آیه وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدين [142]
و ما با موسى، سى شب وعده گذاشتيم؛ سپس آن را با ده شب [ديگر] تكميل نموديم؛ بهاينترتيب، ميعاد پروردگارش [با او]، چهل شبِ تمام شد. و موسى به برادرش هارون گفته بود: «در ميان قومم جانشين من باش. و [امور آنها را] اصلاح كن. و از روش مفسدان، پيروى منما».
علیبنابراهیم (رحمة الله علیه)- وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَوْحَی إِلَی مُوسَی (علیه السلام) أَنِّی أُنْزِلُ عَلَیْکَ التَّوْرَاهًَْ الَّتِی فِیهَا الْأَحْکَامُ إِلَی أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ هُوَ ذُو الْقَعْدَهًِْ وَ عَشَرَهًٌْ مِنْ ذِی الْحِجَّهًِْ فَقَالَ مُوسَی (علیه السلام) لِأَصْحَابِهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَدْ وَعَدَنِی أَنْ یُنْزِلَ عَلَیَّ التَّوْرَاهًَْ وَ الْأَلْوَاحَ إِلَی ثَلَاثِینَ یَوْماً وَ أَمَرَهُ اللَّهُ أَنْ لَا یَقُولَ إِلَی أَرْبَعِینَ یَوْماً فَتَضَیَّقَ صُدُورُهُمْ فَذَهَبَ مُوسَی (علیه السلام) إِلَی الْمِیقَاتِ وَ اسْتَخْلَفَ هَارُونَ عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فَلَمَّا جَاوَزَ ثَلَاثِینَ یَوْماً وَ لَمْ یَرْجِعْ مُوسَی (علیه السلام) غَضِبُوا فَأَرَادُوا أَنْ یَقْتُلُوا هَارُونَ (علیه السلام) وَ قَالُوا إِنَّ مُوسَی (علیه السلام) کَذَبَنَا وَ هَرَبَ مِنَّا وَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ وَ عَبَدُوهُ فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ عَشَرَهًٍْ مِنْ ذِی الْحِجَّهًِْ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی مُوسَی (علیه السلام) الْأَلْوَاحَ وَ مَا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ مِنَ الْأَحْکَامِ وَ الْأَخْبَارِ وَ السُّنَنِ وَ الْقِصَصِ فَلَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِالتَّوْرَاهًَْ وَ کَلَّمَهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ لَنْ تَرانِی أَیْ لَا تَقْدِرُ عَلَی ذَلِکَ وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانِی.
علیّبنابراهیم ( وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً. خداوند متعال به موسی (وحی کرد: من تورات را که شامل احکامی برای بنیاسرائیل هست تا چهل روز دیگر بر تو نازل میکنم و چهل روز شامل ماه ذیالقعده و ده روز از ذیالحجه است. موسی (به یارانش گفت: «خداوند متعال به من وعده داده است که تورات و لوحها را به مدّت سیروز بر من نازل کند». و خداوند متعال به او امر کرد که نگوید: «تا چهل روز». دلهایشان به تنگ آمد موسی (به وعدهگاه رفت و هارون را بهعنوان جانشین خود بر بنیاسرائیل گماشت. زمانیکه سیروز گذشت و موسی (برنگشت؛ خشمگین شدند و خواستند که هارون را بکشند و گفتند: موسی (به ما دروغ گفته و از دست ما فرار کرده است، در نتیجه گوساله را گرفتند و پرستیدند وقتی روز دهم ماه ذیالحجه بود، خداوند بر موسی (لوحها و هرآنچه از احکام و اخبار و سنّتها و داستانها به آن نیاز داشتند را نازل کرد، وقتیکه خداوند تورات را بر نزول کرد و با او سخن گفت، گفت: پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم! گفت: «هرگز مرا نخواهی دید»! (اعراف/۱۴۳) یعنی نمیتوانی مرا ببینی ولی به کوه بنگر، اگر در جای خود ثابت ماند، مرا خواهی دید! (اعراف/۱۴۳)
الباقر (علیه السلام)- وَ وَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ وَ لَمْ یَقُلْ أَرْبَعِینَ لِفَائِدَهًٍْ زَائِدَهًٍْ ذُکِرَ فِیهَا وُجُوهٌ إِلَی قَوْلِهِ: ثَالِثُهَا أَنَّ مُوسَی (علیه السلام) قَالَ لِقَوْمِهِ: إِنِّی أَتَأَخَّرُ عَنْکُمْ ثَلَاثِینَ یَوْماً لِیَتسَهَّلَ عَلَیْکُمْ. ثُمَّ زَادَ عَلَیْهِمْ عَشْراً وَ لَیْسَ فِی ذَلِکَ خُلْفٌ لِأَنَّهُ إِذَا تَأَخَّرَ عَنْهُمْ أَرْبَعِینَ لَیْلَهًًْ فَقَدْ تَأَخَّرَ ثَلَاثِینَ قَبْلَهَا.
امام باقر ( وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ؛ حضرت موسی (نفرمود که چهل روز نخواهم آمد [بلکه فرمود سی روز و ده روز نیز اضافه کرد] و این مطلب به دلیل وجود فوائد اضافهای است که امام (آنها را ذکر فرمود ... سومین فایده آن است که موسی (فرمود من برای آنکه شما در آسانی باشید، [به کوه طور] میروم و سی روز با تأخیر بازمیگردم و سپس ده روز به این مدت افزود و این مطلب خلاف گفتهاش نیست زیرا اگر او چهل روز تأخیر کرده است قطعاً قبل از آن سی روزی را که وعده کرده بود تأخیر کرده است.
الباقر (علیه السلام)- إِنَّ مُوسَی (علیه السلام) لَمَّا خَرَجَ وَافِداً إِلَی رَبِّهِ وَاعَدَهُمْ ثَلَاثِینَ یَوْماً فَلَمَّا زَادَهُ اللَّهُ عَلَی الثَّلَاثِینَ عَشْراً قَالَ قَوْمُهُ: أَخْلَفْنَا مُوسَی (علیه السلام) فَصَنَعُوا مَا صَنَعُوا. تَفْسِیرُ الْإِمَامِ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ إِذْ واعَدْنا مُوسَی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ قَالَ (علیه السلام): کَانَ مُوسَی (علیه السلام) یَقُولُ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ إِذَا فَرَّجَ اللَّهُ عَنْکُمْ وَ أَهْلَکَ أَعْدَاءَکُمْ آتِیکُمْ بِکِتَابٍ مِنْ عِنْدِ رَبِّکُمْ یَشْتَمِلُ عَلَی أَوَامِرِهِ وَ نَوَاهِیهِ وَ مَوَاعِظِهِ وَ عِبَرِهِ وَ أَمْثَالِهِ فَلَمَّا فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَنْ یَأْتِیَ لِلْمِیعَادِ وَ یَصُومَ ثَلَاثِینَ یَوْماً عِنْدَ أَصْلِ الْجَبَلِ فَظَنَّ مُوسَی (علیه السلام) أَنَّهُ بَعْدَ ذَلِکَ یُعْطِیهِ الْکِتَابَ فَصَامَ ثَلَاثِینَ یَوْماً فَلَمَّا کَانَ آخِرُ الْیَوْمِ اسْتَاکَ قَبْلَ الْفِطْرِ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَیْهِ یَا مُوسَی (علیه السلام) أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ خَلُوفَ فَمِ الصَّائِمِ أَطْیَبُ عِنْدِی مِنْ رِیحِ الْمِسْکِ صُمْ عَشْراً آخَرَ وَ لَا تَسْتَکْ عِنْدَ الْإِفْطَارِ فَفَعَلَ ذَلِکَ مُوسَی (علیه السلام) وَ کَانَ وَعَدَهُ اللَّهُ أَنْ یُعْطِیَهُ الْکِتَابَ بَعْدَ أَرْبَعِینَ لَیْلَهًًْ فَأَعْطَاهُ إِیَّاهُ فَجَاءَ السَّامِرِیُّ فَشَبَّهَ عَلَی مُسْتَضْعَفِی بَنِی إِسْرَائِیلَ فَقَالَ وَعَدَکُمْ مُوسَی (علیه السلام) أَنْ یَرْجِعَ إِلَیْکُمْ بَعْدَ أَرْبَعِینَ لَیْلَهًًْ وَ هَذِهِ عِشْرُونَ لَیْلَهًًْ وَ عِشْرُونَ یَوْماً تَمَّتْ أَرْبَعُونَ أَخْطَأَ مُوسَی (علیه السلام) رَبَّهُ وَ قَدْ أَتَاکُمْ رَبُّکُمْ أَرَادَ أَنْ یُرِیَکُمْ أَنَّهُ قَادِرٌ عَلَی أَنْ یَدْعُوَکُمْ إِلَی نَفْسِهِ بِنَفْسِهِ وَ أَنَّهُ لَمْ یَبْعَثْ مُوسَی (علیه السلام) لِحَاجَهًٍْ مِنْهُ إِلَیْهِ فَأَظْهَرَ لَهُمُ الْعِجْلَ الَّذِی کَانَ عَمِلَهُ فَقَالُوا کَیْفَ یَکُونُ الْعِجْلُ إِلَهَنَا قَالَ إِنَّمَا هَذَا الْعِجْلُ یُکَلِّمُکُمْ مِنْهُ رَبُّکُمْ کَمَا کَلَّمَ مُوسَی (علیه السلام) مِنَ الشَّجَرَهًِْ فَلَمَّا سَمِعُوا مِنْهُ کَلَاماً قَالُوا لَهُ إِنَّهُ فِی الْعِجْلِ کَمَا فِی الشَّجَرَهًِْ فَضَلُّوا بِذَلِکَ وَ أَضَلُّوا فَلَمَّا رَجَعَ مُوسَی (علیه السلام) إِلَی قَوْمِهِ قَالَ یَا أَیُّهَا الْعِجْلُ أَ کَانَ فِیکَ رَبُّنَا کَمَا یَزْعُمُ هَؤُلَاءِ فَنَطَقَ الْعِجْلُ وَ قَالَ عَزَّ رَبُّنَا مِنْ أَنْ یَکُونَ الْعِجْلُ حَاوِیاً لَهُ أَوْ شَیْءٌ مِنَ الشَّجَرَهًِْ وَ الْأَمْکِنَهًِْ عَلَیْهِ مُشْتَمِلًا لَا وَ اللَّهِ یَا مُوسَی (علیه السلام) وَ لَکِنَّ السَّامِرِیَّ نَصَبَ عِجْلًا مُؤَخَّرُهُ إِلَی حَائِطٍ وَ حَفَرَ فِی الْجَانِبِ الْآخَرِ فِی الْأَرْضِ وَ أَجْلَسَ فِیهِ بَعْضَ مَرَدَتِهِ فَهُوَ الَّذِی وَضَعَ فَاهُ عَلَی دُبُرِهِ وَ تَکَلَّمَ مَا تَکَلَّمَ لَمَّا قَالَ هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسی یَا مُوسَیبْنَعِمْرَانَ (علیه السلام) مَا خَذَلَ هَؤُلَاءِ بِعِبَادَتِی وَ اتِّخَاذِی إِلَهاً إِلَّا لِتَهَاوُنِهِمْ بِالصَّلَاهًِْ عَلَی مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ وَ جُحُودِهِمْ بِمُوَالاتِهِمْ وَ بِنُبُوَّهًِْ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) وَ وَصِیَّهًِْ الْوَصِیِّ (علیه السلام) حَتَّی أَدَّاهُمْ إِلَی أَنِ اتَّخَذُونِی إِلَهاً قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فَإِذَا کَانَ اللَّهُ تَعَالَی إِنَّمَا خَذَلَ عَبَدَهًَْ الْعِجْلِ لِتَهَاوُنِهِمْ بِالصَّلَاهًِْ عَلَی مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ وَصِیِّهِ عَلِیٍّ (علیه السلام) فَمَا تَخَافُونَ مِنَ الْخِذْلَانِ الْأَکْبَرِ فِی مُعَانَدَتِکُمْ لِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ قَدْ شَاهَدْتُمُوهُمَا وَ تَبَیَّنْتُمْ آیَاتِهِمَا وَ دَلَائِلَهُمَا.
امام باقر ( فضیلبنیسار، از امام باقر (روایت شده است که فرمود: هنگامیکه موسی (خواست بیرون آید تا با پروردگارش خلوت کند، به آنان سی روز وعده داد. هنگامیکه خدا ده شب به آن سی شب اضافه کرد، قومش گفتند: «موسی (خلف وعده کرد و آن کاری را کردند که کردند». و [به یاد آورید] هنگامی را که با موسی چهل شب وعده گذاردیم [و او، برای گرفتن فرمانهای الهی، به میعادگاه آمد] سپس شما گوساله را بعد از او [معبود خود] انتخاب نمودید درحالیکه ستمکار بودید. (بقره/۵۱) موسی (به بنیاسرائیل میگفت: وقتی که خداوند در فرج و رحمت را بهسوی شما گشود و دشمنانتان را نابود کرد برای شما کتابی از جانب پروردگارتان میآورم که شامل اوامر و نواهی و موعظهها و عبرتها و مثلهای اوست. وقتیکه خداوند به آنها آسایش و راحتی داد خداوند به او دستور داد که به وعدهگاه بیاید و سیروز کنار اهل کوه روزه بگیرد. موسی (فکر کرد، که بعد از آن به او کتاب می داد، سی روز، روزه گرفت. وقتیکه روز آخر بود. پیش از افطار مسواک زد. خداوند متعال به او وحی کرد: «ای موسی (آیا ندانستی که بوی دهان روزهدار، نزد من از بوی مشک خوشبوتر است؟ ده روز دیگر روزه بگیر و هنگام افطار مسواک نزن». موسی (آن کار را انجام داد و خداوند به او وعده داد که بعد از چهل شب به او کتاب بدهد. و آن را به او داد، سامری آمد و در میان ضعیفان بنیاسرائیل شبهه انداخت و گفت: «موسی (به شما وعده داد که بعد از چهل شب برگردد. و این بیست شبوبیست روز گذشت و چهل شبانه روز تمام شد. موسی (در مورد پروردگارش خطا کرد و پروردگار شما میخواهد که نشان دهد که او میتواند که خودش، شما را بهسوی خود دعوت کند. و موسی (را به خاطر نیاز به او، مبعوث نکرد، و گوسالهای را که خودش ساخته بود، برای آنها نمایان ساخت». گفتند: «چگونه گوساله خدای ماست»؟ گفت: «این گوساله از او (پروردگار) برای شما حرف میزند. همانطور که موسی (از درخت سخن گفت. وقتیکه از آن سخنی شنیدند به او گفتند: خداوند در گوساله است همانطوری که در درخت است. در نتیجه بدان گمراه شدند. وقتیکه موسی (بهسوی قومش بازگشت، گفت: «ای گوساله، آنچنان اینها میپندارند، خدای ما در توست»؟ گوساله سخن گفت: و گفت: «پروردگار ما عزیزتر و بزرگتر از آن است که گوساله او را در بربگیرد و یا اینکه چیزی از درخت و یا مکان شامل او باشد. نه به خدا سوگند موسی (و سامری بود که گوسالهای را ساخت که پشتش به دیوار بود (قسمت عقب آن رو به دیوار بود). و در قسمت دیگر زمین را سوراخ کرد و در آن یکی از افرادش را نشانده بود و او بود که دهانش را بر دمبر گوساله گذاشت و گفت: آنچه را که گفت وقتی که گفت: این خدای شما، و خدای موسی است!. (طه/۸۸) ای موسیبنعمران (چیزی که باعث شد اینها به عبادت من و گرفتن من بهعنوان اله و خدا خوار شوند این بود که صلوات بر محمّد (و اهل بیت او (را سبک شمردند و موالات و دوستی با آنها و نبوّت پیامبر (و وصیّت وصی را انکار کردند تا جایی که منجر شد مرا بهعنوان خدا بگیرند. خداوند عزّوجلّ فرمود: اگر خداوند متعال، عابدان گوساله را به خاطر سبکشمردن صلوات بر محمّد (و جانشین او علی (خوار کرد، پس به خاطر دشمنی با محمّد و علی (از خواری بزرگتر نمیترسید و شما آنها را دیدهاید و آیات و دلایل آنها را شناختهاید؟!
الصّادق (علیه السلام)- ذُو الْقَعْدَهًِْ ثَلَاثُونَ یَوْماً لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً.
امام صادق ( ذیالقعده سی روز است و خدای عزّوجلّ میفرماید: وَ وَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً.
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ قَالَ: بِعَشْرِ ذِی الْحِجَّهًِْ.
امام صادق ( محمدبن حلبی گوید: امام صادق (در مورد آیه: وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْر فرمود: «در ده شب از ذیالحجه».
الباقر (علیه السلام)- عَنِ الْفُضَیْلِبْنِیَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِیجَعْفَر (علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاکَ وَقِّتْ لَنَا وَقْتاً فِیهِمْ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ خَالَفَ عِلْمُهُ عِلْمَ الْمُوَقِّتِینَ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ یَقُولُ وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیْلَةً إِلَی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً أَمَا إِنَّ مُوسَی (علیه السلام) لَمْ یَکُنْ یَعْلَمُ بِتِلْکَ الْعَشْرِ وَ لَا بَنُو إِسْرَائِیلَ فَلَمَّا حَدَّثَهُمْ قَالُوا کَذَبَ مُوسَی (علیه السلام) وَ أَخْلَفَنَامُوسَی (علیه السلام)فَإِنْ حَدَّثْتُمْ بِهِ فَقُولُوا صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ تُؤْجَرُوا مَرَّتَیْنِ.
امام باقر ( فضیلبنیسار گوید: به امام باقر (عرض کردم: «فدایت شوم، وقتی را دربارهی آنان تعیین کن». فرمود: «همانا علم خدا با علم تعیینکنندگان زمان اختلاف دارد؛ مگر نشنیدهای که خداوند میفرماید: وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیْلَةً إِلَی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً. امّا هنگامیکه با آنان سخن گفت». گفتند: «موسی (دروغ گفته است و خلفوعده کرده است. پس اگر این موضوع برای شما روایت شد، بگویید: خدا و رسولش (راست گفتند؛ که دراینصورت، دو پاداش نصیب شما میشود».
الباقر (علیه السلام)- کَانَ فِی الْعِلْمِ وَ التَّقْدِیرِ ثَلَاثِینَ لَیْلَهًًْ ثُمَّ بَدَا لِلَّهِ فَزَادَ عَشْراً فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ لِلْأَوَّلِ وَ الْآخِرِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهًًْ.
امام باقر ( در علم و تقدیر سی شب بود سپس برای خداوند بدا حاصل شد در نتیجه ده روز دیگر را به آن اضافه کرد و میقات پروردگارش از اول تا آخر، چهل شب طول کشید.
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- قَالَ بَیْنَمَا أَنَا أَمْشِی مَعَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فِی بَعْضِ طُرُقَاتِ الْمَدِینَهًِْ إِذْ لَقِیَنَا شَیْخٌ طُوَالٌ کَثُّ اللِّحْیَهًِْ بَعِیدُ مَا بَیْنَ الْمَنْکِبَیْنِ فَسَلَّمَ عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) وَ رَحَّبَ بِهِ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَابِعَ الْخُلَفَاءِ وَ رَحْمَهًُْ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ أَ لَیْسَ کَذَلِکَ هُوَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) بَلَی ثُمَّ مَضَی فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذَا الَّذِی قَالَ لِی هَذَا الشَّیْخُ وَ تَصْدِیقُکَ لَهُ قَالَ أَنْتَ کَذَلِکَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَالَ فِی کِتَابِهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً وَ الْخَلِیفَهًُْ الْمَجْعُولُ فِیهَا آدَمُ (علیه السلام) وَ قَالَ عَزَّوَجَلَّ یا داوُد (علیه السلام) إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ فَهُوَ الثَّانِی وَ قَالَ عَزَّوَجَلَّ حِکَایَهًًْ عَنْ مُوسَی (علیه السلام) حِینَ قَالَ لِهَارُونَ (علیه السلام) اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ فَهُوَ هَارُونُ (علیه السلام) إِذَا اسْتَخْلَفَهُ مُوسَی (علیه السلام) فِی قَوْمِهِ وَ هُوَ الثَّالِثُ وَ قَالَ عَزَّوَجَلَّ وَ أَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ فَکُنْتَ أَنْتَ الْمُبَلِّغَ عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ وَ أَنْتَ وَصِیِّی وَ وَزِیرِی وَ قَاضِی دَیْنِی وَ الْمُؤَدِّی عَنِّی وَ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهًِْ هَارُونَ مِنْ مُوسَی (علیه السلام) إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی فَأَنْتَ رَابِعُ الْخُلَفَاءِ کَمَا سَلَّمَ عَلَیْکَ الشَّیْخُ أَ وَ لَا تَدْرِی مَنْ هُوَ قُلْتُ لَا قَالَ ذَاکَ أَخُوکَ الْخَضِرُ (علیه السلام) فَاعْلَمْ.
امام علی ( درحالیکه به همراه رسول خدا (در یکی از راههای مدینه راه میرفتیم، با پیرمردی روبرو شدیم که موی صورت انبوهی داشت و پهن شانه بود، پس به رسول خدا (سلام داد. رسول خدا (سلام وی را پاسخ گفته و به وی خوش آمد گفت، سپس برگشت و به من گفت: «سلام بر تو ای خلیفهی چهارم و رحمۀ الله و برکاته! ای رسول خدا (مگر چنین نیست»؟ رسول خدا (در پاسخ وی فرمود: «آری»! و چون آن مرد رفت عرض کردم: «ای رسول خدا (این پیرمرد به من چه گفت؟ و تأیید شما برای چه بود»؟ فرمود: «تو به حمدالله همینطور خواهی شد، خداوند عزّوجلّ در کتاب خود میفرماید: من در روی زمین، جانشینی [نمایندهای] قرار خواهم داد. (بقره/۳۰) پس در میان مردم بحق داوری کن. (ص/۲۶) و خلیفهای که بر زمین قرار داده شده، حضرت آدم (است و باز خدای عزّوجلّ فرمود: ای داوود! ما تو را خلیفه و [نمایندهی خود] در زمین قرار دادیم پس در میان مردم بحق داوری کن. (ص/۲۶) پس او دوّمی است و نیز خدای عزّوجلّ حکایتی از موسی (آورده آنگاه به هارون گفت: اخْلُفْنی فیِ قَوْمِی وَ أَصْلِح و او هارون است آنگاه که موسی (او را در میان قومش جانشین خود کرد، بنابراین خلیفهی سوّم هارون است. و خدای عزّوجلّ فرمود: وَ أَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللهَ بَرِیءٌ مِنَ المُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ، وَ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللهِ وَ بَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذابٍ أَلِیمٍ... (توبه/۳) و مبلّغ از جانب خدا و رسول او تو بودی و تو وصیّ و وزیر و پرداختکنندهی وام و بهجای آورندهی عهد و پیمان من هستی، و تو نزد من منزلت هارون از موسی (را داری با این تفاوت که پس از من هیچ پیامبری نخواهد آمد. بنابراین، همانطور که این پیرمرد به تو سلام داد، چهارمین خلیفهای. آیا بهراستی او را نشناختی؟ علی (فرمود: «خیر». پیامبر (فرمود: «او برادرت خضر (بود».
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- فَقَالَ (صلی الله علیه و آله) وَ قَدْ حَشَدَهُ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ وَ انْغَصَّتْ بِهِمُ الْمَحَافِلُ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ عَلِیّاً مِنِّی کَهَارُونَ مِنْ مُوسَی (علیه السلام) إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی فَعَقَلَ الْمُؤْمِنُونَ عَنِ اللَّهِ نَطَقَ الرَّسُولُ إِذْ عَرَفُونِی أَنِّی لَسْتُ بِأَخِیهِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ کَمَا کَانَ هَارُونُ أَخَا مُوسَی (علیه السلام) لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ وَ لَا کُنْتُ نَبِیّاً فَاقْتَضَی نُبُوَّهًًْ وَ لَکِنْ کَانَ ذَلِکَ مِنْهُ اسْتِخْلَافاً لِی کَمَا اسْتَخْلَفَ مُوسَی (علیه السلام) هَارُونَ (علیه السلام) حَیْثُ یَقُولُ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ.
امام علی ( در همایش انبوه مهاجران و انصار دربارهی من فرمود: «ای مردم! همانا علی (برای من همچون هارون است برای موسی (جز آنکه پس از من پیامبری نیست. و مؤمنان در پرتو عنایت الهی گفتار پیامبر را فهمیدند، زیرا میدانستند که من برادر تنی او نیستم چنانچه هارون برادر تنی موسی (بود، و پیامبر نیستم تا درخواست پیامبری کنم، لیکن مقصودش چنین بود که مرا جانشین و خلیفه خود سازد چنانکه موسی (هارون را خلیفه و جانشین خود کرد آنجا که میگوید: اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمفْسِدِین».
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- یَا عَلِیُّ أَ مَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَهًِْ هَارُونَ مِنْ مُوسَی (علیه السلام) حِینَ قَالَ لَهُ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ فَقَالَ بَلَی وَ اللَّهِ.
پیامبر ( یا علی (راضی نیستی که نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی (باشی آن موقع که به او گفت: اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ؟ عرض کرد: «چرا به خدا راضیم».
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ عَلِیِّبْنِالْحُسَیْنِ (علیه السلام) عَنْ أبِیهِ (علیه السلام) قَالَ: قَالَ أمِیرِالْمُؤمِنِینَ (علیه السلام) مَنْ لَمْ یَقُلْ إِنِّی رَابِعُ الْخُلَفَاءِ الْأَرْبَعَهًِْ فَعَلَیْهِ لَعْنَهًُْ اللَّهِ قَالَ الْحُسَیْنُبْنُزَیْدٍ فَقُلْتُ لِجَعْفَرِبْنِمُحَمَّدٍ (علیه السلام) قَدْ رَوَیْتُمْ غَیْرَ هَذَا فَإِنَّکُمْ لَا تَکْذِبُونَ قَالَ نَعَمْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً فَکَانَ آدَمُ (علیه السلام) أَوَّلَ خَلِیفَهًِْ اللَّهِ قَوْلُهُ تَعَالَی إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً وَ قَالَ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَکَانَ دَاوُدُ (علیه السلام) الثَّانِیَ وَ کَانَ هَارُونُ (علیه السلام) خَلِیفَهًَْ مُوسَی (علیه السلام) قَوْلُهُ تَعَالَی اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ هُوَ خَلِیفَهًُْ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) فَمَنْ لَمْ یَقُلْ إِنِّی رَابِعُ الْخُلَفَاءِ فَعَلَیْهِ لَعْنَهًُْ اللَّه.
امام علی ( امام سجّاد (از پدرش نقل میکند که حضرت امیرمؤمنان علی (فرمود: «لعنت خدا بر هرکس که نگوید من چهارمین فرد از خلفای چهارگانهام». حسینبنزید میگوید: به امام صادق (عرض کردم: «شما چیزی غیر از این، روایت کردهاید؛ اینطور نیست»؟ حضرت فرمود: «بله، خداوند در آیات محکم کتاب خویش میفرماید: [به خاطر بیاور] هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [نمایندهای] قرار خواهم داد». (بقره/۳۰) پس آدم (اوّلین جانشین خدا بود و نیز ای داوود! ما تو را خلیفه و [نمایندهی خود] در زمین قرار دادیم. (ص/۲۶) و داوود (دوّمی بود و سوّمی، هارون جانشین موسی (بود که موسی (به برادرش هارون گفت: «اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ. و علی (جانشین محمّد (است. از اینرو علی (فرمود: «من چهارمین فرد از خلفای چهارگانهام».
الصّادق (علیه السلام)- سَأَلَ صَدَقَهًُْبْنُمُسْلِمٍ عُمَرَ بْنَ قَیْسٍ الْمَاصِرَ عَنْ جُلُوسِ عَلِیٍّ (علیه السلام) فِی الدَّارِ. فَقَالَ إِنَّ عَلِیّاً (علیه السلام) فِی هَذِهِ الْأُمَّهًِْ کَانَ فَرِیضَهًًْ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ، أَدَّاهَا نَبِیُّ اللَّهِ إِلَی قَوْمِهِ مِثْلَ الصَّلَاهًِْ وَ الزَّکَاهًِْ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ لَیْسَ عَلَی الْفَرَائِضِ أَنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی شَیْءٍ إِنَّمَا عَلَیْهِمْ أَنْ یُجِیبُوا الْفَرَائِضَ، وَ کَانَ عَلِیٌّ أَعْذَرَ مِنْ هَارُونَ (علیه السلام) لَمَّا ذَهَبَ مُوسَی (علیه السلام) إِلَی الْمِیقَاتِ، فَقَالَ لِهَارُونَ (علیه السلام) اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ فَجَعَلَهُ رَقِیباً عَلَیْهِمْ، وَ إِنَّ نَبِیَّ اللَّهِ نَصَبَ عَلِیّاً (علیه السلام) لِهَذِهِ الْأُمَّهًِْ عَلَماً وَ دَعَاهُمْ إِلَیْهِ، فَعَلِیٌّ (علیه السلام) فِی عُذْرٍ لَمَّا جَلَسَ فِی بَیْتِهِ، وَ هُمْ فِی حَرَجٍ حَتَّی یُخْرِجُوهُ فَیَضَعُوهُ فِی الْمَوْضِعِ الَّذِی وَضَعَهُ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)، فَاسْتَحْسَنَ مِنْهُ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ (علیه السلام).
امام علی ( صدقهًْبنمسلم از عمربنقیس ماصر در خصوص دست کشیدن علی (از مبارزه پرسید. گفت: «علی (در این امّت یکی از واجبات و فرائض به شمار میآید که پیامبر (آن را به امّت خویش رساند، مانند نماز و زکات و روزه و حج، و فرائض نباید مردم را به چیزی دعوت کند بلکه آنها باید فرائض و واجبات را اجابت کنند و علی (از هارون معذورتر بود، هنگامیکه موسی (به میقات رفت و به هارون گفت: اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ المُفْسِدِینَ و او را ناظر بر آنها قرار داد و پیامبر (نیز علی (را عَلَم و نشانهای قرار داد و امّت را به او دعوت کرد. پس علی (در مبارزه نکردنش معذور است و آنها گناهکارند، تا زمانیکه او را بر جایگاهیکه رسول خدا (برای وی تعیین کرده است، قرار دهند. امام صادق (این جواب را نیکو دانست».
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- جَاءَ بَعْضُ الزَّنَادِقَهًِْ إِلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ قَالَ لَوْ لَا مَا فِی الْقُرْآنِ مِنَ الِاخْتِلَافِ وَ التَّنَاقُضِ لَدَخَلْتُ فِی دِینِکُمْ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ (علیه السلام) وَ أَمَّا قَوْلُهُ لِنَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَهًًْ لِلْعالَمِینَ فَإِنَّکَ تَرَی أَهْلَ الْمِلَلِ الْمُخَالِفَهًِْ لِلْإِیمَانِ وَ مَنْ یَجْرِی مَجْرَاهُمْ مِنَ الْکُفَّارِ مُقِیمِینَ عَلَی کُفْرِهِمْ إِلَی هَذِهِ الْغَایَهًِْ وَ أَنَّهُ لَوْ کَانَ رَحْمَهًًْ عَلَیْهِمْ لَاهْتَدَوْا جَمِیعاً وَ نَجَوْا مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اسْمُهُ إِنَّمَا یَعْنِی بِذَلِکَ أَنَّهُ جَعَلَهُ سَبِیلًا لِإِنْظَارِ أَهْلِ هَذِهِ الدَّارِ وَ لِأَنَّ الْأَنْبِیَاءَ (علیهم السلام) قَبْلَهُ بُعِثُوا بِالتَّصْرِیحِ لَا بِالتَّعْرِیضِ فَکَانَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) فِیهِمْ إِذَا صَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ أَجَابَهُ قَوْمُهُ سَلَّمُوا وَ سَلَّمَ أَهْلُ دَارِهِمْ مِنْ سَائِرِ الْخَلِیقَهًِْ وَ إِنْ خَالَفُوهُ هَلَکُوا وَ هَلَکَ أَهْلُ دَارِهِمْ بِالْآفَهًِْ الَّتِی کَانَتْ نَبِیُّهُمْ یَتَوَعَّدُهُمْ بِهَا وَ یُخَوِّفُهُمْ حُلُولَهَا وَ نُزُولُهَا بِسَاحَتِهِمْ مِنْ خَسْفٍ أَوْ قَذْفٍ أَوْ زَجْرٍ أَوْ رِیحٍ أَوْ زَلْزَلَهًٍْ أَوْ غَیْرِ ذَلِکَ مِنْ أَصْنَافِ الْعَذَابِ الَّتِی هَلَکَتْ بِهَا الْأُمَمُ الْخَالِیَهًُْ وَ إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ مِنْ نَبِیِّنَا وَ مِنَ الْحُجَجِ فِی الْأَرْضِ الصَّبْرَ عَلَی مَا لَمْ یُطِقْ مَنْ تَقَدَّمَهُمْ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ (علیهم السلام) الصَّبْرُ عَلَی مِثْلِهِ فَبَعَثَهُ اللَّهُ بِالتَّعْرِیضِ لَا بِالتَّصْرِیحِ وَ أَثْبَتَ حُجَّهًَْ اللَّهِ تَعْرِیضاً لَا تَصْرِیحاً بِقَوْلِهِ فِی وَصِیِّهِ (علیه السلام) مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ وَ هُوَ مِنِّی بِمَنْزِلَهًِْ هَارُونَ (علیه السلام) مِنْ مُوسَی (علیه السلام) إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی وَ لَیْسَ مِنْ خَلِیقَهًِْ النَّبِیِّ وَ لَا مِنْ شِیمَتِهِ أَنْ یَقُولَ قَوْلًا لَا مَعْنَی لَهُ فَیَلْزَمَ الْأُمَّهًَْ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ لَمَّا کَانَتِ النُّبُوَّهًُْ وَ الْأُخُوَّهًُْ مَوْجُودَتَیْنِ فِی خِلْقَهًِْ هَارُونَ (علیه السلام) وَ مَعْدُومَتَیْنِ فِیمَنْ جَعَلَهُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) بِمَنْزِلَتِهِ أَنَّهُ قَدِ اسْتَخْلَفَهُ عَلَی أُمَّتِهِ کَمَا اسْتَخْلَفَ مُوسَی (علیه السلام) هَارُونَ (علیه السلام) حَیْثُ قَالَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ لَوْ قَالَ لَهُمْ لَا تُقَلِّدُوا الْإِمَامَهًَْ إِلَّا فُلَاناً بِعَیْنِهِ وَ إِلَّا نَزَلَ بِکُمُ الْعَذَابُ لَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ الْأَلِیمُ وَ زَالَ بَابُ الْإِنْظَارِ وَ الْإِمْهَالِ.
امام علی ( یکی از زندیقان نزد امیرمؤمنان حضرت علی (رفت و عرض کرد: «اگر در قرآن اختلاف و تناقض نبود، هرآینه به دینتان میگرویدم». حضرت علی (به او فرمود... علی (به او گفت: «امّا کلام حق تعالی در خطاب به پیامبرش (این است که فرمود: «ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم. (انبیاء/۱۰۷) تو میبینی ملّتهایی که مخالف ایمان هستند و نیز کافرانی که همچون آنان بر راه و مسیر کفر گام بر میدارند، چقدر بر کفر خود پایبند هستند و تا چه حد بر کفر خویش ایستادگی میکنند. اگر او رحمتی بر آنان بود، هرآینه همگی هدایت مییافتند و از عذاب دوزخ نجات پیدا میکردند. منظور خداوند تبارکوتعالی تنها این است که او پیامبر اکرم (را راهی پیش روی اهل این دنیا قرار داد؛ چراکه پیامبران پیش از او به تصریح و نه به تعریض برانگیخته شدند و این پیامبر اکرم (بود که چون فرمان خدا را اجرا کرد و قومش او را اجابت کردند، خودشان و نیز دیگر آفریدگان اهل دنیایشان تندرست برجا ماندند و اگر از او سرپیچی کرده بودند، خودشان و نیز اهل دنیایشان هلاک میشدند و به بلایی دچار میشدند که پیامبرشان از آن هشدارشان میداد و آنان را از فرا رسیدن و فرودآمدن آن بلا بر سرزمینشان بیم میداد، بلایی همچون شکاف زمین و سنگبار و لرزه و طوفان و زلزله و دیگر گونههای عذاب که امّتهای گذشته را هلاک کرده بود». خداوند عزّوجلّ میدانست که پیامبر ما (و حجّتهای زمین، چنان صبر و تحمّلی دارند که پیامبران پیش از ایشان چنین صبری را نداشتهاند. پس خداوند او را با تعریض و نه با تصریح برانگیخت و او نیز حجّت خود را با تعریض و نه با تصریح برجا داشت و دربارهی وصیّ خود فرمود: «هرکه من مولای او بودهام، علی (مولای اوست و او برای من به منزلت هارون برای موسی (است، جز اینکه پس از من پیامبری نخواهد بود». در سرشت و شیوهی پیامبر (نیست که سخنی بیمعنا بگوید. از اینرو امّت بایست بدانند که پیامبری و جانشینی هر دو در جانشینی هارون موجود بود، امّا در کسی که پیامبر اکرم (در همان مقام از او یاد کرد، آن دو جمع نشده بود. پس حضرت (او را جانشین خود بر امّتش قرار داده است، همانگونه که موسی (هارون را جانشین خود کرد و به او فرمود: اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی؛ حال اگر پیامبر اکرم (به امّت خود به طور [صریح] فرموده بود: «امامت را جز در فلانکس به طور مشخّص نپذیرید، وگرنه عذاب بر شما فرود میآید، بهطور قطع، عذاب آنان را دریافته بود و زمینه مهلتدادن و فرصتبخشیدن از میان رفته بود».
الباقر (علیه السلام)- کَانَ مُوسَی (علیه السلام) الَّذِی یُنَاجِی رَبَّهُ وَ یَکْتُبُ {هَارُونُ} الْعِلْمَ وَ یَقْضِی بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ، وَ هَارُونُ (علیه السلام) یَخْلُفُهُ إِذَا غَابَ مِنْ قَوْمِهِ لِلْمُنَاجَاهًْ.
امام باقر ( موسی (با پروردگار خود مناجات میکرد و خواندن و نوشتن میدانست و میان بنیاسرائیل قضاوت میکرد.
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسِ الْهِلَالِیِّ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ فِی أَثْنَاءِ کَلَامٍ لَهُ فِی جَمْعٍ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فِی الْمَسْجِدِ أَیَّامَ خِلَافَهًِْ عُثْمَانَ قَالَ: أَنْشُدُکُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنِّی قُلْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فِی غَزْوَهًِْ تَبُوکَ: لِمَ خَلَّفْتَنِی؟ قَالَ: إِنَّ الْمَدِینَهًَْ لَا تَصْلُحُ إِلَّا بِی أَوْ بِکَ وَ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهًِْ هَارُونَ (علیه السلام) مِنْ مُوسَی (علیه السلام) إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی. قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ.
امام علی ( سلیمبنقیس هلالی گوید: امام علی (فرمود: شما را به خدا قسم میدهم، آیا میدانید که من در جنگ تبوک به پیامبر (عرض کردم: «چرا مرا [در مدینه] به جای خود گذاشتی»؟ فرمود: «مدینه جز من یا تو صلاحیّت دیگری را ندارد. و تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی (هستی مگر در اینکه پیامبری بعد از من نیست»؟ گفتند: «آری به خدا قسم».