یَبْقَ مِنْهُمْ صَغِیرٌ وَ لَا کَبِیرٌ إِلَّا أَکَلَ مِنْهَا فَلَمَّا رَأَی ذَلِکَ صَالِحٌ (علیه السلام) أَقْبَلَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ یَا قَوْمِ مَا دَعَاکُمْ إِلَی مَا صَنَعْتُمْ أَ عَصَیْتُمْ رَبَّکُمْ فَأَوْحَی اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَی صَالِحٍ (علیه السلام) أَنَّ قَوْمَکَ قَدْ طَغَوْا وَ بَغَوْا وَ قَتَلُوا نَاقَهًًْ بَعَثْتُهَا إِلَیْهِمْ حُجَّهًًْ عَلَیْهِمْ وَ لَمْ یَکُنْ عَلَیْهِمْ فِیهَا ضَرَرٌ وَ کَانَ لَهُمْ مِنْهَا أَعْظَمُ الْمَنْفَعَهًِْ فَقُلْ لَهُمْ إِنِّی مُرْسِلٌ عَلَیْکُمْ عَذَابِی إِلَی ثَلَاثَهًِْ أَیَّامٍ فَإِنْ هُمْ تَابُوا وَ رَجَعُوا قَبِلْتُ تَوْبَتَهُمْ وَ صَدَدْتُ عَنْهُمْ وَ إِنْ هُمْ لَمْ یَتُوبُوا وَ لَمْ یَرْجِعُوا بَعَثْتُ عَلَیْهِمْ عَذَابِی فِی الْیَوْمِ الثَّالِثِ فَأَتَاهُمْ صَالِحٌ (علیه السلام) فَقَالَ لَهُمْ یَا قَوْمِ إِنِّی رَسُولُ رَبِّکُمْ إِلَیْکُمْ وَ هُوَ یَقُولُ لَکُمْ إِنْ أَنْتُمْ تُبْتُمْ وَ رَجَعْتُمْ وَ اسْتَغْفَرْتُمْ غَفَرْتُ لَکُمْ وَ تُبْتُ عَلَیْکُمْ فَلَمَّا قَالَ لَهُمْ ذَلِکَ کَانُوا أَعْتَی مَا کَانُوا وَ أَخْبَثَ وَ قَالُوا یا صالِحُ (علیه السلام) ائْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ {الصَّادِقِینَ} قَالَ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ تُصْبِحُونَ غَداً وَ وُجُوهُکُمْ مُصْفَرَّهًٌْ وَ الْیَوْمَ الثَّانِیَ وُجُوهُکُمْ مُحْمَرَّهًٌْ وَ الْیَوْمَ الثَّالِثَ وُجُوهُکُمْ مُسْوَدَّهًٌْ فَلَمَّا أَنْ کَانَ أَوَّلُ یَوْمٍ أَصْبَحُوا وَ وُجُوهُهُمْ مُصْفَرَّهًٌْ فَمَشَی بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ وَ قَالُوا قَدْ جَاءَکُمْ مَا قَالَ لَکُمْ صَالِحٌ (علیه السلام) فَقَالَ الْعُتَاهًُْ مِنْهُمْ لَا نَسْمَعُ قَوْلَ صَالِحٍ (علیه السلام) وَ لَا نَقْبَلُ قَوْلَهُ وَ إِنْ کَانَ عَظِیماً فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الثَّانِی أَصْبَحَتْ وُجُوهُهُمْ مُحْمَرَّهًًْ فَمَشَی بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ فَقَالُوا یَا قَوْمِ قَدْ جَاءَکُمْ مَا قَالَ لَکُمْ صَالِحٌ (علیه السلام) فَقَالَ الْعُتَاهًُْ مِنْهُمْ لَوْ أُهْلِکْنَا جَمِیعاً مَا سَمِعْنَا قَوْلَ صَالِحٍ (علیه السلام) وَ لَا تَرَکْنَا آلِهَتَنَا الَّتِی کَانَ آبَاؤُنَا یَعْبُدُونَهَا وَ لَمْ یَتُوبُوا وَ لَمْ یَرْجِعُوا فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الثَّالِثُ أَصْبَحُوا وَ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّهًٌْ فَمَشَی بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ وَ قَالُوا یَا قَوْمِ أَتَاکُمْ مَا قَالَ لَکُمْ صَالِحٌ (علیه السلام) فَقَالَ الْعُتَاهًُْ مِنْهُمْ قَدْ أَتَانَا مَا قَالَ لَنَا صَالِحٌ (علیه السلام) فَلَمَّا کَانَ نِصْفُ اللَّیْلِ أَتَاهُمْ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) فَصَرَخَ بِهِمْ صَرْخَهًًْ خَرَقَتْ تِلْکَ الصَّرْخَهًُْ أَسْمَاعَهُمْ وَ فَلَقَتْ قُلُوبَهُمْ وَ صَدَعَتْ أَکْبَادَهُمْ وَ قَدْ کَانُوا فِی تِلْکَ الثَّلَاثَهًِْ الْأَیَّامِ قَدْ تَحَنَّطُوا وَ تَکَفَّنُوا وَ عَلِمُوا أَنَّ الْعَذَابَ نَازِلٌ بِهِمْ فَمَاتُوا أَجْمَعُونَ فِی طَرْفَهًِْ عَیْنٍ صَغِیرُهُمْ وَ کَبِیرُهُمْ فَلَمْ یَبْقَ لَهُمْ نَاعِقَهًٌْ وَ لَا رَاغِیَهًٌْ وَ لَا شَیْءٌ إِلَّا أَهْلَکَهُ اللَّهُ فَأَصْبَحُوا فِی دِیَارِهِمْ وَ مَضَاجِعِهِمْ مَوْتَی أَجْمَعِینَ ثُمَّ أَرْسَلَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مَعَ الصَّیْحَهًِْ النَّارَ مِنَ السَّمَاءِ فَأَحْرَقَتْهُمْ أَجْمَعِینَ وَ کَانَتْ هَذِهِ قِصَّتَهُمْ.

امام صادق ( خداوند عزّوجلّ هیچ قومی را هلاک نکرد تا اینکه قبل از آن، پیامبران را به سوی آنان مبعوث کرد تا بر آنان استدلال کنند، پس خداوند صالح را به سوی آنان فرستاد و او آنان را به سوی خدا فرا خواند پس او را اجابت نکرده و به شدّت سرکشی کردند و گفتند: «به تو ایمان نمی‌آوریم تا وقتی که برای ما از این تخته سنگ ماده شتری ده ماه آبستن بیرون آوری». و آن تخته‌سنگ را بزرگ می‌داشتند و می‌پرستیدند و درآغاز هر سال در کنارش قربانی می‌کردند و نزدش جمع می‌شدند. به او گفتند: «اگر چنانچه می‌پنداری، پیامبر فرستاده هستی، پس خدایت را بخوان تا از این تخته‌سنگ ناشنوا برای ما ماده شتری ده ماهه آبستن بیرون آورد». خداوند آن را همچنان که خواستند، از سنگ بیرون آورد. سپس خدای تبارک و تعالی به او وحی فرستاد که ای صالح، به آنان بگو به راستی خداوند برای این شتر نوشیدن یک روز و برای شما نوشیدن یک روز را قرار داده است، پس زمانی که روز نوشیدن شتر بود، در آن روز (همه) آب را می‌نوشید، پس او را می‌دوشیدند و در آن روز هر کوچک و بزرگی از شیر آن می‌نوشید، وقتی شب فرا می‌رسید و صبح می‌کردند پگاه به سوی آبشان رفته و آن روز از آن می‌نوشیدند و شتر در آن روز نمی‌نوشید. پس مادامی که خداوند می‌خواست در این حالت ماندند، سپس آنان بر خداوند طغیان کردند و نزد یکدیگر رفته و گفتند: «این ماده شتر را پی کرده و از آن رها شوید، ما راضی نمی‌شویم که ما را نوشیدن یک روز و او را نیز نوشیدن یک روز باشد». سپس گفتند: «کیست که عهده‌دار قتل آن شود تا برای او اجری که دوست دارد، قرار دهیم». پس مردی سرخ‌روی، با موی بور، کبود و حرامزاده که پدرش را نمی‌شناختند و به او قدّار می‌گفتند، نزد آنان آمد، سنگدلی از جمله سنگدلها، شوم، پس برای او مزدی قرار دادند. زمانی که شتر به آبی که برآن وارد می‌شد، روی کرد، [قدّار] آن را رها کرد تا آب نوشید و خواست باز گردد؛ بر سر راهش نشست و با شمشیر ضربه‌ای بر او وارد کرد. امّا (ضربه) کارگر نشد، ضربه دیگری به او زد و او را کشت، و با پهلو بر زمین افتاد، بچه شتر (نیز) فرار کرد تا اینکه از کوه بالا رفت و سه مرتبه به سوی آسمان ناله کرد، و قوم صالح آمدند و هیچ‌کس نماند جز اینکه با او در ضربه زدنش مشارکت کرد و گوشت آن را میان خودشان تقسیم کردند به طوری که کوچک و بزرگ آنان از آن خوردند، وقتی صالح این را دید، به آنان روی کرده و گفت: «ای قوم، چه چیزی شما را به آنچه انجام دادید، فرا خواند؟ آیا پروردگارتان را نافرمانی کردید»؟ پس خداوند تبارک و تعالی به صالح (وحی فرستاد که قوم تو طغیان و سرکشی کردند و شتری را که به عنوان دلیلی برآنان فرستادم، به قتل رساندند، در حالی که در آن شتر هیچ ضرری بر آنان نبود، و برای آنان بزرگترین سود بود، پس به آنان بگو: «من تا سه روز دیگر عذاب خود را بر آنان می‌فرستم، اگر توبه کرده و بازگشتند، توبه‌شان را پذیرفته و از آنان درمی‌گذرم، و اگر آنان توبه نکرده و باز نگردند، عذاب خود را در روز سوم بر آنان می‌فرستم». پس صالح (نزد آنان آمده و گفت: «ای قوم، من فرستاده پروردگارتان به سوی شما هستم. خداوند به شما می‌گوید: اگر شما توبه کرده و باز گردید و طلب بخشش کنید، شما را آمرزیده و توبه‌تان را می‌پذیرم». وقتی این را به آنان گفت، در سرکش‌ترین و خبیث‌ترین حالت ممکن بودند و گفتند: «ای صالح، اگر راست می‌گویی، آنچه را به ما وعده می‌دهی برای ما بیاور، گفت: ای قوم، شما فردا را در حالی صبح می‌کنید که چهره‌هایتان زرد است، و روز دوم چهره‌هایتان قرمزرنگ و روز سوم سیاه است، وقتی روز اوّل بود، در حالی صبح کردند که چهره‌هایشان زرد بود، پس نزد یکدیگر رفته و گفتند: «آنچه صالح به شما گفت، (بر سرتان) آمده است. پس سرکشان آنان گفتند: سخن صالح را نمی‌شنویم و نمی‌پذیریم، هرچند بزرگ باشد، وقتی روز دوّم شد، چهره‌هایشان زرد شد پس نزد یکدیگر رفته و گفتند: ای قوم، آنچه صالح به شما گفت: بر سرتان آمده است. پس سرکشان آنان گفتند: اگر همگی هلاک شویم سخن صالح را نمی‌شنویم و خدایانمان را که پدرانمان پرستش می‌کردند، رها نمی‌کنیم، و توبه نکرده و باز نگشتند. وقتی روز سوم شد، در حالی صبح کردند که چهره‌هایشان سیاه بود، نزد یکدیگر رفته و گفتند: ای قوم، آنچه صالح به شما گفت، بر سرتان آمده است. پس سرکشان آنان گفتند: آنچه صالح به ما گفت: بر سرمان آمده است. وقتی نیمه شب شد، جبرئیل (نزد آنان آمد و بر سرشان فریادی زد که گوش‌هایشان را پاره کرد و قلب‌هایشان را شکافت و جگرهایشان را به دو پاره کرد. و آنان در این سه روز، حنوط کردند و کفن پوشیدند و دانستند که عذاب بر آنها نازل خواهد شد، پس همه آنان از کوچک و بزرگ در چشم به همزدنی مردند به گونه‌ای که نه شتری برایشان ماند و نه گوسفندی و نه چیزی جز این که خداوند آن را هلاک کرد. پس در خانه‌ها و خوابگاه‌هایشان همگی مردند. سپس خداوند همراه با فریاد، از آسمان بر آنان آتش نازل کرد پس (آتش) همه آنان را سوزاند. و داستان آنان این بود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۲۰۰
الکافی، ج۸، ص۱۸۷
۲
(اعراف/ ۷۷)

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- فَعَقَرُوا النَّاقَهًَْ وَ رَمَوْهَا حَتَّی قَتَلُوهَا وَ قَتَلُوا الْفَصِیلَ فَلَمَّا عَقَرُوا النَّاقَهًَْ قَالُوا لِصَالِحٍ (علیه السلام): ائْتِنَا بِما تَعِدُنَا إِنْ کُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ. قَالَ صَالِحٌ (علیه السلام): تَمَتَّعُوا فِی دارِکُمْ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ ذلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ.

ابن‌عبّاس ( پس ماده شتر را پی کردند و او را راندند تا او و بچّه [شتر] را کشتند، وقتی شتر را پی کردند، به صالح گفتند: ائْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ المُرْسَلِینَ. [صالح (به آن‌ها] گفت: [مهلت شما تمام شد]! سه روز در خانه‌هایتان بهره‌مند گردید [و بعد از آن، عذاب الهی فرا خواهد رسید] این وعده‌ای است که دروغ نخواهد بود! (هود/۶۵)».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۲۰۴
القمی، ج۱، ص۳۳۰
۳
(اعراف/ ۷۷)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ مُوسَی‌بْنِ‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ‌بْنِ‌عَلِیٍّ (علیه السلام) ... قَالَ لِأَمِیرَالْمُؤمِنین (علیه السلام) فَإِنَّ هَذَا صَالِحٌ (علیه السلام) أَخْرَجَ اللَّهُ لَهُ نَاقَهًًْ جَعَلَهَا لِقَوْمِهِ عِبْرَهًًْ قَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ إِنَّ نَاقَهًَْ صَالِحٍ (علیه السلام) لَمْ تُکَلِّمْ صَالِحاً (علیه السلام) وَ لَمْ تُنَاطِقْهُ وَ لَمْ تَشْهَدْ لَهُ بِالنُّبُوَّهًِْ وَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) بَیْنَمَا نَحْنُ مَعَهُ فِی بَعْضِ غَزَوَاتِهِ إِذَا هُوَ بِبَعِیرٍ قَدْ دَنَا ثُمَّ رَغَا فَأَنْطَقَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ فُلَاناً اسْتَعْمَلَنِی حَتَّی کَبِرْتُ وَ یُرِیدُ نَحْرِی فَأَنَا أَسْتَعِیذُ بِکَ مِنْهُ فَأَرْسَلَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِلَی صَاحِبِهِ فَاسْتَوْهَبَهُ مِنْهُ فَوَهَبَهُ لَهُ وَ خَلَّاهُ وَ لَقَدْ کُنَّا مَعَهُ فَإِذَا نَحْنُ بِأَعْرَابِیٍّ مَعَهُ نَاقَهًٌْ لَهُ یَسُوقُهَا وَ قَدِ اسْتَسْلَمَ لِلْقَطْعِ لِمَا زُوِّرَ عَلَیْهِ مِنَ الشُّهُودِ فَنَطَقَتْ لَهُ النَّاقَهًُْ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ فُلَاناً مِنِّی بَرِیءٌ وَ إِنَّ الشُّهُودَ یَشْهَدُونَ عَلَیْهِ بِالزُّورِ وَ إِنَّ سَارِقِی فُلَانٌ الْیَهُودِی.

امام علی ( موسی‌بن‌جعفر (از پدرانش نقل می‌کند امام حسین (فرمود: ... [عالم یهودی] گفت: «خداوند برای حضرت صالح (ناقه‌ای خارج نمود تا برای قومش مایه‌ی عبرتی باشد». حضرت علی (فرمود: «همین‌طور است، و به حضرت محمّد (بهتر از آن داده شده است. ناقه حضرت صالح (با او هیچ کلام و سخنی نگفت و حتّی به نبوّت او شهادت نداد. من با حضرت محمّد (در یکی از غزوات بودم. ناگاه دیدم که شتری به ما نزدیک می‌شود، سپس نعره‌ای زد و خداوند آن را به کلام آورده و گفت: «ای رسول خدا (! فلان کس آن‌قدر از من کار کشید تا پیر شدم، و حال می‌خواهد سرم را ببرد. من از این کار به تو پناه می‌آرم»! رسول خدا (با شنیدن این کلام، به‌دنبال صاحب آن شتر فرستاده و از او طلب بخشش او را کرد و صاحب شتر نیز او را به حضرت بخشیده و آن را آزاد نمود. و روزی دیگر من با آن حضرت (بودم که فردی بادیه‌نشین با ناقه به همراه فرد دیگری نزد آن حضرت حاضر شدند. آن دو با هم سر آن شتر اختلاف داشتند و یکی دیگری را متّهم به دزدی می‌کرد و او هرچه می‌گفت من این شتر را از فلان یهودی خریده‌ام، مفید فایده نمی‌افتاد و مدّعی شهود آورد که او این شتر را دزدیده است. امّا ناگاه شتر به سخن آمده و گفت: «ای رسول خدا (! فلانی از من بری است و گروه شاهدان دروغ گفته‌اند. سارق من فلان یهودی است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۲۰۴
نور الثقلین
۴
(اعراف/ ۷۷)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- لَنْ یَرْکَبَ یَوْمَئِذٍ إِلَّا أَرْبَعَهًٌْ أَنَا وَ عَلِیٌّ (علیه السلام) وَ فَاطِمَهًُْ (سلام الله علیها) وَ صَالِحٌ نَبِیُّ اللَّهِ (علیه السلام) فَأَمَّا أَنَا فَعَلَی الْبُرَاقِ وَ أَمَّا فَاطِمَهًُْ (سلام الله علیها) ابْنَتِی فَعَلَی نَاقَتِیَ الْعَضْبَاءِ وَ أَمَّا صَالِحٌ (علیه السلام) فَعَلَی نَاقَهًِْ اللَّهِ الَّتِی عُقِرَتْ وَ أَمَّا عَلِیٌّ (علیه السلام) فَعَلَی نَاقَهًٍْ مِنْ نُوقِ الْجَنَّهًِْ زِمَامُهَا مِنْ یَاقُوتٍ عَلَیْهِ حُلَّتَانِ خَضْرَاوَان.

پیامبر ( در آن روز جز چهار تن سواره نیستند، من و علی و فاطمه و صالح پیامبر خدا، من سوار براق هستم و دخترم فاطمه (سوار شتر غضبان من است و صالح سوار بر ناقه‌ای است که آن را پی کردند و امّا علی (سوار بر ناقه‌ای از ناقه‌های بهشت است که مهار آن از یاقوت و بر تن آن دو جامه سبز است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۲۰۴
نور الثقلین
۵
(اعراف/ ۷۷)

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- وَ مَنْ عَتَا عَنْ أَمْرِ اللَّهِ شَکَّ وَ مَنْ شَکَّ تَعَالَی اللَّهُ عَلَیْهِ فَأَذَلَّهُ بِسُلْطَانِهِ وَ صَغَّرَهُ بِجَلَالِهِ کَمَا اغْتَرَّ بِرَبِّهِ الْکَرِیمِ وَ فَرَّطَ فِی أَمْرِهِ.

امام علی ( هرکس از امر خداوند و حدود الهی تجاوز کند، دچار شک میگردد و هرکس شک کند خداوند بر او برتری نشان می‌دهد و او را به قدرت خویش ذلیل می‌گرداند و به جلالت خود او را کوچک می‌کند، همچنان‌که به پروردگار کریم خود مغرور شده و در کار خود افراط نموده است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۲۰۴
نور الثقلین
بیشتر